فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

یک یادآوری به تمرین‌کنندگان جوان

27 نوامبر 2020 |   هنگ ژی

(Minghui.org) من تمرین‌کننده‌ای 23 ساله هستم. تمرین فالون دافا را از کودکی شروع کردم و به مدت 20 سال تزکیه کرده‌ام. در مسیر تزکیه، استاد همیشه از من محافظت کرده‌اند و من در نیک‌خواهی بیش از حد ایشان غوطه‌ور بوده‌ام. بااین‌حال، در دام همه چیزهای وسوسه‌انگیز جامعه عادی گرفتار شده‌ام، در برخی مواقع به تلفن همراه معتاد شدم و در تزکیه‌ام کوشا نبودم. اما با تمام وجودم می‌دانم که استاد هرگز مرا رها نکرده‌اند. استاد همواره مرا آگاه و تشویق کرده‌اند.

کسب فا

در سال 1997 متولد شدم، دو سال پس از اینکه مادرم فا را کسب کرد. طبیعتاً او را دنبال می‌کردم. وقتی کوچک بودم، با مادرم شعرهای هنگ یین را ازبر می‌کردم، و هنوز هم بسیاری از آنها را به‌یاد دارم. مادرم می‌گفت وقتی برای اعتباربخشی به فالون گونگ به پکن رفت، بسیار نگران بود زیرا من حدود سه یا چهار ساله بودم. بااین‌حال او را تشویق به رفتن می‌کردم و حتی می‌گفتم: «دافا از ما محافظت کرده است، حالا ما باید از دافا محافظت کنیم.» فکر می‌کنم که استاد از طریق من مادرم را آگاه می‌کردند. در آن زمان، مطالب روشنگری حقیقت را در همسایگی‌ام توزیع و بنرهای روشنگری حقیقت را آویزان می‌کردم. دستپاچه می‌شدم، اما هرگز نمی‌ترسیدم. کوچکتر از آن بودم که بدانم معنای ترسیدن چیست.

استاد همیشه از ما محافظت و مراقبت می‌کنند

استاد بزرگ و نیک‌خواه‌مان نه تنها فا را به ما عطا کردند، بلکه به ما کمک کردند تا کارما را ازبین ببریم و ما را راهنمایی می‌کنند تا پیشرفت کنیم. علاوه‌براین استاد دائماً از ما محافظت و مراقبت می‌کنند.

استاد بیان کردند:

«فالون دافای ما شاگردان را از رفتن به گمراهی محافظت می‌کند. آن چگونه شما را هدایت می‌کند؟ اگر یک تمرین‌کننده حقیقی باشید، فالون ما از شما حفاظت می‌کند. ریشۀ من در جهان است. اگر کسی بتواند به شما آزار برساند، قادر است به من آزار برساند. به عبارتی ساده، آن شخص قادر است به این جهان صدمه بزند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)

در مدرسه ابتدایی با یکی از دوستانم بدمینتون بازی می‌کردم. همبازی‌ام پسری بسیار قوی بود، و به‌طور تصادفی به شقیقه‌ام ضربه زد. فرصتی برای واکنش نداشتم، فقط صدای زنگ را در سرم شنیدم. کمی اذیت شدم اما نترسیدم. می‌دانستم که من یک تمرین‌کننده کوچک دافا هستم و خوب می‌شوم، زیرا تحت محافظت استاد هستم. دستم را بالای شقیقه‌ام گذاشتم و مدتی نشستم. بعداً احساس کردم که خوب هستم و برگشتم تا با دوستانم بازی کنم.

برطبق افکار عادی، شقیقه یکی از مهم‌ترین نقاط طب سوزنی است. ضربه به یک نقطه شقیقه می‌تواند بسیار جدی باشد. اما حالم خوب بود. با اینکه خیلی کوچک بودم، می‌دانستم که استاد از من محافظت کردند، اما نمی‌دانستم که استاد مقدار زیادی را برایم تحمل کردند.

پدرم فالون دافا را تمرین ‌نمی‌کند. او در یک روز زمستانی با سرعت زیاد به طرف خانه رانندگی می‌کرد، اما خیلی دیر متوجه یخ‌زدگی جاده شد و نتوانست سرعتش را کم کند. ماشین از جاده اصلی منحرف شد و نزدیک بود به درون خندقی برود، که در آخرین ثانیه، ماشین درست قبل از خندق در شیبی تند متوقف شد. هیچ یک از ما آسیبی ندیدیم. می‌دانستم که استاد از ما محافظت کرده بودند. به پدرم گفتم: «ببینید، به لطف استاد، همه حالمان خوب است.» پدرم از دافا حمایت نمی‌کند، اما در آن لحظه با سر تأیید کرد و گفت: «بله! بله!»

استاد هم‌چنین به ما کمک کردند ماشین را به جاده برگردانیم. من و پدرم به هیچ وجه نمی‌توانستیم ماشین را خودمان بکشیم. باید چکار می‌کردیم؟ پس از آن چند کشاورز را دیدیم. آنها به ما کمک کردند ماشین را از شیب بالا ببریم. دیدن فردی در چنین روزهای سردی بسیار نادر بود. همه معمولاً در خانه و مقابل بخاری نشسته‌اند. چه کسی بیرون می‌آید؟ استاد نه تنها از ما محافظت کردند، بلکه مشکل‌مان را نیز حل کردند.

ازبین بردن عادت به وسایل الکترونیکی

در دوران دبیرستان زمان زیادی را صرف استفاده از تلفن‌های همراه می‌کردم. افراد بسیاری مانند من در تور «تلفن‌های هوشمند» به دام افتادند؛ آنها ابتدا کنجکاو بودند و بعد به آن معتاد شدند. برنامه‌های بسیاری وجود داشتند مانند خواندن رمان، گوش دادن به موسیقی، تماشا کردن سریال و انواع بازی‌ها. در ابتدای تزکیه‌ام خیلی کوشا نبودم و نمی‌دانستم که وابستگی‌ام به تلفن همراه بسیار شدید شده است. آن وابستگی به وابستگی‌های دیگری منجر شد مانند راحت‌طلبی، شهوت، رقابت‌جویی، کینه‌توزی، شهرت و نفع شخصی، حسادت، خودنمایی، خشونت، خودخواهی و افکار منفی. بُعدهایم از تمام این مواد منفی پر شده بودند.

استاد بیان کردند:

«همین مسئله برای گشت‌‌وگذار در اینترنت و انجام بازی‌های کامپیوتری نیز صدق می‌کند و همین اصول برای آنها نیز به‌کار می‌رود. «تصمیم داری آن را رها کنی. می‌خواهی آن را رها کنی تا من بمیرم؟» به شما اجازه نمی‌دهد. «باید کاری کنم که در اینترنت مشغول گشت‌وگذار باشی.» اگر سعی کنید این کار را نکنید، با کار و مطالعه‌تان مداخله می‌کند و کاری می‌کند که ذهن‌تان درطلب آنها باشد. اگر امتناع ورزید، حتی ممکن است مجبورتان کند این کارها را در رؤیاهایتان انجام دهید.» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک 2019)

وضعیت ذهنی‌ام دقیقاً مانند گفته‌های استاد بود، وقتی وارد دانشگاه شدم آن حتی بدتر شد. در کلاس توجهی به معلم نمی‌کردم، هر زمان وقت آزاد داشتم، با تلفنم مشغول بودم، در میهمانی‌ها شرکت می‌کردم و برای امتحانات نهایی در لحظات آخر مطالعه می‌کردم. دنیای درونم خیلی خالی بود.

از نظر ذهنی نیز عذاب می‌کشیدم. بدترین قسمتش این بود که آن به اراده‌ا‌م برای تزکیه کردن حمله می‌کرد. هر بار کتاب دافا را برمی‌داشتم، احساس بدبختی می‌کردم. وقتی سعی می‌کردم تمرین‌ها را انجام دهم، همیشه می‌خواستم در تخت دراز بکشم و با تلفن همراهم بازی کنم. خوشبختانه، برای تعطیلات به خانه رفتم و تحت راهنمایی مادرم، بر بی‌میلی‌ام به تزکیه کردن غلبه کردم. متوجه ‌شدم که تزکیه باارزش‌ترین کار است، یک بار که ازدست برود، هرگز فرصت دیگری نخواهم داشت. اما عزمم زیاد پایدار نبود. به‌محض برگشت به دانشگاه، پس‌رفت می‌کردم. هرگز به‌طور واقعی خوشحال نبودم و چیزی در اعماق وجودم احساس می‌کردم که در ناامیدی گریه می‌کرد. کاملاً به‌خوبی می‌دانستم که باید استفاده از تلفن همراهم را کنار بگذارم، اما نمی‌توانستم خودم را راضی کنم که از آن دست بکشم. انجام دادن آن کار برایم خیلی سخت بود.

بارها از استاد خواهش کردم تا تقویتم کنند که این هیولای تلفن همراه را ازبین ببرم و بتوانم تمرین‌کننده‌ای کوشا شوم. استاد کاملاً نیک‌خواه هستند، رهایم نکردند و چند بار از طریق رؤیاها آگاهم کردند. در یکی از رؤیاهایم درون فاضلاب افتادم و از مدفوع پوشیده شدم. بار دیگر، خواب دیدم که کیسه‌ای از مدفوع حمل می‌کردم و هنوز خیلی خوشحال به‌نظر می‌رسیدم. می‌دانستم که استاد سعی می‌کردند آگاهم کنند که چیزها در اینترنت خیلی کثیف و مانند مدفوع هستند و دیگر به این چیزها وابسته نباشم.

رؤیایی را به‌وضوح به یاد دارم. درحال امتحان دادن بودم و افراد دیگر تمام کرده بودند. فرد مراقب، زمان بیشتری به من داد، اما علیرغم اینکه سخت تلاش ‌کردم به پرسش‌ها پاسخ دهم، ‌نتوانستم تمامش کنم. این یک هشدار نیک‌خواهانه و جدی بود که به من می‌گفت به‌سختی می‌شود زمان بیشتری داشت. اگر هنوز در استفاده از تلفن همراه افراط کنم، در جامعه مردم عادی گم می‌شوم و شانسم را نیز برای تزکیه ازدست می‌دهم. اگر به‌راستی فرصت تزکیه را ازدست می‌دادم، برای پشیمانی بسیار دیر می‌شد!

استاد بیان کردند:

«فرصت و شانس فقط یک بار در را می‌کوبد. وقتی توهمی که نمی‌توانید آن را رها کنید ناپدید شود، پی خواهید برد که چه چیزی را ازدست داده‌اید.» (تزکیه کردن بعد از بازنشستگی، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

نمی‌خواستم فرصت تزکیه کردن را ازدست بدهم و برای بقیه زندگی‌ام افسوس بخورم، بنابراین تصمیم گرفتم به‌خوبی تزکیه کنم. هر چه را که به‌خوبی انجام نداده بودم، فراموش کردم، زیرا آن قبلاً اتفاق افتاده بود و هیچ فایده‌ای نداشت. هنوز هم فرصت‌هایی داشتم که به‌خوبی عمل و از آنها استفاده کنم!

با کمال تعجب، پس از اینکه تصمیم گرفتم از تلفن‌ همراهم خلاص شوم و این وابستگی را رها کنم، احساس کردم که همه مواد منفی در سایر بعدها دیگر نمی‌توانند جلوی مرا بگیرند. تمام برنامه‌های تفریحی را پاک کردم و تلفن همراهم را در کشویی گذاشتم.

یک بار که به‌طور واقعی به تلفن همراه معتاد شدی و حالا بتوانی تمام طول روز به آن نگاه نکنی، واقعاً یک معجزه است. برای یک فرد عادی ترک عادت به تلفن همراه بیش از حد مشکل است. از آنجاکه من تمرین‌کننده بودم با کمک استاد توانستم در برابر مواد منفی که از تلفن همراه می‌آمد مقاومت کنم.

استاد بیان کردند:

«وقتی افکار درست است، شیطان متلاشی می‌شود» (ترس از چه، هنگ یین 2)
«استاد می‌تواند به شما کمک کند، وقتی افکار درست شما به اندازۀ کافی باشد.» (آموزش فا در شهر لس آنجلس)

من تجربه کرده‌ام که وقتی خودآگاه اصلی‌ام به اندازه کافی مصمم باشد، با افکار درست قوی، استاد به من کمک خواهند کرد تا مواد منفی را ازبین ببرم. سطح تزکیه‌ام نیز بالا می‌رود و اهریمن دیگر نمی‌تواند کنترلم کند.

در رها کردن استفاده مداوم از تلفن همراهم، فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشته‌ام. گاهی وقتی نیروهای کهن می‌بینند که خیلی مصمم هستم، به من می‌گویند: «فقط چند لحظه به تلفن همراهت نگاه کن، آن تأثیری بر تزکیه‌ات نخواهد گذاشت. اگر می‌ترسی که ممکن است تأثیری داشته باشد، می‌توانی ابتدا فا را مطالعه کنی!» اگر آن کار را انجام می‌دادم، در دام آنها گرفتار می‌شدم و به مدت زمان طولانی‌تری نیاز داشتم تا وضعیت ذهنی خوب را مجدداً کسب کنم.

وقتی خیلی منفعل و منفی هستم، استاد همیشه آگاهم می‌کنند که تجربیات تزکیه سایر تمرین‌کنندگان درباره چگونگی ازبین بردن عادت به تلفن همراه را بخوانم. آنگاه اعتمادبه‌نفسم را دوباره به‌دست می‌آورم و راه بازگشتم را پیدا می‌کنم.

یک بار بعد از ارتقاء در تزکیه‌ام، رؤیای واضحی دیدم که برای رسیدن به قطار عجله داشتم. قطار اول و دوم را ازدست دادم، زیرا صرفنظر از اینکه چقدر سریع‌ می‌دویدم، [وقتی به قطار می‌رسیدم] در بسته شده بود. نگران نبودم، فقط سرگردان بودم. سپس به ساعتم نگاه کردم و متوجه شدم که وقت کافی ندارم و قطار سوم به‌زودی خواهد رسید. درهای قطار سوم نیز بسته بود! اما فردی در کنارم گفت: «نگاه کن، آن در هنوز باز است!» عجله کردم و سوار قطار شدم.

وقتی بیدار شدم رؤیایم را برای مادرم تعریف کردم. او گفت: «آیا این واضح نیست؟ برای دو قطار اول به اندازه کافی کوشا نبودی، اما استاد اجازه دادند سوار آخرین قطار شوی!» خیلی احساساتی و خوشحال شدم. هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند احساسم را توصیف کند. هنگامی‌که به‌خوبی عمل کنم، استاد تشویقم می‌کنند و به من می‌فهمانند که هنوز خیلی دیر نیست. من از موهبت نیک‌خواهی استاد برخوردار شدم.

قبل از نوشتن تجربیاتم درباره تلفن همراه، مدت‌ها درنگ کردم. در آزمون اخیر به‌خوبی عمل نکردم و واقعاً پشیمان بودم. پس چرا وقتی خوب عمل نکردم باید درباره تزکیه‌ام بنویسم؟ اما با فکر کردن به گذشته، اگر درباره تجربیاتم بنویسم آیا درحال ازبین بردن و افشا کردن آن ماده بد نیستم؟ با نوشتن درباره تجربیات تزکیه‌ام، متوجه می‌شوم که وضعیت تزکیه‌ام درحال بهبود است و افکار درستم نیز قوی‌تر می‌شود.

استاد مرا آگاه کردند:

«قلم‌های خدایی، انسان‌ها و اهریمنان را شوکه می‌کند
مانند تیغ‌های تیز، ارواح پوسیده را نابود می‌کند
نیروهای کهن به فا احترام نمی‌گذارند
یک حرکت قلم‌موها، موج وحشی را فرو می‌نشاند» (هول و هراس، هنگ‌یین ۲)

اگر شما نیز تحت مداخله تلفن همراه خود هستید، امیدوارم بتوانید همین کار را انجام دهید و تجربه‌تان را به‌اشتراک بگذارید. می‌توانید این مواد منفی را افشاء کنید و هم‌زمان به سایر تمرین‌کنندگان کمک کنید.

نتیجه‌گیری

«دروازه آسمان میلیون‌ها سال یک بار باز می‌شود، دقیقاً چه تعداد مردم این طرف و آن طرف رفته‌اند.» هر بار این جمله را از «مئی هوآ شی» (شعر شکوفه آلو) [پیشگویی چینی] می‌خوانم، قلبم پر از احساس می‌شود. مهم نیست که ما چقدر در زندگی‌های گذشته‌مان تزکیه کرده‌ایم، همه چیز برای امروز نظم و ترتیب داده شده است. ما مریدان دافای دوره اصلاح فا هستیم، این عنوان ویژه به ما بخشیده شده است، پس باید مطابق با آن عمل کنیم!

در آخر می‌خواهم به سخنان استاد اشاره کنم:

«آنچه که درنهایت سعی دارم به شما بگویم این است که همگی بخاطر این کارها بود که به اینجا آمدید! بنابراین شما هیچ گزینه‌ای ندارید [بجز اینکه تمام این را به‌خوبی انجام دهید]؛ واقعاً راه دیگری وجود ندارد! این موضوع برای مریدان دافا است. درخصوص مردم عادی، ممکن است به هر طریق ممکنی دوباره بازپیدا شوند. اما این گزینه‌ای برای شما نیست، زیرا شما به‌خاطر دافا و تعهد بزرگ آن اینجا هستید. بنابراین اگر به‌خوبی عمل نکنید، چیزی جز پشیمانی و حسرت برای شما باقی نخواهد ماند. و مخصوصاً می‌خواهم به مریدان دافای قدیمی‌مان یادآوری کنم که سست نشوید. شما از میان سال‌های بسیار طولانی و طاقت‌فرسا گذر کرده‌اید تا امروز به اینجا برسید، و این واقعاً آسان نبوده است! آیا نمی‌دانید که چگونه آن را ارج نهید؟ من قطعاً شما را گرامی می‌دارم! و موجودات الهی نیز همین‌طور! ( تشویق) بنابراین شما باید حتی بیشتر خودتان را گرامی بدارید.» (آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتن دی‌سی 2018)