(Minghui.org) طی سالهای اخیر، بسیاری از تمرینکنندگان فالون دافا، آزار و شکنجه مالی زیادی را تجربه کردهاند که عمدتاً از طریق بهتعلیقدرآمدن مستمری بازنشستگی تمرینکنندگان مسن بوده است. در شهر من، مستمری بازنشستگی بیش از 30 تمرینکننده به حالت تعلیق درآمد و من یکی از آنها هستم.
پس از وقوع آزار و شکنجه فالون دافا، بهعنوان تمرینکنندگان باید آزار و شکنجه را نفی کنیم، به درون نگاه کرده و علت اصلیاش را پیدا کنیم و تصمیم بگیریم که بعد از آن چطور عمل کنیم. پس از مطالعه فا و تأمل درباره وابستگیهایم، مایلم افکارم را درباره این موضوع به اشتراک بگذارم.
وابستگی به منافع مادی
آغاز تزکیه: توجه کم به منافع مادی
23 سال پیش که تمرین فالون دافا را شروع کردم، پس از مدت کوتاهی توانستم بخش عمدهای از وابستگیام را به منافع مادی از بین ببرم. همیشه درباره پول سخاوتمندانه رفتار میکردم، حتی قبل از اینکه تزکیه را شروع کنم. اغلب از دوستان و خانوادهام که نیاز به کمک مالی داشتند حمایت میکردم. پس از شروع تزکیه، احساس کردم باید توجه کمتری به پول داشته باشم.
معلم مدرسه بودم و در حالی که اکثر معلمان درآمد زیادی از تدریس خصوصی داشتند، تدریس خصوصی را کنار گذاشتم. گاهی همکارانم دانشآموزانشان را نزد من میفرستادند و مرا به آنها توصیه میکردند، اما وقتی به آنها میگفتم تدریس خصوصی نمیکنم، همگی متعجب میشدند. دقیقاً همانطور که یکی از معلمان به من گفت: «با کنارگذاشتن تدریس خصوصی، ماهانه 10هزار یوآن از دست میدهی.»
در خانه نیز علایق مادی را سبک میگرفتم. شوهرم رابطه نامشروعی داشت و در سال 2000 طلاقم داد. حضانت فرزندمان به من داده شد. 150هزار یوآن در حساب بانکیمان داشتیم و شوهرم همه آن را به جیب زد. قلبم تحتتأثیر قرار نگرفت. در سال 2005 که پدرم درگذشت، نامادریام آپارتمانشان را فروخت و سپس آپارتمان دیگری را بهنام نوهاش خریداری كرد. چیزی در این باره نگفتم و قلبم آرام بود، گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است. هنوز از او مراقبت میکردم. برادر ناتنیام با قدردانی میگفت: «تمرینکنندگان فالون دافا واقعاً متفاوت هستند. آنها بر سر پول نمیجنگند.»
بعد از شروع تزکیه در دافا دچار دو سانحه رانندگی و شکستگی در چند ناحیه شدم، اما از رانندگان هیچ غرامتی نخواستم. پس از این تصادفات خیلی سریع بهبود یافتم و بسیاری از مردم شاهد قدرت دافا بودند.
بهدلیل اعتقادم به فالون دافا، حزب کمونیست چین (حکچ) دستگیر و محکومم کرد. هنگام صدور حکم، در بازداشتگاه بودم و همه افرادی که در آنجا زندانی بودند برایم ناراحت شدند. حتی برخی گریه میکردند. میگفتند که من چنین شغل خوبی داشتم و مطمئناً اخراج میشوم و همه پولم را از دست میدهم. اما من اصلاً برای خودم احساس تأسف نکردم. فقط فکر کردم: «میتوانم برای گذران زندگی هر کاری انجام دهم. بدون توجه به اینکه چه میشود، باید تا انتها تزکیه کنم، حتی اگر این به معنای ازدستدادن شغلم باشد.» هنوز خوب میخوردم و خوب میخوابیدم و مشکلی در خوردن و خوابیدن نداشتم.
شش ماه بعد، برادرم به دیدارم آمد و گفت که مدرسهام هنوز مرا در لیست حقوقش دارد و همچنان حقوق بازنشستگیام را به حسابم واریز میکند. بدون اینکه فکری کنم، گفتم: «زیرا آنها متعلق به من هستند.»
همه اینها به چند دلیل اتفاق افتاد. یکی اینکه به آن وابستگی نداشتم و افکار درستی قوی داشتم و آزار و شکنجه مالی شیطان را تصدیق نمیکردم. دوم اینکه تمرینکنندگان دافا اغلب کارمندان خوبی هستند و استانداردهای اخلاقی بالایی دارند. هرگز بر سر چیزهایی که همکارانم بر سر آنها میجنگیدند، نمیجنگیدم، از جمله ارتقای شغلی. همیشه اجازه میدادم همکارانم قبل از من ارتقای شغلی بگیرند. در نتیجه، وقتی مدیریت مدرسه سِمت مرا حفظ کرد، هیچکس مخالفت نکرد. بسیاری از همکارانم به من فکر میکردند و نگران مستمری بازنشستگیام بودند.
اندکی پس از آزادی از زندان، به سن بازنشستگی رسیدم. مدرسه کارهای بازنشستگی مرا مانند سایر معلمان بهطور عادی انجام داد.
گزارشهای مینگهویی نشان میدهند که محل کارِ بسیاری از تمرینکنندگان آنها را اخراج کردند، بهویژه آنهایی که برای مؤسسات دولتی کار میکردند. فکر میکنم به این دلیل توانستم موقعیت شغلیام را حفظ کنم و بهطور عادی بازنشسته شوم که وابستگی به منافع مادی را رها کردم و آزار و شکنجه مالی را تصدیق نکردم. استاد بهدلیل وضعیت تزکیهام به من کمک کردند.
همه اعضای خانواده، همکاران و دوستانم از بازنشستگیام خوشحال بودند و این شرایط مساعدی را برایم فراهم کرد که حقایق مربوط به دافا و آزار و شکنجه را روشن کنم.
وابستگی به منافع مادی طی سالهای اخیر بدون اینکه متوجهش شوم، رشد کرد
والدینم هر دو از روشنفکران دهه 1950 بودند. آنها متحمل آزار و شکنجه سیاسی حکچ شده و از محل کارشان اخراج شدند. وضعیت دشوار مالیشان منجر به فروپاشی احساسیشان شد و در نهایت از هم جدا شدند. در آن زمان فقط دو سال داشتم و نزد پدرم ماندم. پدر و مادرم هر یک دوباره ازدواج کردند، بنابراین دو برادر ناتنی از طرف پدرم و یک برادر و یک خواهر ناتنی از طرف مادرم دارم.
بعد از آزادی از زندان در سال 2009، متوجه شدم كه شوهر سابقم در نبود من، با برادر و خواهر ناتنیام همکاری کرده است و همگی درآمد زیادی کسب كردهاند. قبل از رفتن به زندان بهطور محکم و استوار تزکیه نکرده و بعد از آزادی هنوز فا را بهخوبی مطالعه نمیکردم. به آنها حسادت کردم و وابستگیام به علایق مادی رشد کرد. احساس میکردم در نبود من پول بسیار زیادی به دست آوردهاند و اصلاً نمیخواهند آن پول را با من تقسیم کنند. آنها هر سه همیشه در خصوص من رفتار بخیلانهای داشتند. مخصوصاً وقتی به این فکر میکردم که در طول این سالها چقدر به خواهران و برادران ناتنیام دادهام، ناراحت میشدم و برایم خوشایند نبود.
سپس مادرم به بیماری آلزایمر مبتلا شد. خواهر و برادرم از من خواستند از او مراقبت کنم، اما حقوق ماهانه 3000یوآنیاش را میگرفتند و فقط 2000 یوآن برای هزینههای زندگی به من میدادند. همچنین میدانستم که مادرم و ناپدریام 400هزار یوآن در یک حساب بانکی و یک آپارتمان نیز دارند. با این حال، وقتی ناپدریام شش ماه زودتر از دنیا رفت، برادر و خواهر ناتنیام آپارتمان را فروختند و پول آن و نیز 400هزار یوآن را بین خودشان تقسیم کردند، بدون اینکه یک ریال هم به من بدهند. طبق قانون، باید نیمی از آن به مادرم داده میشد و یکسوم آن مال من بود.
از آنجا که وابستگیام به منافع مادی بسیار زیاد شده بود، نمیفهمیدم آن فرصت خوبی برای رشدم و ازبینبردن وابستگیام است. وقتی با خانواده و دوستانم در این باره صحبت کردم، از آنجا که آنها تمرینکننده نبودند، پیشنهاداتی به من دادند که وابستگیام را حتی قویتر کرد. در نهایت، مجادله سختی با خواهر و برادر ناتنیام داشتم و آنها گفتند بهجای اینکه من از مادرم مراقبت کنم، پرستاری برای مادرم پیدا میکنند.
بعد از مشاجره، سرانجام فهمیدم که علت آن وابستگیام به منافع مادی است. علاوه بر این، آنها هر دو حکچ را ترک کرده بودند و نمیخواستم بر درک آنها از دافا تأثیر بگذارم، بنابراین صمیمانه از آنها عذرخواهی کردم. آنها نیز پشیمان بودند زیرا استخدام پرستار هزینه بسیار بیشتری داشت و مجبور بودند برای مادرم آپارتمانی هم اجاره کنند. در عوض، وقتی من از مادرم مراقبت میکردم، او صرفاً در آپارتمان من میماند. بنابراین در نهایت، به مراقبت از مادرم ادامه دادم در حالی که آنها همچنان همان مبلغ قبلی را بابت هزینههای زندگی به من میدادند.
اما وابستگیام به منافع مادی از بین نرفت و فقط احساس میکردم نباید با مردم عادی بحث کنم زیرا ممکن است بر نجات آنها تأثیر بگذارد. از آنها رنجش نیز به دل گرفتم.
از آنجا که پس از چند سال نتوانستم این وابستگی را کنار بگذارم، مستمری بازنشستگیام در ژوئن2020 به حالت تعلیق درآمد.
تأملی درباره آزار و شکنجه مالی
ازدستدادن مستمری بازنشستگیام بسیار دردناک بود و وقتی به درون نگاه کردم، فهمیدم که تزکیهام از استاندارد دافا خیلی دور است. بسیاری از همتمرینکنندگان طی 20 سال گذشته در مسیر تزکیه خود گام برداشتهاند و به فا اعتبار بخشیدهاند و با هیچ مداخلهای مواجه نشدهاند. در مقایسه با آنها، به دفعات بسیار زیادی دچار لغزش شدهام و تزکیهام هرگز محکم و استوار نبوده است. حتی اگرچه در ابتدا منافع مادی را سبک میگرفتم، وابستگیام از بین نرفت و بدون اینکه متوجهش شوم، وابستگیام بسیار رشد کرد. با مطالعه فا و نگاه به درون، فهمیدم این وابستگی و چند چیز دیگر منجر به این شده که شیطان مرا تحت آزار و شکنجه قرار دهد.
جوآن فالون را از بر میکردم. استاد بیان کردند:
«اگر جنبههای خوب كسی منتشر شود، بلافاصله باعث حسادت ديگران میشود. اگر کسی از محل كارش يا جايی ديگر پاداشی بگيرد، يا اگر چيز خوبی به دست بياورد، جرئت نمیکند کلمهای درباره آن بگويد، زيرا افراد ديگر وقتی درباره آن بشنوند ناراحت میشوند.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)
«بنابراين، اين دليل آن است که چرا میگذاريم چيزها بهطور طبيعی اتفاق بيفتند. گاهی اوقات فكر میكنيد كه چيزی مال شما است و ديگران نيز به شما میگويند كه آن مال شما است، اما در واقع اينطور نيست. بنابراين ممكن است فکر کنيد که آن مال شما است، اما درنهايت مال شما نيست. از طريق اين جريان میتوان ديد که آيا میتوانيد آن را رها کنيد. اگر نتوانيد آن را رها كنيد، يک وابستگی است. اين روش بايد برای خلاصشدن شما از دست وابستگی علاقه شخصی مورد استفاده قرار گيرد. موضوع اين است.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)
فهمیدم وقتی همکاریِ شوهر سابقم با خواهر و برادر ناتنیام و کسب درآمدشان برایم ناخوشایند بود، ناشی از حسادتم بود. نمیتوانستم «خبرهای خوب» درباره آنها را تحمل کنم و این باعث ناراحتیام میشد. علاوه بر این، از متن فوقالذکر فا، متوجه شدم که وقتی سپرده و حقوق بازنشستگی مادرم به من داده نشد، دقیقاً به این دلیل بود که آن مال من نبود. آنها متعلق به من نبودند.
وقتی عمیقتر کاوش کردم وابستگیهای دیگری را پیدا کردم. همیشه میخواستم پول پسانداز کنم و اغلب به این فکر میکردم که چه زمانی میتوانم مبالغ خاصی را پسانداز کنم. همچنین احساسات شدیدی نسبت به فرزندان و بستگانم داشتم و پول زیادی به آنها میدادم. گاهی هم دوست داشتم خرید کنم و پول زیادی را از این طریق خرج میکردم و در واقع مقادیر بسیار زیادی از منابع دافا را هدر میدادم.
وابستگیام نسبت به فرزندانم بهطور خاصی قوی بود. طی این سالها حدود 300هزار یوآن مستمری بازنشستگی دریافت کرده و بخش عمده آن را برای کسبوکار فرزندانم به آنها داده بودم. میدانستم که نیکخواهی استاد را حق مسلم خود در نظر گرفتهام. این نیکخواهی بیکران استاد بود که حتی وقتی به زندان محکوم شده بودم، شغلم را نجات داد، اما برایش ارزش قائل نبودم.
وقتی حتی بیشتر کاوش کردم، وابستگیام را به شوق و اشتیاق بیش از حد پیدا کردم. از آنجا که از مؤسسهای دولتی بازنشسته شده بودم و حقوق بازنشستگی نسبتاً بالایی داشتم، اغلب مورد تحسین دوستان و خانوادهها بودم. احساس میکردم توانا هستم و سایرین برایم ارزش قائلند، بنابراین حتی وقتی محکوم شدم شغلم حفظ شد. سایر تمرینکنندگان وقتی محکوم شدند، از کارشان اخراج شدند. گاهی وقتی سایر تمرینکنندگان با مشکل روبرو میشدند، میتوانستم مقداری پول به آنها قرض دهم که خیلی خوشحالم میکرد. وقتی چنین چیزهایی رخ میداد، بلافاصله میفهمیدم همه اینها را استاد به من دادهاند، اما وابستگیام را به شوق و اشتیاق بیش از حد بلافاصله از بین نمیبردم.
استاد بیان کردند:
«در روند تزکيه، در زمينههای ديگر نيز بايد مراقب باشيد که وابستگی شوق و اشتياق بيش از حد را رشد ندهيد. اين ذهنيت بهراحتی میتواند توسط شيطانها مورد استفاده قرار گيرد.» (سخنرانی هشتم، جوآن فالون)
وابستگیهای دیگری را نیز یافتم، از قبیل بدخلقی، ترس و رنجش از خانواده و همتمرینکنندگان. علاوه بر این، کارمای فکری بسیار قدرتمندی داشتم. خانوادهام از کودکی بسیار فقیر بود، بنابراین همیشه آرزو داشتم ثروتمند شوم.
تمرینکنندگان محلی خیلی کمکم کردهاند. یک بار هنگام تبادل تجربه گروهی، رنجشم آشکار شد. تمرینکنندهای پیشقدم شد و شب را پیشم ماند تا مدتی طولانی درکهایش را با من به اشتراک بگذارد. کمکم کرد وابستگیهای بنیادینم را پیدا کنم، كمک كرد افكاری را که از نیروهای کهن میآمدند و بر من تحمیل میشدند جدا كنم و کمکم كرد که بفهمم هیچیک از آن افكار بد در واقع خود واقعیام نیستند و اینکه خودآگاه اصلیام باید کنترل را به دست گیرد. استاد متشکرم که ترتیبی دادید سایر تمرینکنندگان کمکم کنند در مسیر تزکیه به جلو پیش بروم.
بعد از اینکه این وابستگیها را پیدا کردم، آرام شدم، شروع به مطالعه فا کردم و تمام تلاشم را برای تزکیه به کار بردم. هر وقت فکر بدی داشتم سریع متوجه میشدم و آن را از بین میبردم. این افکار را دنبال نمیکردم زیرا آنها نیروهای کهن بودند که میخواستند نابودم کنند. وقتی بهطور حقیقی تزکیه میکردم، دیگر هنگام مطالعه فا یا فرستادن افکار درست خوابآلود نبودم. چند روز پیش، وقتی داشتم تمرین دوم را انجام میدادم، یک حرف بزرگ چینی برای شادی و جشن را دیدم. میدانستم آن تشویقی از جانب استاد است.
بهتازگی در کنار ازبرکردن جوآن فالون، سایر تعالیم استاد را نیز مطالعه کردهام. احساس میکردم میدانم بسیار تمیزتر شده است و میتوانم مقدار بیشتری از وابستگیام را به علایق مادی رها کنم، مخصوصاً پس از مطالعه این آموزه استاد درباره پول و ثروت.
استاد بیان کردند:
«به آن شدت وابستهبودن به علایق مادی و پول- آیا این تزکیه است؟ میتوانم به شما بگویم که پول بزرگترین مانع برای تزکیهکننده است.» («آموزش فا در شهر نیویورک»)
«افرادی نیز هستند که بوداشدن را تزکیه میکنند اما میل شدیدی به پول و ثروت دارند. این را بلند نمیگویند، اما لحظهای که قلب یا ذهنشان حرکتی میکند، افرادی که در سطوح بالایی از تزکیه قرار دارند یا بوداها آن را میدانند.» («درسهایی از بودیسم،» از جوآن فالون جلد دوم)
«آنهايی که بدون مسير و با کيفيت ضعيف روشنیبينی در دنيا به زندگی ادامه میدهند، بهخاطر پول زندگی میکنند و بهخاطر قدرت میميرند، برای منافع ناچيز خوشحال يا مضطرب میشوند. آنها سرسختانه عليه يكديگر رقابت میکنند، بدين طريق در سراسر زندگیشان كارما جمع میكنند.» («روشنبینی،» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر1)
«کسانی که به پول وابسته هستند بهدنبال ثروت هستند و تظاهر به تزکيهکردن میکنند. با تضعيفکردن تمرين و فا، بهجای اينکه بوداشدن را تزکيه کنند عمرشان را تلف میکنند.» («چيزهايی که تزکيهکنندگان بايد از آنها دوری کنند،» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر1)
ریشه آزار و شکنجه مالی در مقیاس وسیع
مایلم در خصوص تأملاتم درباره وضعیت کلیمان صحبت کنم و اینکه چطور باید عمل کنیم.
رهاکردن وابستگیها
طی سالهای اخیر، حکچ آزار و شکنجه مالی تمرینکنندگان فالون دافا را تشدید کرده است. بسیاری از تمرینکنندگان قدیمی که محکوم شدند، جریمه نقدی نیز شدند و مستمری بازنشستگیشان به حالت تعلیق درآمد. علت چیست؟ آیا به این دلیل است که وضعیت کلی تزکیه تمرینکنندگان دافا به اندازه کافی خوب نیست و بسیاری از آنها به منافع مادی وابسته هستند؟
نیروهای کهن میتوانند از وابستگیهای ما و از عوامل شیطانی در جهان، برای آزار و شکنجه مالی ما سوءاستفاده کنند. نیروهای کهن میبینند که بسیاری از ما وابستگی خود را به منافع مادی رها نکردهایم، بنابراین فکر میکنند ما به استاندارد آنها نرسیدهایم و میخواهند با قراردادن ما در محنتها، آزمایشمان کنند.
دو تمرینكننده در منطقهمان محكوم شدند، اما حقوق بازنشستگیشان به حالت تعلیق درنیامد. این دو تمرینکننده به علایق مادی وابسته نیستند.
آیا وقت آن است که آخرین وابستگیهایمان را رها کنیم، مخصوصاً وابستگی به منافع مادی را؟ حتی اگرچه نیروهای کهن هستند که با تزکیه ما مداخله میکنند، استاد بیان کردهاند:
«هر آنچه در طول تزكيهتان تجربه میکنيد -- خواه خوب باشد يا بد -- خوب است، چراکه فقط بهدليل اينکه درحال تزکيه هستيد پديدار میشوند.» («به کنفرانس فای شیکاگو،» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 3)
ما مریدان دافا در دوره اصلاح فا هستیم و با مأموریتهایی به این دنیا آمدهایم. حتی آنهایی که در گذشته روشهای تزکیه کوچک را تمرین میکردند باید وابستگی به علایق مادی را رها میکردند. آیا بهعنوان تمرینکنندگان دافا، نباید هرچه زودتر آن را رها کرده و تمام تلاش خود را صرف نجات موجودات ذیشعور کنیم؟
اکثر ما تمرینکنندگانی که حکچ محکوممان کرده است به این دلیل محکوم شدیم که نیروهای کهن توانستند از وابستگیهای بنیادین ما سوءاستفاده کنند، اما آیا پس از آزار و شکنجه، درباره کاستیهایمان تأمل کرده و وابستگیهای بنیادینمان را رها کردیم؟ آیا از آن درس گرفتیم و بر اساس فا رشد کردیم؟ همه ما باید بهدقت درباره این سؤالات فکر کنیم.
نیکخواهبودن و ازبینبردن عوامل شیطانی با ذهنی صالح
استاد بیان کردند: «افکار درست مریدان دافا قدرتمند است» (از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2) فرستادن افکار درست یکی از سه کاری است که تمرینکنندگان دافا باید بهخوبی انجام دهند. در مواجهه با این آزار و شکنجه مالی شدید، در حالی که به درون نگاه میکنیم، باید افکار درستی قوی نیز بفرستیم تا عوامل شیطانی پشت کارکنان دولت را که این شکلهای آزار و شکنجه را به اجرا میگذارند، نابود کنیم.
استاد بیان کردند:
«من از مريدان درخواست كردم افكار درست بفرستند زيرا آن بهاصطلاح موجودات شيطانی در حقيقت چيزی نيستند. اما بهخاطر اينكه نيروهای كهن از رحمت مريدان دافا استفاده كردهاند، موجودات شيطانی كه توسط نيروهای كهن حفاظت میشوند بهطور عمدی آزارواذيت كردهاند بنابراين آنچه مريدان دافا درحال تحمل آن هستند ديگر فقط كارمای خودشان نيست بلكه چيزهايی است كه تحت آزارواذيت موجودات شيطانی نبايد تحمل كنند. اما اين موجودات شيطانی بینهايت پست و كثيف هستند و ارزش بازیكردن نقشی را در اصلاح فا ندارند. برای كاهش آزارواذيت دافا و مريدان دافا، از مريدان درخواست كردهام كه افكار درست بفرستند تا آسيبی را كه اين موجودات بهطور عمدی به اصلاح فا میرسانند از بين ببرند و بدينوسيله آنچه مريدان دافا در طول آزارواذيت نبايد تحمل كنند كاهش دهد و در عين حال تمام موجودات ذیشعور را نجات دهد و بهشتهای مريدان دافا را به كمال برساند.» («تأثیر افکار درست،» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
وقتی افکار درست میفرستیم، باید نیکخواه باشیم و از افراد مشارکتکننده در آزار و شکنجه رنجش به دل نداشته باشیم. فقط از این طریق افکار درستمان میتواند خالص و قدرتمند باشد. این موجودات ذیشعوری که درگیر آزار و شکنجه هستند در واقع رقتانگیزترین هستند چراکه با نابودی مواجه هستند.
رهاکردن ترس
در مواقع عادی، ممکن است فرصتی برای تماس با افرادی که درگیر آزار و شکنجه مالی هستند، نداشته باشیم. وقتی آزار و شکنجه رخ میدهد، واقعاً به ما فرصتی میدهد واقعیتها را برایشان روشن کرده و وجدانشان را بیدار کنیم. باید ترس خود را کنار بگذاریم و در روشنگری حقایق برای آنها پیشقدم شویم.
اما بسیاری از تمرینکنندگان نتوانستهاند قدم پیش بگذارند. پس از اینکه مستمری بازنشستگیشان به حالت تعلیق درآمد، بیش از حد میترسند با این وضعیت مواجه شوند. سپس آزار و شکنجه در منطقهمان بدتر شد. آنها ابتدا حقوق بازنشستگی تمرینکنندگانی را به حالت تعلیق درآوردند که بهتازگی محکوم شدهاند، سپس آنهایی را که تقریباً 10 سال پیش محکوم شده بودند، و اخیراً حقوق تمرینکنندهای را که 18 سال پیش محکوم شده بود.
اما بسیاری از تمرینکنندگان سکوت کردهاند. مردم فاسد بسیار خوشحال هستند. از آنجا که توانستند اینقدر راحت از تمرینکنندگان پول به دست آورند، تمرینکنندگان بیشتری را تحت این آزار و شکنجه مالی قرار میدهند.
آزار و شکنجه مالی مانند سایر شکلهای آزار و شکنجه، از جمله حبس، بد است. آن حق پایهای زندگیکردن تمرینکنندگان مسن دافا را از آنها میگیرد و مانع میشود به مأموریت خود برای بیدارکردن وجدان مردم جامعه عمل بپوشانند. همزمان، عاملان این آزار و شکنجه مرتکب جنایاتی علیه تمرینکنندگان دافا شده و در نتیجه با بدترین پیامد روبرو میشوند. همچنین درک این وضعیت برای اعضای خانوادهمان که دافا را تمرین نمیکنند دشوار است و ممکن است منجر به این شود که از دافا رنجش به دل بگیرند. این نظم و ترتیب نیروهای کهن است که در حال نابودی تمرینکنندگان دافا و مردم عادی است. استاد چنین نظم و ترتیباتی را تصدیق نمیکنند و ما نیز نمیتوانیم تصدیقش کنیم.
استاد بیان کردند:
«هر وقت كه رنجی میآيد، آن را با جنبه سرشت اصلیتان نمیبينيد بلكه كاملاً با جنبه انسانیتان به آن نگاه میكنيد. سپس شيطانهای خبيث از اين نقطه استفاده میكنند و آسيب و تداخل بیپايانی را تحميل میكنند، شاگردان را در رنجهای درازمدت قرار میدهند.» («شرحدادن فا،» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
«در حالی كه بهطور انسانی شيطانهای خبيث را پروراندهايد، به آنها اجازه میدهيد كه از راههای گريز در فا استفاده كنند. وقتی رنجی وارد میشود، اگر شما، يک مريد، بتوانيد بهطور واقعی آرامشی تكاننخوردنی را حفظ كنيد يا برای رسيدن به شرايط مختلف در سطوح مختلف مصمم باشيد، بايد اين برای شما كافی باشد كه امتحان را بگذرانيد. اگر آن بهطور بیپايان ادامه پيدا كند و اگر مشكلات ديگری در شينشينگ يا رفتارتان وجود نداشته باشد، بايد اينطور باشد كه شيطانهای خبيث درحال استفاده از نقاط ضعف شما ناشی از عدم كنترلتان هستند. هر چه باشد، يک تزكيهكننده يک انسان عادی نيست. بنابراين چرا جنبهای از شما كه سرشت اصلیتان است فا را اصلاح نمیكند؟» («شرحدادن فا،» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
در مواجهه با آزار و شکنجه مالی، بسیاری از تمرینکنندگان بدبین شدهاند. آنها احساس درماندگی و گمگشتگی میکنند و حتی بعضی از آنها درباره استاد و دافا دچار تردید شدهاند. در منطقه ما، تعداد کمی از تمرینکنندگان توانستهاند درست عمل کرده، برای روشنکردن واقعیتها به نهادها مراجعه و از حقوق خود تحت قانون دفاع کنند. برخی برای پرسوجو به اداره تأمین اجتماعی رفتهاند اما از روشنكردن حقایق یا حتی اشارهکردن به دافا میترسیدند. استدلالشان این بود که اگر از دافا نامی ببرند، مقامات به حرفهایشان گوش نخواهند داد. وقتی بار دیگر به اداره رفتند، حتی نگهبانانِ اداره به آنها اجازه ورود ندادند.
برخی از تمرینکنندگان به سایرین کمک کردند نامههایی بنویسند و این تعلیق غیرقانونی حقوق بازنشستگیشان را گزارش دهند، اما آنها هم اشارهای به دافا نکردند. آنها هیچ پاسخی نگرفتند. برخی گفتند که چون نام واقعی تمرینکنندگان دافا در این نامه بود، کارمندان دولت میتوانستند آنها را جستجو کنند، بفهمند آنها تمرینکننده دافا هستند و پرونده را متوقف کنند. اما چرا ما بهطور آشکار هویت خود را بهعنوان تمرینکننده دافا فاش نمیکنیم؟ چرا میترسیم وقتی هویت خود را بهعنوان تمرینکننده دافا فاش کنیم، کارمندان دولت به ما کمک نکنند؟ اگر از دافا نام نبریم، آیا آنها بازهم میفهمند و حاضر به ملاقات با ما نیستند؟ در حقیقت، این موجودات ذیشعور منتظرند که ما وجدانشان را بیدار کنیم.
استاد بیان کردند:
«از دیدگاه من، بهعنوان استاد شما، در طی اصلاح فا مطلقاً استفاده از این آزارواذیت اهریمنی را برای آزمودن مریدان دافا قبول نمیکنم و مریدان دافا نباید این عقیده اشتباه را داشته باشند که میتوانند با تحملکردن آزار و شکنجه به [سطح] بالاتر تزکیه کنند. دافا و مریدانش با آزارواذیت مخالفت میکنند و این وظیفۀ مریدان دافا است. اگر خودتان را بر اساس فا تزکیه نکنید، نمیتوانید فقط با تحملکردن آزارواذیت به بالاتر تزکیه کنید، کمتر اینکه [بتوانید] به استاندارد یک مرید دافا برسید. این بهاصطلاح "محیط" را که نیروهای کهن فراهم کردهاند تصدیق نکنید، زیرا گذاشتهام که همۀ موجودات در طی اصلاح فا در دافا جذب شوند و لزومی ندارد مریدان دافا با آن نوع شرارت تعدیل شوند.» («آموزش فا در کنفرانس فای 2004 غرب آمریکا»)
«بله، وقتی کارهایی علیه این آزار و شکنجه انجام میدهید، در واقع در حال روشنکردن حقیقت برای مردم و نجات موجودات ذیشعور هستید.» («آموزش فای ارائهشده در کنفرانس فای سانفرانسیسکو 2014»)
من نیز وقتی تازه مستمری بازنشستگیام به حالت تعلیق درآمده بود مدتی احساس گمگشتگی داشتم. نمیخواستم با آن روبرو شوم و نمیخواستم بروم و با مسئولان دولتی صحبت کنم. اما پس از مطالعه فا، بهسرعت وضعیتم را اصلاح کردم و توانستم با آن روبرو شوم. همتمرینکنندگان با من همکاری کردند و با هم شروع به روشنکردن حقایق برای کارکنان مربوطه کردیم.
در ابتدا، چون وضعیتم به اندازه کافی خالص نبود، وقتی با رئیس بخش اداره تأمین اجتماعی محلی دیدار کردم، او سعی داشت مرا بترساند. گفت باید 300هزار یوآن حقوق بازنشستگی را که طی چند سال گذشته دریافت کردهام پس بدهم و در غیر این صورت از من شکایت خواهد کرد. عصبانی نشدم. برگشتم و این موضوع را با سایر تمرینکنندگان در میان گذاشتم تا ببینم در چه زمینهای باید شینشینگم را رشد دهم. فهمیدم که به اندازه کافی نیکخواه نیستم.
وقتی بار دوم با او ملاقات کردم، واقعاً به نیازهای او فکر کردم و او نگرشش کاملاً تغییر کرد. با صبر و حوصله زیادی آن را برایم توضیح داد و من از این فرصت استفاده و حقایق را برایش روشن کردم. بعداً با معاونان و رؤسای بخش نیز ملاقات کردم. بدون توجه به اینکه با چه کسی صحبت میکردم، همیشه درباره حقایق آزار و شکنجه، حقه خودسوزی تیانآنمن و غیره صحبت میکردم. نتوانستم شخصاً با مدیر اداره ملاقات کنم، بنابراین برایش نامه نوشتم و با او تماس گرفتم.
از آنجا که از مؤسسهای دولتی بازنشسته شدهام، اداره تأمین اجتماعی بهمنظور یافتن بهانهای برای تعلیق حقوق بازنشستگیام، سعی کرد اداره آموزشوپرورش را مجبور کند تمرینکنندگان دافایی را که محکوم شده بودند اخراج کند. روزی که این موضوع را شنیدم، به دنبال مدیر اداره آموزش محلی و رؤسای بخش منابع انسانی رفتم. نگهبانان به ما اجازه ورود ندادند، بنابراین افکار درست فرستادیم. سرانجام نگهبانان شماره تلفن دفتر آنها را به ما دادند.
نتوانستیم از طریق تلفن با آنها تماس بگیریم، بنابراین برایشان نامه نوشتم و درباره وضعیت کاریام در مدرسه بعد از شروع تمرین دافا به آنها گفتم. با مدیر مدرسهام نیز صحبت کردم. او بسیار فهمیده و درستکار بود و گفت که درباره وضعیتم با اداره آموزشوپرورش صحبت خواهد کرد. گفت كه معلمی عالی مانند من (من بهعنوان یكی از «معلمان اصلی» این شهر جایزه گرفته بودم) نباید اخراج شود. 4 ماه گذشته است و من هیچ مجازاتی از طرف اداره آموزشوپرورش دریافت نکردهام.
استفاده از راههای قانونی برای مقابله با آزار و شکنجه
بهعنوان مریدان دافا، باید هر چیزی را که نیروهای کهن نظم و ترتیب میدهند كاملاً نفی كنیم، از جمله آزار و شكنجه مالی كه یكی از 3 سیاست آزار و شكنجه حکچ است.
استاد بیان کردند:
«آزار و اذيت شيطانی كنونی، بهوسيله نيروهای كهن بر دافا و مريدان تحميل شده است. آيا هر کاری كه برای مخالفت با آزارواذيت انجام میشود، باشكوهترين نمايش پاسخگوبودن مريدان دافا نسبت به دافا و خودشان نيست؟» («مسیر،» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
«حال آنکه بودايان واقعی محافظان کيهان هستند و مسئول تمام عناصر صالح در کيهاناند.» («آموزش فا در کنفرانس فای ایالات متحده غربی، راهنمایی سفر)
بنابراین نمیتوانیم این نوع از آزار و شکنجه را در ذهنمان تصدیق کنیم و نمیتوانیم احساس درماندگی کنیم. باید درباره این اصلِ فا روشن باشیم. در عین حال، باید از قوانین برای محافظت از حقوقمان استفاده و در برابر آزار و شکنجه مقاومت کنیم، زیرا استاد بیان کردهاند که مسیر درست مریدان دافا در امروز، الگویی برای مردم در آینده خواهد بود.
اما وقتی از روالهای قانونی استفاده میکنیم، نمیتوانیم ذهنیتی جنگجو داشته باشیم. کاری که ما انجام میدهیم بیدارکردن وجدان مردم است، زیرا اینکه مانع آنها از ارتکاب جرم علیه دافا شویم نیز نجات آنها است. نباید به نتیجه وابسته باشیم. تمام کاری که ما انجام میدهیم بیدارکردن وجدان آنها و روشنکردن حقایق است.
در تالار گفتگوی آنلاین تیاندیشینگ، همتمرینکنندگان قوانین و مقررات مربوطه، روند دقیق در هر مرحله، نمونههایی از شکایات اداری و بیانیههای دفاعی را برای این منظور آماده کردهاند. مینگهویی بهتازگی مقالهای را منتشر کرده است با عنوان «نهاد رسمی از نامهای صرفنظر میکند که طی آن از تمرینکنندهای خواسته بود مستمری بازشستگی دریافتکرده در طول حبس غیرقانونیاش را به این اداره پس دهد.» این مقاله ایدهها و روشهای ساده و روشنی را در اختیار ما قرار میدهد.
هزینه استخدام وکیل از شهری دیگر 20هزار یوآن است و بیشتر ما که تحت آزار و شکنجه مالی قرار میگیریم توانایی پرداخت چنین هزینهای را نداریم. با وکیلی محلی مشورت کردم که از حقایق مربوط به آزار و شکنجه مطلع بود. درباره موارد آزار و شکنجه مالی تمرینکنندگان دافا در گذشته صحبت کردیم، و او بسیار علاقهمند شد. دستمزد 3000یوآنیاش معقول و برای ما قابلپرداخت بود.
اداره دادگستری شهر به وکلا اجازه نمیدهد از تمرینکنندگان دافا که خود را بیگناه میدانند دفاع کنند. با این حال، این نوع پروندهها مربوط به حقوق بازنشستگی است، نه اعتقادات، بنابراین پس از اینکه وکلا از این آزار و شکنجه مطلع میشوند، اغلب مایل هستند چنین پروندههایی را بپذیرند. در واقع، با منابعی که در تیاندیشینگ فراهم شده است، میتوانیم در دادگاه از خودمان دفاع كنیم، اما هنوز فکر میكنم
داشتن وكیل، بهتر و رسمیتر است.
من تمام اطلاعات را به وكیلم دادهام، و او مخصوصاً پس از دیدن پیروزی قانونی همتمرینكنندگان در لیائونینگ، بسیار بااعتمادبهنفس شده است. پرونده شیچانگ که لینکش در بالا ارائه شده است به ما میگوید که قاضیان درستکاری نیز وجود دارند و باید به این موجودات ذیشعور فرصت دهیم که رفتار درستی با دافا داشته باشند. علاوه بر این، این دو مورد برای اثبات غیرقانونیبودن تعلیق حقوق بازنشستگی ما کافی است.
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری مشکلی ندارد، اما در این صورت ذکر عنوان مقاله اصلی و لینکش الزامیاست.