(Minghui.org) از زمانی که تزکیه در روش فالون دافا را آغاز کردم، خانواده‌ام موهبت‌های بسیاری را از دافا تجربه کردند.

موقعیتی خطرناک تغییر می‌کند

شوهرم راننده تاکسی است. یک روز زمستانی در منطقه ما برف سنگینی می‌بارید و مسافر همیشگی شوهرم، نیاز به وسیله نقلیه داشت. معابر لیز بودند و به مردم توصیه شده بود که در جاده‌ها تردد نکنند. شوهرم می‌خواست جواب رد به او بدهد، اما ازآنجاکه مسافر همیشگی‌اش بود، قبول کرد او را به مقصد برساند.

وقتی وارد یک جاده سرپایینی با طول بیش از یک کیلومتر شدند، سیستم ترمز ماشین از کار افتاد و سرعت ماشین افزایش یافت. شوهرم ترسیده بود اما نمی‌خواست باعث وحشت‌ مسافرش بشود و نهایت سعی‌اش را کرد تا آرام به نظر بیاید.

سپس روشی را که اغلب به او می‌گفتم به یاد آورد؛ یعنی با احترام و از صمیم قلبش تکرار کند: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» بنابراین در سکوت برای خودش این جملات را تکرار کرد. در این میان، ماشین درست قبل از رسیدن به پرتگاه ناگهان متوقف شد.

از آن روز، شوهرم بیش از پیش قدرت دافا را باور دارد. در گذشته وقتی که با مردم درباره فالون دافا صحبت می‌کردم، نگرانم می‌شد، اما اکنون اهمیت آن را درک کرده و حمایت بیشتری از من می‌کند. 

بهره‌مندی هر دو پسرم  

ما دو پسر داریم و پسر بزرگترم به سنی رسیده بود که می‌خواست ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد. این روزها، همه دختران خواستار ازدواج با کسی هستند که صاحب خانه و اتومبیل باشد و والدینش شغل دولتی داشته باشند.

ما خانواده ثروتمندی نیستیم و با درآمد شوهرم که راننده تاکسی است امرار معاش می‌کنیم. برای تحصیل دو پسرم در دانشگاه، باید هزینه‌های اضافی دیگری را نیز تأمین می‌کردیم. ازآنجاکه که شوهرم دافا را شناخت و از من حمایت کرد تا با دیگران درباره فالون دافا صحبت کنم، خانواده‌ام واقعاً از مزایای آن بهره بردند.   

درحالی‌که نگران پسر بزرگترمان بودیم که آیا می‌تواند خانه‌ای بخرد، ناگهان روستای ما دستخوش تحولاتی شد و به سمت ساخت ساختمان‌های جدید سوق پیدا کرد. بدون صرف حتی یک ریال، دو واحد خانه قدیمی خود را با سه واحد آپارتمان جدید عوض کردیم. درضمن پسر بزرگترمان، کاری در یک شرکت دولتی با درآمد خوب پیدا کرد. به‌خاطر این فرصت خوب، اکنون پسرمان صاحب یک خانه است و بضاعت خرید یک اتومبیل را دارد.

وقتی پسر کوچک‌مان در مدرسه ابتدایی درس می‌خواند، نمراتی در حد متوسط داشت و یکی از معلم‌های برادرش حتی نظر داده بود  که وی به باهوشی برادرش نیست. پس از آن، پسرم تمرین فالون‌ دافا را با من آغاز کرد و عملکردش  در مدرسه بهبود یافت. وقتی وارد دبیرستان شد، معلمش نمرات او را بسیار عالی ارزیابی کرد. حتی مدرسه‌اش برنامه‌ریزی کرد که به نمایندگی از شهرمان در مسابقه کشوری فیزیک شرکت کند.  

پسرم از پیوستن به سازمان کمونیستی امتناع کرد

مدرسه از همه دانش‌آموزان درخواست کرد که به لیگ جوانان کمونیست ملحق شوند. روزی معلم پسرم پرسید که چه کسی در کلاس عضو لیگ جوانان نیست. پسرم دستش را بلند کرد و معلم پرسید که چرا ملحق نشده است. پسرم پاسخ داد: «از والدینم شنیده‌ام که در حزب کمونیست چین، مقامات ارشد، مفاسد بزرگی انجام می‌دهند در‌حالی‌که مسئولین در رده‌های پایین‌تر دست به فسادهای کوچک‌تری می‌زنند. حزب کمونیست، بسیار فاسد و تباه است. پیوستن به سازمان‌های وابسته به آن بسیار شرم‌آور بوده و دلیل ملحق‌نشدن من این است.» معلمش هرگز این موضوع را دوباره تکرار نکرد.

پسرم بعدها در آزمون ورودی دانشگاه، یکی از دو نمره بالای را کسب کرد. به‌خاطر نمرات بالایش، وارد دانشگاه ملی مهمی در مرکز استان شد. بعد از فارغ التحصیلی، دانشگاه تضمین کرد که وی می‌تواند برای کسب مدرک استادی و دکترا در یکی از دانشگاه‌های مهم ادامه تحصیل دهد. سال گذشته، به نمایندگی از دانشگاهش برای شرکت در یک همایش بین‌المللی به خارج از کشور سفر کرد. 

نور بودا به خانواده‌ام می‌تابد. خانواده‌ام از فالون دافا سپاسگزارند. آنها باور دارند که فالون دافا خوب است!

http://en.minghui.org/html/articles/2016/1/27/154960.html