(Minghui.org) (ادامه قسمت چهارم)

مایلم در این مجموعه ۷ قسمتی، درکم را درباره روح کمکی [یادداشت ویراستار: که در سخنرای‌های مختلف فا به‌عنوان خودآگاه کمکی و ناخودآگاه نیز ترجمه شده است،] به اشتراک بگذارم.

من شخصاً شکل‌‌های مختلفی از مداخله را تجربه کرده‌ام که روح کمکی‌‌ام آنها را بر روح اصلی‌ام [یادداشت ویراستار: که به‌عنوان خودآگاه اصلی نیز ترجمه شده است،] تحمیل کرده است. همچنین شاهد بوده‌ام که برخی از تمرین‌کنندگان محلی تحت آزار و شکنجه روح کمکی خود قرار می‌گیرند.

آنچه برای خودم و چند هم‌تمرین‌کننده‌ در منطقه‌ام اتفاق افتاده را به رشته تحریر درآورده‌ام تا برای همگان یک یادآوری باشد که از مداخله پنهان روح کمکی آگاه باشند.

البته من تنها می‌توانم چیزهایی را ببینم که در سطح خودم به من نشان داده شده‌اند و آنها به هیچ وجه کل حقیقت نیستند.

تمرین‌کنندگان باید تنها از فا- حقیقت این جهان پهناور- راهنمایی بگیرند و نه از درک و تجربه سایر تزکیه‌کنندگان.

روح اصلی و روح واقعی

وقتی استاد سطح به سطح به این جهان پایین آمدند، موجودات الهی که قصد داشتند در میان تمرین‌کنندگان ایشان باشند، با بدن واقعی خود ایشان را دنبال کردند. آنها روح‌های اصلی در این دنیا شدند. چند روح واقعی نیز با این بدن‌های واقعی پایین آمدند که نشان‌دهنده شجاعت و خردشان بود.

استاد درباره روند پایین آمدن به این جهان صحبت کرده‌اند:

«وقتی آمدم، از میان روند پایین‌آمدن سطح به سطح گذشتم. خدایان در سطوح بسیار بالا یک سه‌گانگی دارند. در سطوح مختلف مفهوم و درک مختلفی از سه‌گانگی وجود دارد. در سطوح بسیار بالا، جایی که شکل‌های فیزیکی وجود دارد، سه‌گانگی ترکیبی از بدن واقعی، روح واقعی و فکر است- این همان سه‌گانگی است.» («آموزش فا در کنفرانس ونکوور، کانادا، ۲۰۰۳»)

به باور من، در سطوحی که موجودات الهی شکل دارند و سه‌گانگی ترکیبی از بدن واقعی، روح واقعی و فکر است، برخی از موجودات روشن‌بین آزمایش‌های بی‌سابقه‌ای را که موجودات الهی نظم و ترتیب داده‌اند، دیدند. آنها متوجه شدند که شکست در این آزمون‌ها یک انتخاب نیست، چراکه منجر به بلا و مصیبت می‌شود. بنابراین تصمیم گرفتند با بدن واقعی و روح واقعی خود پایین بیایند تا اطمینان حاصل کنند که بُعدهایشان فرصت اصلاح فا را ازدست نخواهد داد. بنابراین روح واقعی‌شان، همان روح کمکی شد.

به درک من، آنها باور داشتند که با گماردن بدن و روح هر کدام برای نقش‌هایی متفاوت، می‌توانند به‌طور مضاعف اطمینان حاصل ‌کنند که در اصلاح فا شامل خواهند شد. به‌طور خلاصه، براساس نظم و ترتیب استاد، روح اصلی به کمال خواهد رسید، درحالی که روح کمکی نیز صعود خواهد کرد.

اما این روح کمکی تحت نظم و ترتیب نیروهای کهن به کمال خواهد رسید، درحالی که بدن واقعی، یک تمرین‌کننده حقیقی فالون دافا خواهد بود.

آنچه آنها درک نکردند، این بود که چنین نظم و ترتیب‌هایی خطرناکند و حیله‌گری موجودات کهن را آشکار می‌کنند. اینکه موجودات الهی جرأت کنند چیزی را به این روش انجام دهند، چیزی نادر است.

برگشت روح‌های واقعی به آسمان

در یکی از رؤیاهایم، دیدم که روح کمکی یکی از هماهنگ‌کنندگان محلی‌مان یک روح واقعی بود. آن از سطحی بسیار بالا پایین آمد که در آنجا موجودات الهی شکل دارند و دارای قدرت‌های فوق‌طبیعی قوی‌ای هستند. وقتی آزار و شکنجه وحشیانه بود، این روح واقعی نقش مهمی را ایفاء کرد و این تمرین‌کننده را قادر ساخت تا افکار درست قدرتمندی را حفظ کند.

تمرین‌کننده محلی دیگری یک نگهبان فا در آسمان بود. او در آسمان عهد بسته بود که وقتی تمرین‌کنندگان در طول اصلاح فا مطابق با فا نیستند، آنها را اصلاح کند. روح کمکی او نیز یک روح واقعی بود.

یک بار وقتی افکار درست می‌فرستادم، دیدم که استاد این دو روح واقعی را به آسمان بازپس می‌فرستند.

روح‌های کمکی روح‌های اصلی را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهند

بسیاری از تمرین‌کنندگان بلافاصله پس از آغاز آزار و شکنجه، بازداشت و زندانی شدند. آنها حبس شدند و در زندان‌ها، ادارات پلیس، مراکز شستشوی مغزی و بیمارستان‌های روانی تحت شکنجه قرار گرفتند.

درحالی‌که دافا عمیقاً در قلبشان ریشه دوانده بود، استوار باقی ماندند و عزمشان در حفظ باورشان تزلزل‌ناپذیر بود. شکنجه‌گران عصبانی بودند، بنابراین روح‌های کمکی با آنها همکاری کردند تا روح‌ اصلی را تحت آزار و شکنجه قرار دهند.

ازآنجایی که برخی از روح‌های کمکی از وابستگی‌های روح اصلی خود باخبرند، مردم عادی را کنترل می‌کردند تا باور صالح آنها را دچار تزلزل کنند.

برخی از روح‌های کمکی به تاریخچۀ بازپیدایی روح اصلی نگاه می‌کردند و به زندگی‌های متعدد آنها در گذشته می‌رفتند. آنها کشف می‌کردند که روح اصلی‌شان از چه چیزی می‌ترسید و اینکه نقاط ضعفش چه بود.

تمرین‌کننده‌ای در یکی از زندگی‌هایش براثر نیش سمی مار درگذشت. روح کمکی‌اش سبب شد تصاویر مارها به ذهن مأموران پلیس بیاید و سپس آنها با مارهای واقعی او را شکنجه کردند. این تمرین‌کننده آنقدر ترسید که باورش را انکار کرد.

تمرین‌کننده دیگری به دلیل اینکه در یکی از زندگی‌های قبلی‌اش، گربه‌های کوهستانی به او حمله کردند، درگذشت. روح کمکی او باعث شد که پلیس گربه‌ای را درون لباس‌های او بگذارد. این گربه به او چنگ انداخت و وی را زخمی کرد و باعث شد سرانجام فالون دافا را رها کند.

تمرین‌کننده سوم در چند زندگی قبلی‌اش زنده به خاک سپرده شد و جان باخت. پلیس حفره‌ای در زمین ایجاد کر‌د و او را وارونه آویزان کرد، درحالی‌که سرش درون آن حفره بود. سپس روی سرش ادرار و مدفوع ریختند. این تمرین‌کننده احساس خفگی کرد، ترسید و فالون گونگ را رها کرد.

تمرین‌کننده چهارم یک هزار سال پیش از گزش‌های حشره‌ای درگذشت. پلیس او را لخت کرد و حشراتی شامل عقرب و عنکبوت‌های سمی را روی بدنش قرار داد. او نیز باورش را انکار کرد.

استاد راه‌‌هایی برای تمرین‌کنندگان فراهم می‌کنند تا به دافا برگردند

تمرین‌کنندگانی که تعهدنامه انکار دافا را نوشتند، تحت فشار بسیار زیادی بودند و احساس شرمندگی می‌کردند. آنها اعتمادبه‌نفس خود برای ادامه تزکیه‌شان را ازدست دادند. بنابراین استاد درباره این موضوع، به‌تفصیل صحبت کرده‌اند.

استاد بیان کردند:

«من چیزهایی مثل "تبدیل شدن" یا "تبدیل نشدن" را به رسمیت نمی‌‏شناسم. به چیزی که در ذهن افراد است باید نگاه کرد. باز فکر می‌‏کنم که... آیا می‌‏دانید که نیروهای کهن برای اینکه آنها را تبدیل کنند زیر شکنجه‌‏ ذهنی شدیدی قرارشان داده‌‏اند؟ می‌‏دانند که من آن را تصدیق نمی‌‏کنم، بنابراین چه روشی به کار می‌‏برند؟ سمتی از آنها را که افکار درست دارد، یا به عبارتی، سمتی که کامل تزکیه شده است، را جدا می‌‏کنند و جلوی اینکه هرگونه تماسی با ذهن آنها داشته باشد را می‌‏گیرند. بعد، از سطح و ظاهر بشری‌‏شان سؤال می‌کنند. اما سطح بشری آنها چیزهای بشری و پنداشت‌‏های پس‌‏زادی خیلی زیادی دارد، و سمتی که کامل تزکیه شده است اجازه هیچ گونه اثرگذاری ندارد. چون آنها را زیر چنین شرایطی شکنجه کرده‌‏اید هر چیزی هم که مجبورشان کرده باشید بنویسند به رسمیت نمی‌‏شناسم. نیروهای کهن می‌‏دانند که این را به رسمیت نمی‌‏شناسم، پس چرا باز هم این کار را انجام می‌دهند؟ زیرا یک چیز هست که هنوز می‌‏توانند به آن برسند، و آن این است که می‌‏خواهند اراده‌‏ آن شاگرد را خرد کنند. شاگردانی که آن اشتباه را کرده‌‏اند فکر می‌‏کنند، "آه نه، آن را نوشتم. کار من دیگر تمام است. استاد دیگر نمی‌‏تواند از من مراقبت کند. من مایه‌‏ سرافکندگی دافا هستم". از آن به بعد دیگر دل‌‏گرفته و غمگین می‌‏شوند. این ترفندی است که به‌‏کار برده‌‏اند و من آن را به رسمیت نمی‌‏شناسم. عیب ندارد که زمین خورده‌‏اید، عیبی ندارد! سریع بلند شوید!» (تشریح فا هنگام جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)

استاد نیک‌خواه هستند و به این تمرین‌کنندگان فرصت‌هایی را دادند تا بیانیه‌ای رسمی منتشر کنند و طی آن، آنچه را تحت شکنجه انجام داده بودند، لغو کنند و تزکیه‌شان را ازسر بگیرند.

اعمال بد روح‌های کمکی

استاد بیان کردند:

«وقتی نیروهای کهن کیهان دیدند که این دافا که درحال اشاعه بود کاملاً مثبت بود، بلافاصله بسیاری از اهریمنان و سختی‌ها را به‌وجود آوردند. دقیقاً بدین شیوه چیزی را شکل دادند که برای این اصلاح فا و برای دافای کیهان یک اهریمن بود. مسائل این‌گونه روی دادند.» («آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۰»)

هنگام فرستادن افکار درست در نزدیکی زندان‌های محلی، در بُعدهای دیگر دیدم که چطور روح‌های کمکی در آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان زندانی شرکت دارند.

روح‌های کمکی برخی از تمرین‌کنندگان مردم عادی را کنترل می‌کردند تا تمرین‌کنندگان را تحت آزار و شکنجه قرار دهند.

پس از اینکه تمرین‌کنندگان در زندان در این باره بحث و تبادل نظر کردند که چطور دربرابر آزار و شکنجه مقاومت کنند، روح‌های کمکی نیز گردهم آمدند تا در این باره بحث کنند که چطور پلیس یا زندانیان را کنترل کنند تا روح اصلی‌شان را تحت آزار و شکنجه قرار دهند.

نگهبانان زندان، سه تمرین‌کننده ضعیف را به زیرزمین کشاندند. آنها یک تمرین‌کننده را با باتوم آنقدر کتک زدند که از هوش رفت. سپس او را کشتند. دو تمرین‌کننده دیگر نتوانستند این صحنه را تحمل کنند. یکی از آنها نمی‌توانست صحبت کند و اشک تمام صورتش را پوشانده بود. یکی از نگهبانان به این تمرین‌کننده گفت که روز بعد، نوبت او خواهد بود. تمرین‌کننده دیگر، پس از مدت کوتاهی دچار فروپاشی روانی شد. روح کمکی‌اش طعنه می‌زد و می‌گفت: «این همان چیزی بود که من می‌خواستم.»

استاد بیان کردند: «پلیدی‌ای که همگی از آن خبر دارید آشکار شده است و درواقع چیزهای بیشتری نیز وجود دارند که بی‌رحمانه‌تر هستند.» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶»)

آنچه دیده‌ام، غیرقابل تصور است. چه کسی می‌تواند باور کند که موجودات زنده می‌توانند در چنین اعمال هولناکی شرکت کنند؟ هنگام دیدن این صحنه‌ها، نمی‌توانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم.»

(ادامه دارد)

http://en.minghui.org/html/articles/2016/8/29/158461.html