(Minghui.org)  من و سه ‌تمرین‌کننده دیگر، در یکی از تعطیلات آخر هفته دور هم جمع شدیم تا تجربیات تزکیه‌مان را با هم درمیان بگذاریم. هر یک از ما زمانی را به‌یاد آوردیم که تزکیه در دافا را تازه شروع کرده بودیم. امیدوار بودیم از یکدیگر یاد بگیریم و دوباره به ازخودگذشتگی‌ای که در زمان آغاز این تمرین داشتیم، برگردیم. ازآنجایی‌که آزار و شکنجه هنوز در چین ادامه دارد، برای ملاحظات امنیتی، تمام اسامی بکاربرده مستعار هستند.

یک الکلی که دیگر هرگز قطره‌ای الکل ننوشید

آقای وانگ 70 ساله، در 20 ژوئیه 1999، قبل از شروع آزار و شکنجه تمرین دافا را شروع کرد. او قبلاً الکلی بود و بدون الکل حتی یک وعده غذا هم نمی‌خورد. خانواده‌اش بسیار نگرانش بودند.

افراد بسیاری در روستایش، ازجمله پسرش شروع به تمرین فالون دافا کردند. پسرش برای او توضیح می‌داد که یک تمرین‌کننده الکل نمی‌نوشد.

او پس از تفکر زیاد، در ژانویه 1998 به یکی از بستگانش گفت این آخرین باری است که الکل می‌نوشد، زیرا قصد دارد دافا را تمرین کند. او طی 19 سال گذشته حتی یک بار هم به الکل لب نزده است.

آقای لی هنگجی، استاد فالون دافا بیان کردند:

«مدرسه بودا نوشیدن الکل را اجازه نمی‌دهد.»
«آیا تمرین‌کنندگان در بدنشان گونگ ندارد؟ شکل‌های مختلفی از گونگ و بعضی از توانایی‌های فوق طبیعی در سطح بدن شما متجلی می‌شوند و همگی آنها خالص هستند. به‌محض اینکه الکل بنوشید، همگی آنها فوراً بدن را ترک می‌کنند. در یک چشم به هم زدن، در بدنتان چیزی باقی نخواهد ماند، چراکه همگی آنها از بوی الکل وحشت دارند.» جوآن فالون

از زمانی که او تمرین دافا را شروع کرد، هر روز دو سخنرانی از جوآن فالون را می‌خواند و پنج مجموعه تمرینات را انجام می‌دهد، غیر از 21 روزی که به‌خاطر باور معنوی‌اش در بازداشتگاه حبس بود.

یادگیری سریع خواندن حروف چینی

خانم ژانگِ 61 ساله در سال 1997، تمرین دافا را شروع کرد. او خواندن یا نوشتن حروف چینی را هرگز یاد نگرفته بود.

خانم ژانگ گفت: «در پاییز 1997، شوهرم برخی از نوارهای صوتیِ سخنرانی‌های استاد لی را به منزل آورد. من و شوهرم به آنها گوش دادیم و جذب آنها شدیم.»

شوهرش تمرینات را به او یاد داد، اما او از این واقعیت که قادر به خواندن نبود و نمی‌توانست در گروه مطالعه فا شرکت کند، ناراحت بود. او جوآن فالون را در دستانش نگه می‌داشت و حتی باوجودی‌که شوهر و فرزندانش او را مسخره‌ می‌کردند، برای مدتی طولانی به حروف خیره می‌شد.

او گفت: «آنگاه، فکری به ذهنم رسید. چند دفتر یادداشت و یک خودکار خریدم و تلفظ تک‌تک حروف در اولین پاراگرافِ جوآن فالون را با علامت‌هایی ترسیم ‌کردم؛ علامت‌هایی که فقط خودم می‌توانستم آنها را بفهمم. برای چند شبانه‌روز این کار را تکرار ‌کردم.»

40 روز طول کشید تا او خواندن حروف را یاد گرفت. بعد از آن، در جلسه بعدی مطالعه گروهی فا، او درخواست کرد که اولین پاراگراف را بخواند.

او گفت: «تمرین‌کنندگان می‌پرسیدند که چطور توانستم خواندن را یاد بگیرم. من فقط با اعتماد‌به‌نفس زیاد شروع به خواندن کردم و اولین پاراگراف را خیلی خیلی روان خواندم. همه شگفت‌زده شده بودند.»

با خردی که دافا به او بخشید، طولی نکشید که توانست تمام کتاب را بخواند. اگرچه در خواندن تعدادی از حروف مشکل داشت، اما زمان زیادی طول نکشید تا بتواند بدون مکث ‌بخواند.

تجربه قدرت شگفت‌آور دافا

خانم چنِ 61 ساله، نیز تمرین دافا را قبل از آغاز آزار و شکنجه شروع کرد. در ابتدا، شوهرش فکر می‌کرد که تمرین دافا برای یک زن کشاورز که کارهای زیادی در منزل و در مزرعه دارد، وقت تلف کردن است.

او گفت: «باوجود اعتراض و مخالفت شوهرم، یک گروه مطالعه فا و تمرین در منزل راه‌اندازی کردم.»

شوهرش یک بار دچار چنان دندان‌درد شدیدی شد که نمی‌توانست بخوابد یا چیزی بخورد. پس از اینکه تمرین‌کنندگان منزلش را ترک کردند، او روی مبل نشست و به تقلید از حالت پاها در مدیتیشن، پاهایش را به‌حالت ضربدر روی‌هم قرار داد. او صدایی شنید که می‌گفت: «چگونه می‌توانی هنوز هم بگذاری آن اذیت شود و درد بگیرد؟» ناگهان درد دندانش از بین رفت و او فقط شگفت‌زده آنجا نشسته بود.

او گفت: «روز بعد، شوهرم گفت که می‌خواهد فالون دافا را یاد بگیرد. او تعریف کرد چه اتفاقی افتاده است و به‌جای مخالفت با دافا، تمرین آن را شروع کرد.»

ابراز احترام

خانم دینگِ 50 ساله، جوان‌ترین فرد در بین ما است. او در سال 1994، درست چند سال پس از اینکه استاد لی فالون دافا را به عموم معرفی کردند، این تمرین را شروع کرد.

او در یکی از کنفرانس‌های تبادل تجربه تمرین‌کنندگان شرکت کرد و موسیقی‌ای که پخش می‌شد، او را به گریه‌ انداخت.

خانم دینگ گفت: «بعداً فهمیدم که آن موسیقی "پودو" و "جیشی" بود. آن نیک‌خواهی استاد و پیام ایشان را به همراه داشت. پس از هزاران سال انتظار، استاد اینجا هستند. حتی اگرچه ممکن است سمت بشری‌مان خیلی خوب آگاه نباشد، اما سمت آگاه‌مان چگونه می‌تواند قدردان استاد نباشد؛ قدردان اینکه مأموریت‌مان را به ما، یادآوری کردند؟»

او یک مکان تمرین در منزلش راه‌اندازی و فالون دافا را به سایرین معرفی کرد. بالای 60 تمرین‌کننده مرتباً به آنجا می‌آمدند.

او افزود: «بدون توجه به اینکه قصد داشتیم کدام کتاب دافا را بخوانیم، علی‌رغم اینکه آن چقدر طولانی بود، در یک جلسه آن را تمام می‌کردیم. کل شب زمان می‌برد تا جوآن فالون را تمام کنیم. آنگاه پنج مجموعه از تمرینات را انجام می‌دادیم.»

زمان وجین کردن یا رسیدگی به مزارع، او ضبطکوچکش را همراه خود می‌برد تا به سخنرانی‌ها گوش دهد.

او گفت: «صورتم خیس عرق می‌شد، اما خستگی یا هیچ دردی را احساس نمی‌کردم. از ذوب شدن در فا خوشحال بودم.»

مأموریت انجام شده

ما همگی براین باور بودیم که تمام تبادل تجربه‌های‌مان بر جدیت و ارزشمند بودن تمرین تزکیه‌مان تأکید دارند. همگی دوباره این حس را داشتیم که گویا تازه تمرین تزکیه را شروع کرده‌ایم. به این درک رسیدیم که نمی‌توانیم سست شویم و باید در مسیر تزکیه‌مان استوار و کوشا باشیم.

استاد بیان کردند:

«هر چه به انتها نزدیک‌تر می‌شود باید کوشاتر باشید.» («هر چه به انتها نزدیک‌تر می‌شود، باید کوشاتر باشید» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 3)