(Minghui.org)

شهادت درباره رویداد «خودسوزی»: شاهد عینی درباره مسئولینی گزارش می‌دهد که فردی کاملاً سالم را پانسمان می‌کنند

روزی در سال 2001، درست پس از اینکه رویداد ادعاشده «خودسوزی» صورت گرفت، برخی از مردم که تمرین‌کننده فالون گونگ نبودند و بستگانشان می‌خواستند برای دیدن پزشک به بیمارستان جیشوییتان در پکن بروند، بستگان خود را همراهی کردند. در این بیمارستان وقتی آنها از کنار یکی از اتاق‌های بیماران می‌گذشتند، تعدادی از افرادی را درون آن اتاق دیدند که بسیاری از آنها مأمور پلیس بودند. آن مأموران سعی داشتند چند نفر دیگر را که سالم بودند، پانسمان کنند. این افراد فکر کردند عجیب است که مأموران افراد سالم را پانسمان می‌کنند.

سپس تصمیم گرفتند همانجا بمانند و ببینند جریان چیست. در آن زمان پلیسی آنها را دید و با عجله سعی کرد این افراد را از اتاق بیرون کند و آنها را به بیرون هل داد. او سر آنها فریاد کشید: «اینجا چه کار می‌کنید؟» در همان زمان مأمور دیگری نیز با عجله آنها را به بیرون اتاق هل داد. در انتها این افراد بازداشت شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند. تنها زمانی آزاد شدند که مأموران پلیس متقاعد شدند آنها فالون گونگ را تمرین نمی‌کنند.

بعداً این افراد متوجه شدند مأمور اولی که با عجله سعی داشت آنها را بیرون کند، رئیس دفترِ شعبه‌ای خاص از اداره پلیس شیچنگ در پکن بود. افراد پانسمان‌شده که کاملاً سالم بودند، ادعا می‌شد «تمرین‌کنندگان فالون گونگی هستند که دست به خودسوزی زده‌اند و به‌شدت سوخته‌اند» و طی این رویداد به خودشان آسیب رسانده‌اند.              

سابقه بیماری روانی فو یی‌بین که یکی از آشنایانش آن را افشاء کرد

من یک تمرین‌کننده فالون گونگ هستم. همسر فو یی‌بین قبل از مرگش یکی از دوستان نزدیک دخترعمویم بود. سال‌ها پیش پزشکان تشخیص دادند که فو یی‌بین به اختلالات روانی مبتلا است و اینکه به‌طور متناوب کنترل ذهن و فکر خود را ازدست می‌دهد. همسرش بابت این موضوع خیلی ناراحت بود و اغلب درباره این نگرانی‌اش با دخترعمویم صحبت می‌کرد. حتی قبل از سال 1996، فو یی‌بین یک بار درحالی که فقط زیرشلواری به تن داشت، به بیرون از منزل دویده بود. او مادرش را نیز به‌شدت کتک زده بود. همکارانش نیز می‌دانستند که او مشکل روانی دارد.

قبل از اینکه فو به خانواده‌اش حمله کند، علائمی از عدم تعادل روانی در او دیده شده بود. او نمی‌توانست بخوابد، اغلب گیج بود و هر روز صبح همسرش می‌دید که چشمانش قرمزتر می‌شوند و رفتارش بسیار وحشتناک شده بود.

قبل از این حادثه، همه اعضای خانواده‌ فو منزل دخترعمویم بودند و همسرش درباره این موضوع به دخترعمویم گفته بود. بعداً این زوج تصمیم گرفتند به منزل والدین فو یی‌بین بروند، اما فرزندشان پافشاری کرد که باید در منزل بمانند. در آخر این زوج بدون فرزندشان رفتند. وقتی به منزل والدین فو رسیدند، همسر فو با تلفن با فرزندش تماس گرفت و از او خواست که به آنجا برود. درست در زمان تماسش، فو یی‌بین درحال کشتن پدر و مادرش بود. خوشبختانه در آن زمان فرزندشان آنجا نبود، وگرنه برای او نیز اتفاق بدی می‌افتاد.

بعد از اینکه فو یی‌بین به اداره پلیس شعبه شیچنگ فرستاده شد، بیش از 30 روانشناس تشخیص دادند او از نظر روانی در شرایط مناسبی نیست که محاکمه شود. سپس او را برای درمان به بیمارستان زندان فرستادند. یکی از مأموران پلیسِ آنجا گفت: «بعد از اینکه او دو سال تحت درمان قرار گرفت، خانواده‌اش می‌توانند او را به خانه ببرند.»

اما از زمانی که او در بیمارستانِ زندان بستری شد، بیش از 3 سال گذشته است. پلیس و بیمارستان از اعضای خانواده‌اش خواسته‌اند که او را به خانه ببرند، اما آنها اجتناب کرده‌اند، زیرا می‌ترسند او دوباره دست به قتل بزند. آنها گفتند: «برای او خوب است که در بیمارستانِ زندان باشد، زیرا آنجا از او مراقبت می‌کنند و دولت هزینه درمانش را می‌پردازد.»

بعد از این رویداد، پلیس دخترعموی مرا تهدید کرد و گفت: «تو نباید در این باره صحبت کنی که او دچار بیمار روانی است.»

اگرچه درباره حقیقت این رویداد می‌دانستم و مشتاق بودم حقیقت را به دنیا بگویم، اما نمی‌توانستم هیچ راهی پیدا کنم تا با وب‌سایت مینگهویی ارتباط برقرار کنم. بعداً به بازآموزی ازطریق کار اجباریبه‌طور غیرقانونی محکوم شدم. بنابراین تنها حالا است که می‌توانم حقیقت را روشن کنم.