استاد اغلب می‌‏گوید که مریدان دافا باید افکار درست قوی داشته باشند. با شرمساری زیاد باید تأیید کنم که مدتها معنی عبارت "افکار درست" را نفهمیدم، و زیاد هم سعی نکردم که ببینم چه معنی‌‏ای می‌‏دهند. شاید چون دیگر مدتی بود که مشغول تزکیه بودم، یا شاید هم چون وقت این بود که متوجه‌‏اش شوم، با راهنمایی‌‏ای از طرف استاد، ناگهان، متوجه شدم که "افکار درست"، افکار یک موجود الهی صالح در قلمروی خودش است، و آن همچنین افکار مریدان دافا است که منطبق بر اصول دافا هستند.

استاد مکرراً به اهمیت فرستادن افکار درست مریدان دافا تأکید کرده است. طوری که من متوجه می‌‏شوم، علتش این است که وقتی افکار درست و صالح می‌‏فرستیم، در حال فرستادن افکار یک موجود الهی صالح هستیم تا تمام کمک‌‏کنندگان تاریک و اهریمنان پوسیده را متلاشی کنیم. دافا اجازه داده است بدانیم که بخشی از ما که تزکیه را تمام کرده است توانایی‌‏های بزرگی دارد که به محض اینکه ما افکار درست داشته باشیم خودشان را نشان می‌‏دهند. وقتی به ده سال تمرین تزکیه‌‏ام نگاهی می‌‏اندازم، می‌‏فهمم که خواه در حال اشاعه دافا بودم، خواه واقعیتها را آشکار می‌‏کردم، یا وابستگی‌‏ها را از بین می‌‏بردم، وقتی که از افکار انسانی‌‏ام استفاده می‌‏کردم تأثیر رضایت‌‏بخشی نداشت، ولی به محض اینکه افکار درست داشتم نتایج بسیار خوب می‌‏شدند.

به خاطر تمرین کردن فالون دافا به سه سال حبس در زندان محکوم شدم. وقتی بعد از آزاد شدنم به خانه برگشتم، دیدم تمام کتابهای دافایم را برده‌‏اند. خیلی از هم‌‏تمرین‌‏کنندگانی که قبلاً با آنها در تماس بودم در زندان به سر می‌‏بردند. چگونه می‌‏توانستم یک جلد جوآن فالون پیدا کنم؟ پیش خودم گفتم، "چرا یک مرید واقعی نگران نداشتن کتاب شود"؟ بله، خیلی سریع یک جلد دیگر دستم رسید. اما، فکر دیگری پیدا شد: "کتاب را کجا باید پنهان کنم؟ اگر باز آمدند آن را ببرند چه"؟ این تفکر، تفکر بشری بود. از طریق مطالعه‌‏ی مستمر فا، این افکار درست را پیدا کردم، "تمرین تزکیه‌‏ی مریدان دافا بی‌‏پرده و باوقار است، پس چرا باید مخفی‌‏کاری کنم؟ بعلاوه، محافظت استاد را دارم. هر جایی که خواستم کتاب را می‌‏گذارم". چند سال می‌‏گذرد، و کتابهای دافای من صحیح و سالم‌‏اند. هیچ‌‏کس جرئت نکرده است به آنها دست بزند.

تا همین چند سال پیش، وقتی تمرین می‌‏کردم یا فا می‌‏خواندم، تا می‌‏شنیدم زنگ در را می‌‏زنند یا کسی از جلوی خانه رد می‌‏شود، قلبم تندتند می‌‏زد، و نگران می‌‏شدم که کسی می‌‏آید برایم دردسر درست کند. حالا وضع تغییر کرده است. از طریق مطالعه فا، مخصوصاً سخنرانی‌‏های استاد در این چند سال، متوجه شده‌‏ام که مریدان دافا توانایی حفاظت از خود را دارند. این مخصوصاً در مورد مریدان دافای دوره‌‏ی اصلاح- فا مصداق دارد، چون مأموریتهای عظیمی بر دوش ما است، و استاد مسلماً به ما قدرتهای خارق‌‏العاده‌‏ای داده است. پس موجودات شیطانی‌‏ای که در حال مداخله با اصلاح- فا هستند پیش مریدان دافا چه برای گفتن می‌‏توانند داشته باشند؟ به هیچ حسابی نمی‌‏آیند! در دلم گفتم، "اگر شیطان باز با من مداخله کند، از افکارم استفاده می‌‏کنم که کاملاً آنها را منهدم کنم"! به این ترتیب، دیگر اصلاً ناآرام نیستم. وقتی دی‌‏وی‌‏دی شن‌‏یون به همکارانم می‌‏دهم، گاهی وقتها افکار مداخله‌‏کننده پیدایشان می‌‏شود، "اگر گزارش تو را بدهد چه"؟ سپس از افکار درستم استفاده می‌‏کنم، "که چه؟ اگر شیطان جرئت کند بیاید، از توانایی‌‏های فوق‌‏طبیعی‌‏ام استفاده می‌‏کنم که منهدمشان کنم". من به این شکل از افکار درستم برای مقاومت در برابر مداخله‌‏ی فکری و ذهنیت ترس استفاده می‌‏کنم.

یک روز ناگهان احساس مریضی و سرگیجه با علایم سرماخوردگی به من دست داد. می‌‏دانستم شیطان در حال حمله به من است، بنابراین با پاهای ضربدر نشستم و دستم را بالا گرفتم تا افکار درست بفرستم، "تمام کمک‌‏کنندگان تاریک و اهریمنان پوسیده را متلاشی کن. هر تعداد هم که بیایند، تمامشان را از بین می‌‏برم". به شکل معجزه‌‏آسایی، تمام ناراحتی بدنم در کمتر از دو دقیقه ناپدید شد.

نمونه‌‏هایی مثل این فوق‌‏العاده زیاد هستند. فقط دارم درکم از عبارت "افکاردرست" را با هم‌‏تمرین‌‏کنندگانم مطرح می‌‏کنم. من این را هم درک کرده‌‏ام که افکار درست از مطالعه‌‏ی فا و تزکیه‌‏ی واقعی می‌‏آید. هر قدر هم که سخت یا خطرناک باشد، باید انجامش دهیم. فقط با دنبال کردن الزامات استاد می‌‏توانیم در تمرین تزکیه پیش برویم.

این، درکهای کم‌‏عمق مرا، که از طریق تمرین تزکیه‌‏ی شخصی خود پیدا کرده‌‏ام، خاتمه می‌‏بخشد. من بیشتر و بیشتر متوجه نیک‌‏خواهی و خرد بی‌‏کران استاد شده‌‏ام، و متوجه‌‏ام که بسیار خوشبخت هستم که یک مرید دافای دوره‌‏ی اصلاح- فا هستم.