اخیراً داستانی از فرهنگ سنتی چین را بر روی وب‌‏سایت هنرهای نمایشی شن‌‏یون می‌‏خواندم. نام مقاله این بود: "راهبی که تحمل کرد". این مقاله داستان خانمی را بیان می‌‏کرد که عاشقش او را ترک کرده بود. او مانده بود و یک بچه. به این خاطر اعلام کرد که پدر آن بچه، راهب ارشد بودیستی دهکده است که همه او را محترم می‌‏شمردند. اینکه یک راهب بودیستی فرزند نامشروعی داشته باشد نهایت شرم بود. اما آن راهب ارشد آن کودک را به عنوان فرزند خود بزرگ کرد، و مردم دهکده این را گواهی بر خطاکاری او در نظر گرفتند، و او طرد شد. او سالیان سال استهزا و طعنه‌های کل دهکده را تحمل کرد، تا اینکه یک روز پدر واقعی آن پسر برگشت. مردم دهکده متوجه شدند که اشتباه می‌‏کردند و از نیک‌‏خواهی و بردباری آن راهب متحیر شدند.

خواندن این داستان مرا خیلی خجالت‌‏زده کرد، زیرا دیدم که چقدر از این استاندارد نیک‌‏خواهی و بردباری دور افتاده‌‏ام. قضیه از این قرار بود که چند تمرین‌‏کننده درباره موضوعات مشخصی، شایعات نادرستی را درباره من پخش کرده بودند، و من در نزد بسیاری از افرادی که با آنها در یک پروژه کار می‌‏کردیم وجهه خود را از دست دادم. با اینکه از طریق این تجربه، تزکیه‌‏ی خودم را در خیلی از زمینه‌‏ها بهبود داده بودم، اما در یک زمینه‌‏ی مهم به طور بدی کوتاهی داشتم—من نسبت به آنهایی که آن شایعه‌‏ها را شروع کردند رنجش بسیاری داشتم. خیلی رشد کرده بودم، ولی هنوز به این استاندارد که از ته قلبم از آنها تشکر کنم نرسیده بودم. در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر، استاد آموزش می‌‏دهند،

"بردباری کلید رشد شین‌‏شینگ فرد است. تحمل کردن همراه با عصبانیت، شکایت، یا اشک و ناله بردباری یک فرد عادی است که به نگرانی‌‏هایش وابسته است. کاملاً بدون عصبانیت یا شکایت تحمل کردن، بردباری یک تزکیه‌‏کننده است." ("بردباردی (رن) چیست؟")

من فقط به سطح بردباری یک فرد عادی رسیده بودم. راهب آن داستان به سطح یک تزکیه‌‏کننده‌‏ی حقیقی رسیده بود. اگر بار دیگری احساس کنم که درکی نابجا یا استهزا و طعنه‌ای نسبت به من وجود دارد، داستان آن راهب و این فایی که استادمان آموزش داده‌‏اند را به خاطر خواهم آورد.