دیروز در مطالعه گروهی، ما متن "میشین چیست؟" را از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر خواندیم، و بعد از آن بر روی این موضوع صحبتی داشتیم. به درک من، میشین، به آن صورتی که در فرهنگ حکچ (حزب کمونیست چین) به کار میرود، مفهومی منفی همراه خود دارد و به معنی "خرافات" یا "اعتقاد کورکورانه" است. اما، همچنین استاد در آن متن توضیح دادهاند که:
«یکبار که مردم به چیزی– از جمله حقیقت – با شور و شوق باور میآورند میشین میشود؛ این هیچ معنی زیانباری نمیدهد.» ( نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر) [ترجمه ضمنی]
آنطوری که فهمیدم، هر بُعدی قوانین خودش را دارد. همانطور که یک نفر در سطحش بالاتر میرود، قوانین قلمروهای پایینتر کاربردی ندارند و نمیتوانند عمل کنند. موجودات انسانی می شین دارند، همانطور که آنها احساسات دارند و بدون آن جامعه انسانی نمیتواند وجود داشته باشد. بچهها به والدینشان ایمان دارند، شاگردان به معلمانشان ایمان دارند و سربازان به نظم و انضباط ایمان دارند. اما نهایتاً، در یک سطح بالاتر، می شین یک وابستگی است: آن یک "اعتقاد کورکورانه" است نه اعتقادی که از دانستن، از فهمیدن، از دیدن سرچشمه گرفته باشد. آن بیشتر غریزی، احساسی و متعصبانه است. همچنین می شین یک نوع تصور است. اما می شین در بُعد انسانی لازم و یک قانون است. حکچ معنای آن را تحریف کرده و یک معنی زیانآور به این کلمه اعمال کرده است.
چگونه من، یک مرید دافا باید به می شین نگاه کنم؟ آیا می شین دارم؟ به درون نگاه کردم و دیدم که وقتی به تصورات و باورهایم میچسبم، و فکر میکنم که قسمتی از من هستند، یا هر وابستگی دیگری در این مورد، آن هم می شین است. وابستگیهای زیادی وجود دارند که باور دارم قسمتی از من هستند، چون من به این خو گرفتهام که آنها را با خودم یکی بگیرم. هرگاه گفتگویی میان تمرینکنندگان وجود دارد، اگر من به درکم از یک موضوع معین بچسبم، بدون توجه به اینکه آیا آن درست است یا خیر، در آن سطح خاص، همین چسبیدن به باورهایم (در این رابطه که آنها درست و صحیح هستند) می شین است. یک گفته قدیمی وجود دارد: "وقتی یکی از طرفین حقیقت را بداند، مجادلهای نمیتواند رخ دهد." وقتی تمرینکنندگان بحث و مجادله میکنند، به خاطر این است که هر دو طرف نمیتوانند بطور شفاف ببینند. اگر حداقل یکی از آنها میتوانست واضح ببیند، مجادلهای وجود نمیداشت.
پس تفاوت بین می شین (ایمان کورکورانه) و ایمان صالح و درست چیست؟ به درک من، ایمان درست از نوعی دانستن عمیق در درون قلبتان میآید. آن جنبهای متعصبانه یا احساسی یا شوق شدید در خود ندارد، در عوض، آن نوعی از دانستن است. استاد به ما آموخت که اول باید باور کنیم، و سپس تجربه میآید. این نوع از باور با می شین متفاوت است. می شین غیرمنطقی است و از آگاهی نمیآید، ایمان منطقی است و از آگاهی میآید. من فهمیدم که هر چه بیشتر با خودم صادق شوم، دیدن حقیقت چیزها هم آسانتر میشود.
گاهی اوقات میبینم تمرینکنندگان درباره دافا و استاد و اعتقادشان به استاد با یک شیوه ی بیش از حد پر شوق و ذوق حرف میزنند. آنطور که آن را میبینم، این نیز می شین است. تمرینکنندگانی که واقعاً به استاد باور دارند، معمولاً آن را با صدای بلند اعلام نمیکنند. گاهی اوقات تمرینکنندگان با مردم عادی که اعتقادات دیگری دارند به شیوهای صحبت میکنند که دافا را بالا برده و اعتقادات مردم دیگر را پایین میآورد. ما همه میدانیم که دافا، فای بزرگ است اما مردم عادی نمیتوانند این را درک کنند و وقتی که ما درباره آن با یک شیوه خیلی پر شوق و ذوق صحبت میکنیم، ، این نیز جلوهای از می شین است. هر چیزی که انجام میدهیم و میگوییم، اگر از نقطهنظری آرام و منطقی نیاید، حتماً از می شین میآید. آنطور که به نظر من میرسد، می شین در یک سطح پایین، قانونی از بُعد انسانی است و آن میتواند در روشهای مختلفی جلوهگر شود، اما در یک سطح بالاتر، آن نیکخواهی است. تفاوت بین مردم عادی و تمرینکنندگان این است که تمرینکنندگان از روی آگاهی عمل میکنند، نه به خاطر اینکه اعتقادی کورکورانه دارند که چیزی خوب است، بلکه به خاطر اینکه بهطور واقعی میتوانند ببینند که حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.
یک تمرینکننده چند روز قبل به من اشاره کرد که طوری صحبت میکنم که گویی "همهاش را میدانم." بعد از تفکر روی کلمات او، دیدم که این نوعی از می شین در من است، یک ایمان کورکورانه به تصورات و فکرکردنم که آنها درست هستند، در حالی که، در حقیقت، من هیچ چیز نمیدانم.
لطفاً به هر چیز نادرستی اشاره کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه تزکیه