(Minghui.org) امروز صبح ناگهان متوجه چیزی شدم: من خودم را بر اساس اصول موجودات بشری اداره کرده‌ام و در حال حفاظت و عمل به فا نبوده‌ام. شب پیش برای توزیع مطالب روشنگری حقیقت تمرین‌کننده‌ای دیگر را همراهی نکردم، زیرا می‌ترسیدم خانواده‌ام با آن مخالفت کند. تلاش می‌کردم تا هماهنگی با خانواده‌ام را حفظ کنم. در محل کار به‌طور واضح روشنگری حقیقت نمی‌کردم، زیرا می‌ترسیدم سرپرستم با من بدخلقی کرده و مرا سرزنش کند و می‌خواستم رابطه‌ی خوبی را با سرپرست و همکارانم حفظ کنم. جرأت نداشتم جلوی آشنایان و اقوامم روشنگری حقیقت کنم، زیرا می‌خواستم از رابطه‌ام با آنها محافظت کنم.

سخنان استاد را به‌خاطر می‌آورم،

"در طول تاریخ، مدرسه‌ی دائو بدن انسان را به‌عنوان جهانی کوچک درنظر گرفته است: آن اعتقاد دارد که سطح خارجی جهان به بزرگی سطح داخلی آن است و سطح خارجی به همان شکلی است که سطح داخلی آن به‌نظر می‌آید." (جوآن فالون)

استاد همچنین بیان کردند،

"همان‌‏طور که گفته‌ام، تمام مسائلی که امروزه در جامعه‌ی معمولی اتفاق می‌افتد حاصل فکرهای مریدان دافا است." ("آموزش فا در سال ۲۰۰۲ در کنفرانس تبادل تجربه در فیلادلفیای امریکا")

درکم این است که حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) دپارتمانی به‌نام "اداره‌ی ثبات و امنیت اجتماعی" (اداره‌ی ۶۱۰) دارد. باور دارم که درون میدان بُعدی من نیز یک "اداره ثبات و امنیت اجتماعی" وجود دارد. این اداره در میدان بُعدی‌ام ثبات جامعه‌ی بشری را حفظ کرده و مسائلی که بشری هستند را رها نمی‌کند. آن تلاش می‌کند تا وضعیت فعلی را حفظ کند و حاضر به شکافتن موانع و پیشرفت به سوی سطوح بالاتر نیست! اغلب عبارت "مردم‌محور" را شنیده‌ام و به‌نظرم می‌رسد که تعریف این عبارت به من برمی‌گردد. من چیزهای بشری را در مقام اول‌ و سخنان استاد و فا را در مقام دوم قرار داده‌ام. درنتیجه کوشا نبوده‌ام. متوجه شده‌ام که تمرین‌کنندگان دیگر نیز این ذهنیت را دارند. این مقاله را می‌نویسم تا آنچه را یاد گرفته‌ام با همه در میان بگذارم.

ح.ک.چ نظریه‌ها و تفاسیری در مورد "هماهنگی، ثبات و مردم‌محوری" ارائه کرده است و من فکر می‌کنم که این چیزها به‌خاطر نگرش تمرین‌کنندگان اتفاق می‌افتد. بسیاری اوقات ما توجه کافی نمی‌کنیم و این چیزها را صرفاً به‌عنوان اصول و تئوری‌های بشری در نظر می‌گیریم. وجود ح.ک.چ، آزار و شکنجه، مردمی که تمایل به شنیدن حقیقت ندارند و تجلی‌های دیگر همگی ناشی از چیزی هستند که ما در قلب‌های بشری‌مان نگه می‌داریم. آنقدر به نگاه کردن به بیرون و جستجو نکردن درون عادت کرده‌ایم که نمی‌توانیم تجلی حقیقی فا را ببینیم. آنچه که می‌بینیم تصاویر غلط و توهمات اهریمنی می‌باشند و ما فکر می‌کنیم که آنها "طبیعی" و "اجتناب‌ناپذیر" هستند. در نتیجه قادر نیستیم گره‌های قلب‌مان را باز کنیم و تعالی یابیم. تسلیم عناصر شیطانی می‌شویم و به آنها اجازه می‌دهیم که از ما بهره ببرند، با ما مداخله کرده و ما را مورد آزار و شکنجه قرار دهند. در نتیجه قادر نیستیم کوشا باشیم و راه‌مان را به سوی سطوح بالاتر باز کرده و پیشرفت کنیم. در نهایت احساسی منفی و منفعل بودن را تجربه می‌کنیم.

ما باید واقعاً به وابستگی‌مان به "حفظ و دفاع از اصول و قواعد بشری" نگاه کنیم. بایستی آن را از بین ببریم و باید افکار درست بفرستیم تا عناصری را که در بعدهای دیگر با ما مداخله می‌کنند و ما را مورد آزار و شکنجه قرار می‌دهند متلاشی کنیم. باید عقاید و تفکراتی را که در راستای محافظت از خودمان هستند رها کنیم. درحالی که خودخواهی را از بین می‌بریم باید فا را در مقام اول قرار داده و موجودات ذی‌شعور را نجات دهیم. مهم است افکاری را که در راستای حفظ وضعیت فعلی‌مان است از بین ببریم و وابستگی به ترس و عدم استقلال را رها کنیم. باید در شکستن سد افکار و عقاید بشری پیش‌قدم شویم. نه تنها باید خودمان را به‌خوبی تزکیه کنیم بلکه باید از بدن کلی نیز آگاه باشیم. باید یک بدن کلی را شکل دهیم، با یکدیگر هماهنگ باشیم، از همدیگر حمایت کنیم، با یکدیگر همکاری کنیم و به‌عنوان یک گروه، کوشا باشیم. بیایید به حد پتانسیل کامل دست یابیم و از توانایی‌هایمان استفاده کنیم تا موانع را شکافته و موجودات ذی‌شعور را نجات دهیم. بیایید نقش اول را برگزینیم و به دیگران وابسته نباشیم!‍

استاد بیان کردند،

"آن‌چه ‌که مایلم به شما بگویم این نیست که خود این حادثه درست یا اشتباه بود. در عوض می‌خواهم اشاره کنم که این رویداد عده‌ای را افشا کرد. آنها هنوز به‌طور بنیادی عقاید انسانی‌شان را عوض نکرده‌اند و هنوز مشکلات را با ذهنیت انسانی درک می‌کنند که در آن، موجودات انسانی، موجودات انسانی را محافظت می‌کنند.

"مدت‌ها است متوجه شده‌ام که تعدادی از افراد قلب حفاظت از دافا را ندارند بلکه به‌جای آن در نظر دارند که از چیزهای به‌خصوصی در اجتماع انسانی محافظت کنند. اگر یک فرد عادی بودید هیچ مخالفتی نمی‌داشتم- این مطمئناً چیز خوبی است که شخص خوبی باشید که از اجتماع انسانی محافظت کنید. اما درحال حاضر یک تزکیه‌کننده هستید. این‌که از کدام دیدگاه به دافا می‌نگرید اساسی است- این نیز چیزی است که می‌خواهم به شما اشاره کنم. در طول عمل تزکیه‌تان از هر وسیله‌ای برای آشکار کردن تمامی وابستگی‌های‌تان و کشف آنها از ریشه‌، استفاده خواهم کرد.

"شما نمی‌توانید همیشه به من متکی باشید که شما را به سطحی بالاتر پرورش دهم درحالی ‌که خودتان حرکت نمی‌کنید. فقط بعد از این‌که فا به‌طور صریح بیان شد حرکتی می‌کنید. اگر به‌طور شفاف آموزش داده نشود، حرکت نمی‌کنید یا به عقب حرکت می‌کنید. نمی‌توانم چنین رفتاری را به‌عنوان عمل تزکیه قبول کنم. در لحظه‌ی حیاتی هنگامی‌ که از شما درخواست می‌کنم که از انسان بودن جدا شوید، مرا دنبال نمی‌کنید. هر فرصتی دوباره وجود نخواهد داشت. عمل تزکیه موضوعی جدی است. فاصله بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شده است. بی‌نهایت خطرناک است که هر چیزی انسانی را به عمل تزکیه اضافه کرد. درحقیقت این نیز بسیار خوب است که فقط یک شخص خوب بود. اما باید برای‌تان روشن و آشکار باشد که شما مسیر خود را انتخاب می‌کنید." ("کشف کردن ریشه‌ها" از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)