(Minghui.org) من ۳۸ ساله هستم. در گذشته آدمی رقابت‌جو بودم و همیشه نسبت به خانم‌های هم‌سنم احساس برتری می‌کردم. سیگار می‌کشیدم، الکل می‌نوشیدم، قمار می‌کردم و بسیار علاقه‌مند به شیک‌پوشی بودم. شوهرم عاشق من بود و والدینش رفتار خوبی با من داشتند. من اینها را امری مسلم می‌دانستم و قدردان نبودم. همیشه با خواهرشوهرها و والدین شوهرم داد و فریاد راه می‌انداختم. با همسایه‌هایم روابط خوبی نداشتم و همگی آنها از من دوری می‌کردند.

جنگ و دعوای همیشگی با دیگران، باعث شده بود که از بیماری‌های زیادی رنج ببرم- سرگیجه، یبوست، هموروئید (بواسیر)، کمردرد، بی‌اختیاری در دفع ادرار، بیماری‌های جدی زنان، التهاب لگن و عفونت گردن رحم. هنگامی که سرگیجه داشتم نمی‌توانستم چیزی بخورم یا بنوشم و در مرحله‌ای، مجبور بودم به‌مدت سه روز در تخت‌خواب استراحت کنم، درحالی که مرتب حالت تهوع داشتم. بیمارستان هم نمی‌توانست برای معالجه‌ی بیماری‌ام کاری انجام دهد. همچنین دو بار برای هموروئید تحت عمل جراحی قرار گرفتم که بی‌فایده بود. درسال ۲۰۰۷ به سرطان گردن رحم مبتلا شدم. فقط در طول سه سال، بالغ بر ۵۰۰۰۰ -۶۰۰۰۰ یوآن صرف هزینه‌های پزشکی کردم. تنها سی سال سن داشتم، اما به‌نظر می‌رسید که به پایان زندگی‌ام رسیده‌ام. هر روز گریه می‌کردم.

در تابستان سال ۲۰۰۸، یکی از تمرین‌کنندگان فالون گونگ حقیقت را درباره‌ی فالون گونگ برایم روشن کرد. کتاب جوآن فالون را خریدم. یادگرفتم که چگونه شخص خوبی باشم. ظرف کمتر از سه ماه، تمام بیماری‌هایم درمان شدند. این پدیده مرا به زندگی امیدوار کرد.

قبل از شروع تمرین فالون گونگ، شوهرم همیشه به من توجه داشت. همین‌که تمرین را شروع کردم، شوهرم روابط عاشقانه‌ای را با زن دیگری شروع کرد. پس از آگاهی از این موضوع، آنقدر عصبانی شدم که نتوانستم برای چندین روز بخوابم. می‌خواستم انتقام بگیرم. طولی نکشید که من هم با پسری آشنا شدم. او بسیار باهوش و بااستعداد بود و در دیدارهای‌مان اغلب مرا به گردش می‌برد. تصمیم داشتم از شوهرم جدا شوم.

هنگامی که قادر به کنترل رابطه‌ام نبودم، سخنان استاد را به‌یاد آوردم.

"درسراسر تاریخ، یا از نقطه نظر بعدهای بالاتر، موضوع تمایل و شهوت انسان در تعیین اینکه آیا شخص می‌تواند تزکیه کند یا نه بسیار بحرانی بوده است. درنتیجه ما واقعأ باید با این مسائل با بی‌اعتنایی برخورد کنیم." (سخنرانی ششم در جوآن‌ فالون)

استاد بیان کرد،

"... روابط نادرست بین افرادی که زن و شوهر نیستند برای موجودات بشری یک گناه است؛ آن به بنیاد خانواده و نیز روابط اخلاقی آسیب می‌رساند." ("آموزش فای ارائه شده در منهتن" ۲۰۰۶)

استاد زندگی دوباره‌ای به من بخشید و بدنم را پاک کرد. چطور می‌توانستم چنان افکار بدی داشته باشم؟ آیا هنوز یک تمرین‌کننده بودم؟ خود را آرام کرده و به درون نگاه کردم. متوجه شدم که در قلبم تغییر نکرده بودم. به شوهرم اهمیتی نمی‌‌دادم و به او توجهی نداشتم، بنابراین هنوز با زن دیگری روابط عاشقانه داشت. وقتی‌که من تغییر کردم، شوهرم نیز به حالت عادی بازگشت.

به‌خاطر رحمت و بخشش استاد، خانواده‌ام هماهنگ شده است. باوجودی‌که شوهرم فالون گونگ را تمرین نمی‌کند، اما از من حمایت می‌کند و به دافا احترام می‌گذارد. همه‌ی اطرافیانم پی برده‌اند که پس از تمرین دافا عوض شده‌ام. کشیدن سیگار و نوشیدن الکل را ترک کرده‌ام. قبلأ خانواده‌ام درحدود ۱۲ هکتار زمین کشاورزی داشت، حالا بیش از ۵۶ هکتار زمین کشاورزی داریم. هر سال می‌توانیم بیشتر از ۳۰۰۰ کیلو پنبه، ۲۰۰۰۰۰ کیلو گندم و ۱۰۰۰ کیلو سویا برداشت کنیم.

همچنین از اصول دافا برای آموزش دو فرزندم استفاده می‌کنم. همه دخترم را تحسین می‌کنند. پسرم در بهترین دبیرستان کشور تحصیل می‌کند. معلمش می‌گوید که او نه تنها از نظر علمی قوی است، بلکه شخص بسیار خوبی نیز هست. پدرشوهرم همیشه هنگامی که دیگران جلوی او از من نام می‌بردند ابرو درهم می‌کشید و اخم می‌کرد، اما حالا همیشه جلوی دیگران از من تعریف می‌کند.

می‌خواهم از استاد به خاطر موهبت و برکت بی‌پایانی که به ما ارزانی داشته است تشکر کنم. قبل از تمرین دافا سلامتی و شادی برای من دو کلمه‌ی بی‌معنی بودند. حالا واقعاً می‌دانم سالم و شاد بودن چه معنایی دارد.