(Minghui.org) اخیراً به صحبت‌های تمرین‌کننده‌ی دیگری گوش می‌دادم که در مورد موضوع به آسانی ناراحت شدن و احساس رنجش داشتن بحث می‌کرد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، و پس از نگاه به درون، فهمیدم که من نیز گاهی بسیار آزرده و خشمگین می‌شوم. وقتی روش‌های دیگران با تصورات من تطبیق نداشت، وقتی کلمات آنها مرا ناراحت می‌کرد یا وقتی احساس می‌کردم که آنها با من به انصاف رفتار نمی‌کنند، ناراحت و خشمگین می‌شدم. گاهی این حتی رابطه‌ی من با هم‌تمرین‌کنندگان و کار دافا را نیز تحت تأثیر قرار می‌داد.

همگی ما تجارب مشابهی داشته‌ایم. بعد از اینکه در مورد اتفاقی تأمل می‌کنیم، آنگاه می‌فهمیم که واقعاً چیز مهمی نبوده است، و حتی متعجب می‌شویم که چرا در آن‌زمان چنان احساس قوی‌ای داشته‌ایم؛ بعد از آن عمیقاً احساس پشیمانی می‌کنیم. خودِ واقعی ما چنان طبیعت پلید و منفی ندارد، پس این رنجش از کجا می‌آید؟ در این‌مورد فکر کردم و برای چند روز مبهوت بودم.

یک روز صبح زود و قبل از پیاده‌روی، شاهد صحنه‌ی واضحی بودم. به شخصی در یک زندگی گذشته‌ی اخیر صدمه زده بودم؛ قصد ندارم به جزئیات بپردازم. موضوع مهم این است که این شخص در تمام این مدت از من تنفر داشت. نهایتاً فهمیدم که اغلب اوقات، رنجش و عصبانیتی که نسبت به دیگران داشته‌ام، تجلی تنفری بود که او به من منتقل می‌کرد. قصد او مداخله با تزکیه‌ی من بود.

در واقع، فهمیدم که بسیاری از تمرین‌کنندگان به تازگی نارضایتی و خشم خود را نشان داده‌اند، و این اتفاقی نبوده است. ما بارها بازپیدا شده‌ایم، و ممکن است به بعضی زندگی‌ها آسیب رسانده باشیم. درک شخصی من این است که تنفر آنها یکی از منابع خشم و رنجشی است که متعاقباً نمایش داده‌ایم. یکی از دلایلی که اخیراً این رفتارها بیشتر برجسته شده‌اند این است که بسیاری از پروژه‌ها در موقعیت‌های حساس بهره‌برداری هستند، پس این تصورات با ما مداخله می‌کنند. دلیل دیگر این است که اصلاح فا به نقطه‌ی پایانی رسیده است، و بسیاری از موجودات در عجله هستند تا بدهی‌ها را وصول کنند و انتقام خود را بگیرند.

همچنین فهمیدم که وقتی سختکوش هستیم، نارضایتی که آنها به ما منتقل می‌کنند شدت کمتری دارد، اما وقتی کمتر سختکوش هستیم، نارضایتی بیشتری پدیدار می‌شود. درک من این است که وقتی در تزکیه‌ی خود کوشا هستیم، استاد به ما کمک می‌کند که کینه‌های عمیق در تاریخ را حل و فصل کنیم. وقتی این حیات‌ها می‌بینند که شما سختکوش نیستید، نسبت به رسیدن شما به کمال در آینده‌ و در نتیجه توانایی شما در بازپرداخت برکت به آنها شک می‌کنند – پس با شما مداخله می‌کنند. در آن زمان، حتی استاد نمی‌تواند هیچ کاری کند. بعضی از حیات‌ها حتی معتقدند: "تو هنگام فرستادن افکار درست به من گفتی، ' با من مداخله نکن تا در آینده مکان خوبی داشته باشی. ' اما، با مشاهده‌ی اینکه تو به‌طور متناوب و بدون پشتکار فا را مطالعه می‌کنی، تمرین‌ها را انجام می‌دهی، افکار درست می‌فرستی یا روشنگری حقیقت می‌کنی، آیا وعده‌ی تو پوچ و توخالی نیست؟" پس آنها مداخلات را تشدید می‌کنند، به طور پیوسته تنفر و کارما را به روی شما می‌فرستند تا نارضایتی‌هایتان قوی‌تر شود، تا نقطه‌ای که ممکن است به صورت کارمای بیماری ظاهر شوند.

فقط امیدوارم که این تبادل تجربه بتواند یادآوری‌ای برای همه‌مان باشد.

ما واقعاً می‌بایست سختکوش باشیم، درغیر‌این‌صورت استاد را مأیوس کرده‌ایم، خود را مأیوس کرده‌ایم، و آن حیات‌هایی که قبلاً به آنها آسیب رسانده‌ایم را مأیوس کرده‌ایم. ما به آنها مقروض هستیم، و اکنون چون کوشا نیستیم به‌خاطر مداخله با ما مرتکب گناهانی می‌شوند. تنها در‌صورتی‌که هر چیزی در اطرافمان، شامل جستجوی درون، را از دیدگاه تمرین‌کنندگان در نظر بگیریم، بسیاری از محنت‌ها می‌توانند حل و فصل شوند.

علاوه بر این، وقتی احساس می‌کنیم که تمرین‌کنندگانِ دیگر با ما "خوب" رفتار نمی‌کنند، نباید جنگ و دعوا کنیم. وقتی وضعیت را به‌طور مثبت اداره کنیم، آنگاه آن افکار منفی (که در واقع ماده هستند) و آن روش‌هایی که با اصلاح- فای استاد مداخله می‌کنند و به‌وسیله‌ی نیروهای کهن ترتیب داده شده‌اند را از بین می‌بریم.

فکر می‌کنم یک منبع دیگر رنجش، حسادت است، که توسط نیروهای کهن به ما منتقل می‌شود.

شکل‌های حیات بسیار مختلفی در همه‌ی جای این کائنات وجود دارند، و هر شکلی از حیات که شما منطبق و همسو با آن باشید بر شما تأثیر می‌گذارد. نیروهای کهن نسبت به مریدان دافا حسادت دارند، و نسبت به استاد که آنقدر نسبت به ما باگذشت است حسادت می‌کنند؛ آنها فکر می‌کنند که این ناعادلانه است. وقتی ما سختکوش نیستیم و به درون نگاه نمی‌کنیم، می‌توانند به بهانه‌ی کمک به رشد ما، حسادت را به ما وارد کنند. هنوز مقداری وابستگی‌های بشری در سطح داریم، اما اگر بتوانیم مصرانه و با آرامش فا را مطالعه کنیم، آنگاه این حسادت هیچ اثری نخواهد داشت. اما، اگر تزکیه خود را نادیده بگیریم و مطابق و همسو با آنها باشیم، آنها وابستگی‌های ما را تقویت خواهند کرد. هرچه بیشتر مثل آنها فکر کنید، بیشتر احساس خواهید کرد که به‌طور ناعادلانه با شما رفتار شده است و اینکه حق با شماست. متعاقباً، دعوا خواهید کرد یا از دیگران دوری می‌کنید، که باعث می‌شود کار دافای شما کم‌اثرتر شود.

وقتی قلب شما پر از رنجش و تنفر است، هر چه انجام دهید سمت منفی را اعتبار می‌بخشد. آنچه انجام می‌دهید چگونه می‌تواند به فا اعتبار ببخشد؟ فقط وقتی در قلب‌هایمان حقیقت، نیکخواهی و بردباری داشته باشیم می‌توانیم به فا اعتبار بخشیم. آنگاه، فا قدرتش را از طریق ما به نمایش خواهد گذاشت – آیا این درست نیست؟

اینها درک‌های شخصی من هستند، لطفاً موارد نامناسب را اصلاح نمایید.