(Minghui.org) حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) مردم چین را تا حدی شستشوی مغزی کرده است که آنها احساس میکنند، وقتی شخصی خوب، یک تمرینکننده فالون گونگ، چیزی به آنها میدهد که خالص، خوب و حقیقی است باید به پلیس گزارش دهند. این درحالی است که من و تمرینکنندگان دیگر برای نجات آنها از چنگال شیطانی ح.ک.چ این کار را انجام داده و این چیزها را به آنها میدهیم. متأسفانه، در شروع به صرفاً انجام دادن این کار وابستگی داشتم. استاد به من کمک کردند تا تغییر کنم.
زمانیکه دیویدیهای هنرهای نمایشی شن یون و تقویمها و بروشورهای روشنگری حقیقت دافا را بین همکارانم پخش میکردم، از روی ترس، حقیقت فالون گونگ را برای آنها روشن نمیکردم. یکی از آنها گزارش مرا به مقامات ح.ک.چ داد. نمیتوانستم درک کنم که چرا این اتفاق افتاده بود: احساس میکردم که در وضعیت ذهنی خوبی بودم، درحال انجام درستترین کار بودم و تلاش زیادی کرده بودم تا شجاعت لازم برای نجات دادن آنها را بهدست آورم. چرا شخصی گزارش مرا داده بود؟
برای مدتی درباره این موضوع تعمق کردم و چند درک جدید بهدست آوردم. به منظور اینکه یک فرد واقعاً حقیقت را درک کند، نمیتوانم این کار را سرسری، باعجله و بهصورت تکراری و از روی عادت انجام دهم. یکی از اهداف روشنگری حقیقت این است که به من کمک کند قلب و وابستگیهای بشریام را رها کنم، بهطوری حقیقتاً بتوانم براساس این فا رشد کنم و ارتقا یابم.
سابقاً باور داشتم که وقتی مردم بروشورهای اطلاعاتی را میخوانند و دیویدیها را تماشا میکنند، خودبهخود حقیقت را درک میکنند. فکر میکردم وقتی مطالب اطلاعرسانی را برای خواندن به آنها میدهم سهم و وظیفهام را انجام دادهام؛ اینکه آن را بخوانند و نجات یابند، دیگر به آنها ربط دارد و وظیفه آنها است. در واقع این خیلی غیرمسئولانه بود.
تغییر ذهنیتم
این کار خوبی بود که بروشورها را بین همکارانم پخش کنم، اما باید یک قدم بیشتر برمیداشتم. متوجه شدم باید هر لحظه را غنیمت بشمرم تا واقعاً با آنها صحبت کنم و ببینم که آیا مطالب را خواندهاند. میبایست پیگیری میکردم و از آنها درباره اینکه چقدر مطالب را درک کردهاند،آیا سؤالی دارند یا آنچه که درک نمیکردند، پرسوجو میکردم. در آن مرحله، میبایست با آنها درباره هر چه که نیاز به توضیح و شفافسازی بیشتر داشت، صحبت میکردم.
تزکیهکنندگان هیچ دشمنی ندارند. چطور تزکیهکنندهای که در مسیر الوهیت گام برمیدارد، میتواند مردم عادی را مانند دشمنانش ببیند؟ چند نفر پیشنهاد دادند که باید کسی را پیدا کنم تا همکاری را که به من خیانت کرده است، مورد ضرب و شتم قرار دهد و از این طریق درسی به او بدهم. در ابتدا من نیز از دست او ناراحت بودم. برای سالیان سال باهم کار کرده و بهخوبی با هم هماهنگ و همراه بودیم. مقداری از مطالب دافا را به او داده بودم تا او را نجات دهم، بهطوری که بتواند بفهمد فالون گونگ درباره چیست.
درعوض او گزارش مرا به ح.ک.چ داد. من بازداشت و در بازداشتگاه حبس شدم. باخطر اخراج شدن از محل کارم مواجه شده بودم. تنها یک فکر داشتم: او واقعاً باید حقیقت فالون گونگ را درک کند. با او تماس گرفتم و ملاقاتی را ترتیب دادم. به او گفتم که چرا فالون گونگ را تمرین میکنم. با او درباره بیماریهایی که در گذشته داشتم، صحبت کردم: مشکلاتم در زایمان، مشکلات قلبی، فشار خون پایین، علائمی شبیه سکته مغزی، کمردرد ناشی از نازک شدن مهره کمر. اینکه بعد از شروع تمرین فالون گونگ، همه بیماریهایم ناپدید شده و واقعاً حس رهایی از بیماریها را تجربه کرده بودم.
درباره حقه خودسوزی صحنهسازی شده تیانآنمن و درباره صخرهای در گوییژو صحبت کردم که رویش این حروف چینی حک شده بود: "آسمان حزب کمونیست چین را نابود میکند." به او گفتم که ح.ک.چ اعضای بدن تمرینکنندگان فالون گونگ درقید حیات را بهخاطر کسب سود و منفعت خود، با زور برمیدارد. با او درباره عملیات مبارزاتی مختلف ح.ک.چ که سبب کشته شدن افراد چینی بسیار زیادی شده است، صحبت کردم. چیزهای خیلی زیادی به او گفتم.
بیش از دو ساعت بهصورت رودررو با هم صحبت کردیم. سؤتفاهمها و درکهای نادرستش درباره من و دافا حل شد. مواد بد در مغزش ازبین رفت، میدان اطرافم پاک و فشار برداشته شد.
بعد از آزادی و برگشتن از بازداشتگاه، کارفرمایم مرا مجبور به انتخاب کرد: باید بین کار یا تزکیه یکی را انتخاب میکردم. با فشارهای زیادی از محل کار و خانوادهام روبرو شده بودم. درحالیکه با ازدست دادن بسیاری از منافع مواجه بودم، واقعاً رنج و عذاب رها کردن این منافع را تجربه کردم.
مشکلاتم را با همتمرینکنندگان درمیان گذاشتم و این مسئله افکار درستم را بیدار کرد. دافا و استاد چیزهای خیلی زیادی به من بخشیده بودند: سلامتی بدنم و یک زندگی خوب. فالون دافا فای صالح است.
بیحد و مرز بودن فا را تجربه کردم
در پایان، تصمیم گرفتم که با اعمال و رفتارم در زندگی، صالح بودن فا را اثبات کنم. تحت محافظت نیکخواهانه استاد، همراه افکار درست و حمایت همتمرینکنندگان، یک نامه روشنگری حقیقت به مدیران محل کارم دادم.
نتیجه، شگفتانگیز اما همچنین مورد انتظار بود. شغلم را حفظ کردم. این قدرت فوقطبیعی دافا را اثبات کرد. زمانی که یک تزکیهکننده در مسیری درست گام برمیدارد، شیطان درهم میشکند. چیز زیادی وجود نداشت: "اگر فالون گونگ را رها نکنی اخراج خواهی شد." قدرت دافا به من اجازه داد تا قلمروی بیحد و مرزی آن را تجربه کنم. تنها زمانی که همه چیز را رها کردم، توانستم این قلمروی فوقطبیعی بودن و ورای آن را حقیقتاً تجربه کنم.
در طول تزکیهام، آنچه که تأیید میکنم فا و شگفتی و باشکوهی دافا است.
لطفاٌ به هرگونه کاستی اشاره کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود