(Minghui.org) زندگی کوتاه است. با نگاهی به گذشته، به‌‏خاطر آنچه استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون گونگ، برای من انجام داده‌اند، فوق‌‏العاده قدردان هستم. استاد همه بیماری‌هایم را پاک کردند و رنجم را ازبین بردند. فالون گونگ مرا قادر ساخت تا به اصل و سرشت حقیقی‌ام برگردم و کمک کرد تا انسان بهتری شوم.

در تزکیه فالون گونگ، تنها به‌دلیل محافظت استاد است که موفق شده‌ام. اگرچه نمی‌دانم استاد چه تلاش‌هایی را صرف کمک به من کرده‌اند، اما هرچیزی را که به‌دست آورده‌ام، در نتیجه کمک استاد بوده است. کلمات از بیان سپاسگزاری‌ام ناتوانند.

اولین باری که با فالون گونگ مواجه شدم

در مارس سال ۱۹۹۷، به یک مغازه خیاطی رفتم. خیاط ضمن کار، به سخنرانی‌های استاد گوش می‌‏داد. با من درباره مزایایی که فرد از تمرین فالون گونگ کسب می‌کند، صحبت کرد و پیشنهاد داد که من نیز آن را تمرین کنم. زمانی که آنجا را ترک می‌‏کردم، مجموعه‌ای از کتاب‌های فالون گونگ را همراه خود داشتم.

بعدازظهر یک روز کتاب را برداشتم تا نگاهی به آن بیاندازم. دیدم که قطر کتاب جوآن فالونبسیار زیاد است، بنابراین بدون باز کردن، آن را کنار گذاشتم. سپس به کتاب تشریح محتوای فالون دافا نگاهی انداختم. احساس کردم که کلمات این کتاب در مقایسه با کتاب‌های دیگر نسبتاً بزرگ‌‏تر بود، بنابراین خواندنش خیلی سخت نبود.

از اول آن را نخواندم؛ در عوض بعضی بخش‌ها را به‌طور اتفاقی انتخاب کردم و خواندم. بسیاری از سؤالاتی که تمرین‌کنندگان پرسیده بودند همراه با توضیحات استاد خیلی جذاب بود. از روی کنجکاوی به خواندن ادامه دادم، بنابراین تمام بعدازظهر آن روز را صرف خواندن کردم. بسیاری از سؤالات و توضیحات استاد خیلی رمز‌آلود بودند و می‌خواستم آن‌ها را کاملاً درک کنم.  

کتاب را می‌خواندم و بدن و ذهنم احساس خیلی راحتی داشت. مانند این بود که درست پس از طوفان و باران شدیدی در یک محوطه، هوای تازه استشمام کنم. در آن زمان خیلی احساس رضایت داشتم. احساس می‌‏کردم که آن یک کتاب عادی نیست و از روی کنجکاوی، تصمیم گرفتم که در ادامه، جوآن فالونرا با دقت بخوانم.

بهبودی قابل توجه، پس از دو روز خواندن جوآن فالون

بعد از شام شروع به خواندن کتاب جوآن فالون کردم. عبارت زیر را خواندم:

"فکر می‌کنم هر کسی که بتواند شخصاً در سخنرانی‌هایم شرکت کند واقعاً... بعداً در آینده پی خواهید برد که این دوره زمانی بسیار باارزش است." (سخنرانی اول در جوآن فالون)

زمانی که آن را خواندم بدنم لرزید، انگار که بمبی به من اصابت کرده باشد. نمی‌توانم آن احساس را فراموش کنم. احساس می‌‏کردم که فالون گونگ، تمرینی خاص و استثنایی است و تصمیم گرفتم که آن را تمرین کنم.

به‌‏مدت دو روز به خواندن کتاب ادامه ‌دادم و وضعیت سلامتم به‌طور قابل توجهی بهبود یافت. مشکلات طولانی‌‏مدت گردنم ازبین رفت و گردنم دیگر خشک نبود. زمانی که سرم را برای مطالعه خم می‌کردم، دیگر احساس بیماری و تهوع نداشتم. حتی وقتی برای زمانی طولانی می‌نشستم، هیچ دردی در کمرم وجود نداشت. به‌قدری احساس خوشحالی می‌کردم که واقعاً می‌خواستم بالا بپرم.

پیدا کردن دستگاهی برای پخش فیلم و پخش نوار آموزش فالون گونگ، سخت بود. موفق شدم یکی قرض کنم و توانستم تمرین‎ها را درعرض چند روز یاد بگیرم.

بعد از انجام تمرین‌ها فشاری را احساس می‌‏کردم. تغییرات در بدنم قابل رؤیت بودند: چشم سومم باز شد و زمانی که راه می‌رفتم یا دوچرخه‌سواری می‌کردم، بسیار احساس سبکی می‌‏کردم. یک بار زمانی که درحال راه رفتن بودم، به‌نظر می‌رسید که نیرویی در حال بلند کردن پاهایم بود، طوری که احساس شناور بودن داشتم. در آن زمان به‌قدری خوشحال بودم که تأسف می‌‏خوردم چرا زودتر فالون گونگ را یاد نگرفته بودم.

پیروی از اصول

این تمرین خوب را به اعضای خانواده و دوستانم معرفی کردم. هر کسی که می‌گفت می‌خواهد آن را یاد بگیرد، کتاب‌‌ها را برایش تهیه می‌‏کردم. ازآنجایی‌‏که پیوسته کتاب را می‌‏خواندم، از نظر اخلاقی درست‌تر شدم. استاد بیان کردند: "سطح گونگ فرد به بلندی سطح شین‌شینگ اوست." (سخنرانی سوم در جوآن فالون)

در همه اوقات سعی داشتم از اصول فا برای هدایت رفتارم استفاده کنم.

بسیاری از کارمندان بدون اجازه محصولاتی را از واحد کاری‌مان به خانه می‌بردند. همه این کار را انجام می‌دادند و همگی به این کارعادت کرده بودیم. حتی پول نقد یا تجهیزات را به خانه‌ می‌بردیم. در ابتدا می‌دانستم که این کار درست نیست اما همه آن کار را می‌کردند، بنابراین دیگر احساس شرمندگی نمی‌کردم. در عوض احساس می‌کردم که خوشبختم که از چنین مزایای کاری برخوردارم.

بعد از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کردم، دزدیدن اموال از واحد کاری‌مان را متوقف کردم و به‌‏عکس چیزهایی را که به خانه برده بودم، بازگرداندم. همکارانم در ابتدا این را درک نمی‌کردند اما به‌تدریج شروع به تحسینم کردند و همیشه اشاره می‌کردند که من با دیدن چیزهایی که در دسترسم است، تحت تأثیر قرار نمی‌گیرم.

مشتریان‌مان همیشه با هدیه‌هایی به ما رشوه می‌دادند. بعد از مطالعه فا و انجام تمرین‌ها، دیگر آنها را نپذیرفتم. آن مشتریان فکر می‌کردند که ممکن است مرا ناراحت کرده‌ باشند. توضیح دادم که اکنون فالون گونگ را تمرین می‌کنم و مطابق اصول این روش، ملزم هستم چیزهایی را که خودم کسب نکرده‌ام، برندارم. همکارانم نیز برایم شرح می‌دادند و اشاره می‌کردند که استاد فالون گونگ خیلی خوب است، حتی اگرچه ایشان را شخصاً ندیده بودند. هیچ کدام از مقررات واحد کاری‌مان کارگر نبود، اما فالون گونگ همه چیز را تغییر داده بود که به‌راستی شگفت‌انگیز است.

همکارانم مرا تحسین می‌‏کنند

با سخت‌کوشی در مطالعه فا و انجام تمرین‌ها، وابستگی‌هایم را رها کردم. دیگر اهمیت نمی‌‏دادم که کدام یک از همکارانم کمتر کار می‌کردند یا چیزهای بیشتری برمی‌داشتند.

دیگر نگران چیزهای دنیوی مادی یا روابط اجتماعی نبودم. احساس سبکی داشتم، انگار دیگر متعلق به این دنیای مادی نبودم.

هر روز روحیه خوبی داشتم به‌طوری که همکارانم خیلی به من غبطه می‌خوردند. زمانی که خواندن کتاب فالون گونگ را تمام کردم، همکارانم گاهی اوقات کتابم را می‌‏گرفتند تا بخوانند و می‌خواستند بفهمند که چه نیرویی در کتاب مرا تغییر داده است.

خانواده به فالون گونگ می‌پیوندند و از مزایای آن بهره‌مند می‌شوند

خانواده‌ام شاهد رشد خصوصیات اخلاقی‌‏ام بودند، بنابراین می‌دانستند که فالون گونگ چی‌گونگی معمولی نیست. آنها همه می‌خواستند این تمرین را یاد بگیرند، حتی بدون اینکه من برای یادگیری به آنها فشار بیاورم. طولی نکشید که آنها نیز از مزایای فالون گونگ بهره‌مند شدند.

خواهر بزرگترم سیگار می‌‏کشید. بعد از گوش دادن به دو سخنرانی استاد، اگر سیگار می‌کشید در دهانش احساس تلخی می‌کرد، احساس تهوع به او دست می‌داد و شروع به سرفه می‌کرد. بنابراین سیگار کشیدن را ترک کرد.

پدرم زمانی که جوان بود، کمرش آسیب دیده بود. از وقتی به یاد دارم او همیشه یک کمربند محافظ دور کمرش می‌بست. زمانی که مسن‌تر شد، از فشار خون بالا و بیماری ریوی رنج می‌برد. بعد از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کرد، دیگر کمربند محافظ نبست و وضعیت سلامتش بهتر شد.

مادرم سابقاً هرچند وقت یک  بار، سرگیجه‌ داشت بنابراین جرئت نمی‌‏کرد هیچ تمرینی را انجام دهد. اما بعد از تمرین فالون گونگ گفت که احساسی شبیه پرواز کردن داشت و در بدنش احساس سبکی می‌‏کرد.

اکنون او ۸۸ ساله است و اطرافیانش شاهد بوده‌‏انده که موهای سفید و خاکستری‌‏رنگش به‌تدریج مشکی شده است. زمانی که برای معاینه به بیمارستان رفت، حتی پزشک هم با دیدن شرایط سلامتی‌اش شگفت‌زده شد.

کارفرما باوجود آزار و شکنجه، از من محافظت می‌کند

زمانی که حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه بی‌سابقه فالون گونگ را شروع کرد، برخی از بستگان دورم فرصتی برای یادگیری فالون گونگ به‌‏دست نیاورده بودند. بعضی از بستگان و دوستانم از روی ترس این تمرین را کنار گذاشتند. آن خیلی تأسف‌آور بود.

پس از اینکه آزار و شکنجه بدتر شد، بسیاری از مدیران واحدهای کاری برخلاف وجدانشان، در آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان، با ح.ک.چ همکاری کردند. آن تمرین‌کنندگان در آن شرکت‌‏ها نگه داشته می‌شدند ولی دیگر دستمزدی دریافت نمی‌کردند.

با این حال مدیران واحد کاری‌ام به من گفتند که می‌توانم همچنان در شرکت کا ر کنم، حقوقم را دریافت کنم و از تعطیلات مربوط به جشن‌‏ها و تعطیلات آخر هفته هم استفاده کنم. رئیسم گفت که با دیگران صحبت نکنم، با سایر تمرین‌کنندگان ملاقات نداشته باشم و منتظر بمانم تا این شرایط بد تغییر کند.

می‌دانستم که آنها با من همدردی می‌کنند. همگی می‌دانستند فالون گونگ خوب است و حکومت آن را بد‌نام کرده‌است. این شرایط بد سیاسی بود که آنها را مجبور کرده بود نظر واقعی‌شان را ابراز نکنند.

امیدورم افراد بیشتری از حقایق فالون گونگ آگاهی یابند و از مزایای آن بهره‌‏مند شوند

از اینکه فالون گونگ آزار و شکنجه می‌‏شود و مخصوصاً اینکه عده‌‏ای در نتیجه آزار و شکنجه فرصت تمرین را از دست داده‌اند، احساس بدی دارم. اگر به‌خاطر این آزار و شکنجه نبود، افراد بسیار بیشتری فالون گونگ را تمرین می‌کردند، درست مثل من از بیماری‌های‌شان خلاص می‌شدند، می‌توانستند روابط بهتری با دیگران داشته باشند و همچنین زندگی خانوادگی هماهنگی داشته باشند.

درحال‌‏حاضر در نتیجه آزار و شکنجه ح.ک.چ، بسیاری از افراد به دروغ‌های ح.ک.چ باور دارند، با فالون گونگ مخالفت و حتی به ح.ک.چ کمک می‌کنند. آن‌ها این فرصت نادر برای تمرین فالون گونگ را ازدست داده‌اند. این واقعاً چیز غم‌انگیزی است.