(Mnghu.org) تمرین فالون دافا را در سال ۱۹۹۸ آغاز کردم. یک سال بعد از اینکه در مسیر تزکیهام گام برداشتم، حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه این تمرین را آغاز کرد. در سال ۲۰۰۳ بهدلیل اینکه درخصوص فالون دافا با مردم صحبت میکردم، بهطور غیرقانونی بازداشت شدم و تا سال ۲۰۰۶ زندانی بودم. پس از اینکه آزاد شدم، فشار و محنتهای عظیمی را در خانه تجربه کردم.
زمانی که در زندان بودم، مادرم تمرین فالون دافا را کنار گذاشت و بهدلیل ابتلا به دیابت درگذشت. این موضوع تأثیری منفی بر خانوادهام گذاشت و در مسیر کمک من به آنها برای درک حقیقت فالون دافا، مشکلات بیشتری را ایجاد کرد.
نگاه به درون
والدین شوهرم از اینکه دوباره بازداشت شوم، میترسیدند. پدرشوهرم هرچند وقت یکبار به من یادآوری میکرد: «اگر فکر میکنی فالون دافا خوب است، میتوانی آن را در خانه تمرین کنی. بیرون نرو که درباره آن با مردم صحبت کنی. ممکن است بازداشت شده و برای دهها سال به زندان محکوم شوی.»
مادرشوهرم میگفت: «درباره آن فکر کن. تو خانواده خوب و پسر خوبی داری و باید به فکر آنها باشی. تو در چین زندگی میکنی و در اینجا ما نمیتوانیم کار زیادی انجام دهیم یا اینکه میتوانی به خارج از کشور بروی.»
والدین همسرم واقعاً درک نکرده بودند که دافا خوب است. همچنین متوجه شدم که در این خصوص خوب عمل نکرده و بهخوبی برایشان توضیح نداده بودم که فالون گونگ چیست و اینکه سالها نتوانسته بودم بهطور حقیقی بر این مشکل غلبه کنم.
استاد به ما آموختند:
«آیا میدانید بزرگترین دلیل آن چیست؟ این است که شما آنها را بهعنوان خانواده خود میبینید، بهجای اینکه به عنوان بخشی از موجودات ذیشعور، یا درست مانند همه افراد مستقل دیگر ببینید. شما باید بهطور جدی و بادقت حقیقت را برای اعضای خانوادهتان روشن کنید، درست همانطور که برای سایر مردم جهان حقیقت را روشن میکنید.»(آموزش فا در کنفرانس بینالمللی فای ایالات متحدۀ غربی- بخش پرسش و پاسخ»)
از آنجا که فا را باجدیت مطالعه میکردم، بهوضوح متوجه کاستیهایم میشدم. معمولاً وقتی که بیرون میرفتم و با مردم صحبت میکردم، توضیحاتم درباره حقایق فالون دافا مؤثر و گیرا بود و مردم را تحت تأثیر قرار میداد. با این حال، به محض اینکه به خانه بازمیگشتم ذهنم خالی میشد. به این دلیل بود که به خانوادهام بهعنوان موجودات ذیشعور نگاه نمیکردم.
به درون نگاه کردم و فهمیدم که ترس، خودخواهی و احساسات قوی و غیره را در درونم داشتم. ما افرادی هستیم که در مسیری به سوی الهی شدن گام برمیداریم. درحالیکه در طول مسیر، همۀ آن بارهای سنگین را با خودمان میکشیم، چگونه میتوانیم به جلو پیش برویم؟ آیا با همۀ آن وابستگیها میتوانیم به آسمان برویم؟ فهمیدم که لازم بود محیط خانهام را اصلاح کنم و میبایست کاری کنم که خانوادهام حقیقت را درک کنند.
مصمم شدم: «از این به بعد باید آن وابستگیهایم را رها کنم.» نیروهای کهن از عواملی استفاده میکردند تا با خانوادهام مداخله کنند بهطوری که آنها نتوانند حقایق فالون دافا را درک کنند. ازآنجاکه میخواستم خانوادهام نجات یابند و محیط تزکیهام در خانه را بهبود ببخشم، مدام افکار درست میفرستادم تااین عوامل را ازبین ببرم.
توضیح حقایق تمرین برای والدین همسرم
پس از اینکه افکار درستم قویتر شد، آنها را به عمل درآودم. به رفاه والدین همسرم توجه بیشتری کردم. اغلب درانجام کارهای خانه کمک میکردم و مکرراً با آنها صحبت میکردم. تلاش بیشتری میکردم که با آنها درخصوص فالون دافا صحبت کنم.
در حین صرف شام به آنها میگفتم: «برای شما صمیمانه سلامتی و طول عمر آرزو میکنم. همچنین باید به شما بگویم که لطفاً بهخاطر داشته باشید، «فالون دافا خوب است» این واقعاً بهخاطر خوشبختی خود شماست.»
سپس حقایق حقه «خودسوزی میدان تیانآنمن» را برایشان توضیح دادم و اینکه فالون دافا درحالحاضر به بیش از ۱۰۰ کشور اشاعه یافته و در سراسر جهان مورد تمجید و تحسین واقع شده است. همچنین به آنها گفتم در دادگاههای بیش از ۳۰ کشور جهان از افرادی مانند جیانگ زمین، لوئو گان و ذنگ چینگهونگ که در زمره مسئولان آزار و شکنجه فالون دافا هستند، شکایت شده است و آنها تحت پیگرد قانونی قرار دارند. توضیح دادم که در خارج از کشور، توزیع مطالب روشنگری حقیقت توسط تمرینکنندگان فالون دافا مخالف قانون نیست، اما ح.ک.چ مردم خوب را بازداشت و شکنجه میکند.
یک بار وقتی درباره محاکمه شدن بو شیلای صحبت میکردیم، از این فرصت استفاده کردم و به آنها درباره دست داشتن بو شیلای و ژو یونگکانگ در برداشت اعضای بدن تمرینکنندگان زنده گفتم. توضیح دادم افرادی در سیستم امنیت عمومی هستند که حقیقت را درک کرده و شروع کردهاند تا به تمرینکنندگان کمک کنند.
تصاویر و فیلمهای فالون دافا را که در سراسر جهان درحال ترویج شدن است، به والدین همسرم نشان دادم. آنها بهتدریج تغییر کردند و با میل و علاقه به حرفهایم گوش میدادند و حتی اظهارنظر میکردند و کمکم شروع کردند تا درباره آن صحبت کنند. به آنها گفتم امیدوارم واقعاً درک کنند که فالون دافا خوب است. آنها گفتند که درک کردهاند و یادآوری میکردند: «زمانی که از خانه خارج میشوی، مراقب باش.»
در خانه برای خانوادهام حقایق را از جنبههای مختلف توضیح میدادم، درست همانطوری که برای افراد دیگر میگفتم. تنها بهدلیل کمک و قدرت بخشیدن از سوی استاد بود که توانستم پیشرفتهایی را در گفتن حقایق به خانوادهام بهدست آوردم.
تغییرات شوهرم
شوهرم تمرینکننده نیست و عمیقاً با فرهنگ ح.ک.چ و تبلیغات الحادیاش مسموم شده بود. بهخصوص درگذشت مادرم تأثیری منفی بر او گذاشته بود.
برای او توضیح دادم: «یک تمرینکننده واقعی باید باجدیت آموزههای استاد را دنبال کند، باید بهطور پیوسته سرشت ذهن و قلبش را رشد و ارتقا دهد و وابستگی به بیماریها را رها کند. فردی که صرفاً تمرینات را انجام میدهد نمیتواند یک تمرینکننده محسوب شود. میلیونها تمرینکننده از مزایای جسمی و ذهنی این تمرین بهرهمند شدهاند.» با گفتن این مطالب به او، گره ذهن همسرم باز شد و دیگر درباره فالون دافا با من بحث و جدل نکرد.
هنگامی که تازه از زندان آزاد شده بودم، شوهرم با زن دیگری رابطهای عاشقانه داشت و هرچند یکبار تقاضای طلاق میکرد. در آن زمان غرق غصه و اندوه بودم و احساسی مانند این داشتم که آسمان بر سرم فروریخته است.
زمانی که در خانه فا را مطالعه میکردم و تمرینات را انجام میدادم، شوهرم و والدینش سعی میکردند جلوی مرا بگیرند. حتی جوآن فالون را از من گرفتند و تهدید کردند که گزارش مرا به مقامات خواهند داد.
به آنها گفتم: «من بر اساس اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری رفتار میکنم. ح.ک.چ فالون دافا را مورد آزار و شکنجه قرار میدهد. چرا شما میخواهید با مطالعۀ فای من در خانه مداخله کنید؟ این کار شما برایتان خوب نیست. جوآن فالونکتاب ارزشمند من است. لطفاً آن را به من بازگردانید.»
برای ازبین بردن عوامل شیطانی که از پشت خانوادهام را کنترل میکردند، انکار آزار و شکنجه و نظم و ترتیبهای نیروهای کهن، فرستادن افکار درستم را افزایش دادم. مصمم شدم در مسیری که توسط استاد نظم و ترتیب داده شده، قدم بردارم. بدین ترتیب آنها نیز کتاب را در کمدم گذاشتند و طوری رفتار کردند که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است.
رها کردن احساسات
اواخر سال گذشته، از طرف زنی که با شوهرم سه سال روابط عاشقانه داشت، تماسی تلفنی داشتم. او گفت که میداند من بسیار مهربان هستم و به دلیل باورم آزار و شکنجه شدهام. از من پرسید که آیا قصد دارم به ایالات متحده بروم، چنانچه میرفتم، به منزلۀ این بود که خانوادهام را رها میکردم و او جایم را میگرفت.
گفتم: «خانهام اینجاست. قصد ندارم به ایالات متحده بروم و قرار نیست خانوادهام را رها کنم. فالون دافا به من میآموزد که در خانه همسری خوب، مادری خوب و دختری خوب باشم و در محل کار نیز کارمندی خوب باشم. کارهایی که قبلاً بخوبی انجام نمیدادم، بهبود خواهم بخشید و بهخوبی انجامشان خواهم داد.»
او گفت: «آیا از من متنفری؟ من و شوهرت برای سالها با هم رابطه داشتهایم و حتی در داخل و خارج از چین با هم به گردش و مسافرت رفتهایم.»
گفتم: «حقیقتش را بخواهی، هنگامیکه برای اولین بار در خصوص رابطه عاشقانهتان فهمیدم، از تو متنفر شدم. اما، اکنون دیگر نفرتی ندارم. معتقدم که تو زن جوان مهربانی هستی و باید عشق واقعی خودت را داشته باشی. امیدوارم که بهزودی شریک زندگیات را پیدا کنی.»
او پاسخ داد: «اکنون میدانم که باید چه کاری انجام دهم. متشکرم.» وقتی تلفن را قطع کردم، متعجب شدم که قادر بودم چنین ذهن نیکخواهی را داشته باشم. اگر چند سال قبل با من تماس گرفته بود، واکنش متفاوتی نشان میدادم.»
هرگز در رابطه با این تماس تلفنی به شوهرم چیزی نگفتم. طوری عمل کردم که انگار اتفاقی نیفتاده و رفتار بهتری با او داشتم. میدانستم که همسرم مایل نیست خانهاش را رها کند.
وقتی بیمار بود از او مراقبت کردم و خواستم تا این عبارت را تکرار کند: «فالون دافا خوب است! حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است!» او در ابتدا امتناع میکرد، اما سپس بهتدریج آن را پذیرفت.
شوهرم کمکم تغییر کرد. شرایط خانه بهتدریج بهبود یافت و توانستم در خانه فا را مطالعه کنم و تمرینات را انجام دهم.
اما شوهرم هنوز هم درباره تمرین مردد بود. میگفت: «تبلیغات ح.ک.چ را باور نمیکنم، اما گفتههای تو را هم درباره فالون دافا باور ندارم.» ظاهراً او با استفاده از نرمافزار فیلترشکن در وب جستجو کرده بود و بهخوبی از گزارشهای مختلف آگاه بود. صرفاً نمیخواست درباره آن صحبت کند.
در روزهایی که سر کار نمیرفتم، برای گفتن حقایق فالون دافا به مردم بیرون میرفتم. شوهرم فریاد میزد: «بیرون میروی تا دوباره کارهای بد انجام دهی؟» با آرامش به او گفتم: «آنچه انجام میدهم درستترین و بهترین کار در کل دنیا است!» بعد از مدتی دیگر هیچ چیزی نگفت.
نصب دیش ماهواره
همیشه میخواستم برای خانوادهام دیش ماهواره نصب کنم تا بتوانند برنامههای کانال انتیدیتیوی را تماشا کنند. با دیدن برنامههای این کانال تلویزیونی آنها از آنچه که در خارج از کشور اتفاق میافتاد، مطلع میشدند و حقایق فالون دافا را میشنیدند.
چند ماه پیش، یکی از همتمرینکنندگان یک دیش ماهواره به من داد. آن را به خانه بردم، اما نمیدانستم که چگونه نصبش کنم. با بیمیلی آن را بازگرداندم، اما نسبت به این کار احساس بدی داشتم.
پس از اینکه عزمم را جزم کردم تا محیط خانهام را اصلاح کنم، دوباره از آن همتمرینکننده خواستم تا دستگاه گیرنده ماهواره را به من بدهد و آن را به خانه بردم. افکار درست فرستادم و از استاد خواستم تا به من نیرو ببخشند: «دیش ماهواره را نصب خواهم کرد.»
در ابتدا قصد داشتم وقتی خانوادهام خوابیدهاند، سعی کنم تا خودم آن را نصب کنم. فکر کردم: «چرا باید مثل اینکه درحال انجام کار بدی هستم، پنهان از آنها این کار را انجام دهم؟ این رفتار یک تمرینکنندۀ دافا نیست. این ذهنیت من از ترس است. شوهرم بسیار ماهر است و مهارتهای فنی بسیار خوبی دارد. چرا از او درخواست نکنم تا آن را نصب کند؟ از چهچیزی میترسم؟»
صبح دستگاه گیرنده ماهواره را به شوهرم دادم و گفتم: «این یک سیستم دیش ماهواره است. دستگاه بسیار خوبی است. تو فردی فنی هستی؛ لطفاً آن را نصب میکنی؟»
بدون اینکه چیزی بگوید، شروع به نصب آن کرد. پس از راهاندازی دستگاه، توانستیم برنامههای کانال تلویزیونی انتیدی را تماشا کنیم.
به واسطه این تجربه، این آموزه استاد را درک کردم:
«تمام شما درحالحاضر از اصل ایجاد متقابل و بازداری متقابل آگاه هستید. اگر شما نترسید، عاملی که باعث میشود بترسید از هستی باز خواهد ایستاد. اینطور نیست که این ]حالت[ بر خود تحمیل شده یا ]خودخواسته[ باشد. بلکه با واقعاً و به آرامی رها کردن آن بهدست میآید.» («آخرین وابستگی(های)تان را از بین ببرید» درنکات اصلی برای پیشرفت بیشتر ۲ )
نگرش شوهرم نسبت به من، بسیار تغییر کرده است. او دیگر حرفی از طلاق نمیزند و با ملاحظهتر شده است. درحالیکه دافا مرا اصلاح میکند، او را نیز اصلاح میکند. از این طریق رحمت بسیار زیاد و بخشندگی عظیم استاد را تجربه کردم:
«نیکخواهی میتواند آسمان و زمین را هماهنگ کند و به بهار رهنمون شود،
افکار درست میتواند مردم در این دنیا را نجات دهد» («فا کیهان را اصلاح میکند» هنگ یین جلد۳)
اگر بتوانید وابستگیها و خودخواهیهایتان را رها کنید، دنبال کردن آموزههای استاد برای گفتن حقیقت به خانواده و دوستان با ذهنی خالص و نیکخواه، کار دشواری نیست.
متابعت از نظم و ترتیبهای استاد برای تزکیه استوار ذهن و ازبین بردن وابستگیها، چیزی است که تمرینکنندگان ملزم به انجام آن هستند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود