(Minghui.org) به‌عنوان هماهنگ‌کننده، همیشه هم‌تمرین‌کنندگان را تشویق ‌کرده‌ام که برای فاهویی آنلاین چین مقاله ارسال کنند. علاوه بر ارسال مقاله خودم، به اصلاح مقالات تعدادی از آنها نیز کمک می‌کردم که شامل مقاله‌ای از تمرین‌کننده الف بود.

در دو سال گذشته، این تمرین‌کننده موفق شده بود طی تماس تلفنی با مردم، آنها را به خروج از حزب کمونیست چین و سازمان‌های وابسته به آن تشویق کند و در این زمینه پیشرفت‌هایی داشت. مقاله‌اش درباره تجارب تزکیه‌اش دراین زمینه بود.

پس از آنکه دهمین فاهویی چین آغاز شد، تمرین‌کننده دیگری به من گفت که تبادل تجربه تمرین‌کننده الف در مینگهویی منتشر شده است. بار دیگری که او را دیدم احساس آشفتگی می‌کردم. در واقع من و تمرین‌کننده الف رابطه خوبی داشتیم و اغلب با یکدیگر همکاری می‌کردیم تا مردم را درباره آزار و شکنجه مطلع کنیم. ولی بجای اینکه برای او احساس خوشحالی کنم، فکر می‌کردم که ابتدا باید مقاله من منتشر می‌شد.

آن شب وقتی به خانه رسیدم، حسی از آشفتگی و افسردگی داشتم، گویا درباره خودم و آینده‌ام بسیار ناامید شده بودم. حتی تا حدودی احساس می‌کردم نادیده گرفته شده بودم.

فکر کردم: «چه مشکلی برایم پیش آمده؟ من هماهنگ‌کننده هستم و همیشه هم‌تمرین‌کنندگان را تشویق می‌کنم که مانند بدنی واحد رشد کنیم. درابتدا، وقتی تمرین‌کننده الف به پروژه تماس‌های تلفنی ملحق شد، با موانع بزرگی مواجه شد. من اغلب با او تماس می‌گرفتم، به او دلگرمی می‌دادم و تجربیاتم را با او به‌اشتراک می‌گذاشتم. اکنون او پیشرفت کرده است، اما من احساس آسودگی نمی‌کنم!»

به‌‌روشنی می‌دانستم که به او حسادت می‌کردم. تا آن لحظه متوجه نشده بودم که حسادتم چقدر قوی بود. درست همانطور که استاد بیان می‌کنند: «آنقدر نیرومند که به‌صورت پدیده‌ای طبیعی درآمده و مردم نمی‌توانند آن را در خود احساس کنند.» (سخنرانی هفتم در جوآن فالون)

وقتی درباره‌اش فکر کردم، متوجه شدم هرگز این درک را نداشتم که بخواهم این وابستگی را ازبین ببرم. در آن حالت ذهنی، درک عمیق‌تری از این فای استاد به‌دست آوردم: «اگر حسادت ازبین نرود، تمام افکاری که تزکیه کرده‌اید شکننده می‌شوند.» (سخنرانی هفتم در جوآن فالون)

شروع کردم تا از فصل هفتم جوآن فالون، بخش "حسادت"، رونویسی کنم. احساس می‌کردم که رونویسی از آن، کمک می‌کند تا بسیاری از مواد منحرف و بد را ازبین ببرم. در روند رونویسی کردن مطالب، متوجه شدم هرزمان که استاد آزمونی در زمینه حسادت برایم نظم و ترتیب می‌دادند، به این صورت بود که به دیده  تحقیر به دیگران نگاه می‌کردم و وقتی می‌شنیدم که دیگران چیزهای خوبی دارند، احساس ناراحتی می‌کردم.

درحالی‌که درباره خودم فکر می‌کردم، دریافتم که درحقیقت تجلی‌های بسیار زیادی از این پدیده در ذهنم وجود دارند. برای مثال، من معمولاً درباره هم‌تمرین‌کنندگان افکار منفی داشتم و فکر می‌کردم این تمرین‌کننده افکار بشری بسیار زیادی دارد و اینکه آن فرد درک خوبی از اصول فا ندارد. این فرد حتی نمی‌داند که چگونه تزکیه کند. او هنوز افکار غالب بسیار زیادی از فرهنگ حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)را در ذهن دارد، و غیره .

حتی وقتی تمرین‌کننده‌ای مردم را تشویق می‌کرد که از سازمان‌های ح.ک.چ خارج شوند، من تعداد افرادی را که خودم آنها را به خروج از حزب تشویق کرده بودم، با تعداد آنها مقایسه می‌کردم، بجای اینکه واقعاً برای آن هم‌تمرین‌کننده خوشحال باشم. آیا آن افکار تجلی حسادتم نبودند؟

وقتی بیشتر به درون نگاه کردم، متوجه شدم که چرا به‌عنوان یک هماهنگ‌کننده اعتمادبه‌نفس نداشتم. هر زمان که با مشکلی مواجه می‌شدم فکر می‌کردم که تسلیم شوم و کنار بکشم و همیشه احساس می‌کردم که در مواجهه با طوفان بزرگی هستم.

همیشه فکر می‌کردم تمرین‌کنندگانی که درک روشنی از فا دارند موقع انجام کارها نگرانی‌های بسیاری دارند و کسانی که به‌طور آرام و استوار به جلو پیش می‌روند، درک ضعیفی دارند. احساس می‌کردم کسی را ندارم که به او اعتماد کنم تا از او کمک بگیرم و از طرفش حمایت شوم. اغلب از هم‌تمرین‌کنندگان شکایت می‌کردم و آنها را متهم می‌کردم. آیا اینها به‌دلیل حسادت نبودند؛ همان حسادتی که وقتی به دیده حقارت به دیگران نگاه می‌کردم، ظاهر می‌شد؟

یک ‌بار تجربیاتم را درباره روشنگری حقیقت از طریق موبایل، در یک فاهویی به‌اشتراک گذاشتم. بعداً مینگهویی آن را به‌عنوان مقاله‌ای منتخب برگزید و جزو مطالب روشنگری حقیقت قرار داد و هم‌تمرین‌کنندگان آن را ستودند.

گرچه چیزی نگفتم، اما ازخودراضی شده بودم. متعاقباً وقتی سایر مقالات تبادل تجربه درباره این موضوع را می‌خواندم، به‌طور ناخودآگاه آن را با مقاله خودم مقایسه می‌کردم. سال‌ها بود که متوجه این عادتم نشده بودم و همیشه فکر می‌کردم که مقاله من بهتر از مقاله سایرین است. آیا این مداخله شیطانی ناشی از ذهن خودم نبود؟

وقتی تمرین‌کنندگان می‌گفتند که نگاه موشکافانه‌ای برای تشخیص مشکلات دارم، احساس خوشنودی و ازخودراضی بودن می‌کردم. اما اکنون می‌دانم که آن مانعی در تزکیه من بوده است. چه فایده‌ای دارد که بتوانم مشکلات دیگران را تشخیص دهم؟ یک تزکیه کننده‌ی کوشا باید بینش موشکافانه‌ای به مشکلات خودش داشته باشد.

احساس پشیمانی ‌کردم. در چند روز بعد که افکار درست می‌فرستادم، ابتدا حسادتم را ازبین بردم. هنگام تماس با هم‌تمرین‌کنندگان، به ذهنیتم درباره دیگران نیز توجه می‌کردم و بی‌درنگ هرنوع افکار منفی درباره آنها را رد می‌کردم سعی می‌کردم که به دیده حقارت به آنها نگاه نکنم.

همیشه در یافتن کوتاهی‌های دیگران بسیار مهارت داشتم، اما از آن زمان به بعد شروع کردم که نکات خوب دیگران را ببینم. به‌نظر می‌رسد که با انجام این کار، ظرفیت شین‌شینگم نیز بسیار افزایش یافت و یاد گرفتم که دیگران را درک کنم و در برابرشان بردبار باشم.

از زمانی که به‌طور مداوم به درون نگاه ‌کردم، تغییرات بزرگی در خودم احساس ‌کرده‌ام. گویا هرروز با انرژی احاطه می‌شوم. می‌دانستم در واقع استاد بودند که تلاش‌های صمیمانه‌ام برای پیشرفت به جلو را تقویت می‌کردند. این تغییرات من در روشنگری حقیقتم از طریق تماس تلفنی نیز منعکس می‌شدند؛ تماس‌ها بسیار خوب و بدون مشکل پیش می‌رفتند. یکبار به‌طور موفقیت‌آمیزی، در یک روز ۴۰ نفر را به خروج از ح.ک.چ تشویق کردم.

چند روز بعد، دیدم که مقاله تبادل تجربه تمرین‌کننده دیگری در فاهویی مینگهویی منتشرشد. این بار حقیقتاً برای آن تمرین‌کننده خوشحال شدم. درحالی که می‌گریستم از استاد برای پیشرفتم تشکر کردم: «متشکرم استاد!»

بعداً، هنگامی که می‌دیدم مقاله تبادل تجربه‌ی تمرین‌کننده محلی دیگری در فاهویی مینگهویی منتشر شده است، آن را دانلود می‌کردم و با دیگران در گروه مطالعه به اشتراک می‌گذاشتم.

گرچه مقاله خودم منتشر نشد، اما از شرکت در فاهویی آنلاین چین بهره زیادی بردم. بعداً مشکلات بسیاری را در مقاله‌ام پیدا کردم. پس از آن، آموختم که هم‌تمرین‌کنندگان را به‌درستی درنظر بگیرم و درباره‌شان افکار منفی نداشته باشم.

با تغییر طرزفکرم، متوجه شدم که تمرین‌کنندگان کوشای بسیار زیادی در اطرافم وجود دارند. هرکدام از آنها توانایی‌های خود را دارند. برخی ذهنی باز و گسترده با عقاید و تصورات بسیار محدودی دارند. برخی با درکی خوب و منطقی از اصول فا، می‌توانند به‌طور استوار تزکیه کنند. برخی افکار درست قوی و نیرومندی دارند. دیگران مهارت‌های سازمانی و ارتباطی خوبی دارند. برخی کارشناسان فنی سخت‌کوشی هستند و غیره. آنها همگی به آرامی تلاش می‌کنند تا بدنی واحد را موزون و هماهنگ کنند.

با چنین فای عظیمی از استاد و با هماهنگی و حمایت تعداد بسیار زیادی از هم‌تمرین‌کنندگان خوب، ناگهان بسیار احساس دلگرمی کردم.