(Minghui.org) در مارس ۲۰۱۲، خانواده‌ام تماسی از سرپرست زندان محلی دریافت کرد که می‌گفت خواهر کوچکترم به‌شدت مریض است. تنها "جرمش" تمرین فالون دافا و پایبندی به اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری بود.

من و شوهرم کت‌هایمان را برداشتیم و باعجله به آنجا رفتیم. زمانی‌که رسیدیم، خواهرم خیلی ضعیف به‌نظر می‌رسید و به‌سختی می‌توانست راه برود. بلافاصله به سرپرست زندان زنگ زدم و از او خواستم که خواهرم را به قید و ضمانت پزشکی آزاد کند.

گرچه در آن زمان هیچ یک ازتمرین‌کنندگان دیگر، نمی‌توانستند مرا یاری کنند، احساس اعتمادبه‌نفس می‌کردم که می‌توانم خودم به تنهایی او را آزاد کنم.

استاد بیان کردند:

"البته یک نفر از شما با  ده یا صد نفر برابری می‌کند. اما هرچه باشد، شما درحال افشا کردن دروغ‌ها و شرارتی هستید که به‌وسیله تمام ماشین‌های تبلیغاتی یک کشور تولید شدند— هنوز هم خیلی سخت است." ("آموزش و تشریح فا در کنفرانس فا متروپولیتن نیویورک")

هر زمان که سرپرست زندان را ملاقات می‌کردم، تصور می‌کردم که هزاران تمرین‌کننده دافا در تلاش‌های من برای نجات خواهرم همراه من هستند و با من همکاری می‌کنند. همچنین از استاد درخواست می‌کردم که خرد و افکار درستم را تقویت کنند. بنابراین جلسات خیلی خوب پیش می‌رفت. بسیاری از تمرین‌کنندگان بعداً در این کار به من کمک کردند.

استاد بیان کردند:

"در این موقعیت‌ها رفتارتان باید همیشه نمایانگر صبر، مهربانی و زیبایی مریدان دافا باشد. مسائل فرد دیگر مسائل شما هستند و مسائل شما مسائل اوست." ("آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتن دی سی")

رشد خصوصیات اخلاقی‌ام ازطریق همکاری با دیگران

قلب‌های فارغ از منیت هم‌تمرین‌کنندگان، واقعاً اعتمادبه‌نفسم را افزایش می‌داد. به‌طور طبیعی موانعی در طول مسیرم وجود داشت، از جمله تعامل با ایده‌ها و نظرات مختلف و مخالفی که همه ما داشتیم؛ نظراتی درباره اینکه چگونه برای تلاش‌هایمان در راستای آزادی خواهرم بهترین رویکرد را اتخاذ کنیم. با این حال، همگی این موانع را به‌عنوان فرصت‌هایی برای رشد خصوصیات اخلاقی‌ و بالابردن سطح‌مان درنظر می‌گرفتیم.

سرپرست زندان با آزادی خواهرم به قید و ضمانت پزشکی موافقت کرد، اما فقط به‌شرطی که موافقت می‌کردیم "هزینه آزمایش‌ها معاینات پزشکی‌اش" را پرداخت کنیم. بعد از بحث و گفتگو درباره این موضوع، من و چند نفر از تمرین‌کنندگان رفتیم تا با این سرپرست رودررو صحبت کنیم. هدف‌مان نفی کامل نظم و ترتیبات نیروهای کهن بود.

می‌دانستیم این اشتباه اوست که از ما می‌خواهد این هزینه را پرداخت کنیم، چراکه سلامتی خواهرم درست پس از بازداشت و شکنجه شدن روبه وخامت گذاشته بود. بنابراین درخواست کردیم که زندان، خواهرم را بدون قید و شرط آزا د کند.

بعد از اینکه سرپرست زندان موافقت کرد هزینه‌ معاینات پزشکی را از بودجه زندان بپردازد، یکی از تمرین‌کنندگان با صدای بلند گفت: "تو نباید از زندان بخواهی که هزینه معاینات پزشکی خواهرت را پرداخت کند. خانواده‌ات باید آن را پرداخت کند!"

فکر می‌کردم: "چرا او ناگهان نظرش را درباره برنامه توافقی‌مان تغییر داد؟" یک کلمه هم به او نگفتم، اما از درون خشمگین شده بودم.

به محض اینکه از در اصلی زندان بیرون رفتیم، او فریاد زد: "چطور می‌توانی زندان را برای بیماری خواهرت سرزنش کنی؟ او خودش مسئول بیماری‌اش است!" حیرت‌زده بودم! درک نمی‌کردم که چگونه می‌تواند چنین دیدگاه‌های غیرمنطقی‌ای داشته باشد.

استاد بیان کردند:

"مداخلات از جانب خانواده، جامعه، دوستان خوب و حتی هم‌تزکیه‌کنندگان خواهد آمد. و همراه با این، مداخلاتی از جانب  تغییرات در وضعیت جامعه بشری و از تصورات بشری که درجامعه شکل گرفته شده است، وجود دارد." ("آموزش فا در کنفرانس بین‌المللی فای ایالات متحده غربی")

ناگهان متوجه شدم که این فرصت خوبی برای رشد خصوصیات اخلاقی‌ و رهایی از رنجش لجبازانه‌ام بود.  

تزکیه نیک‌خواهی

درطول روند نجات خواهرم، همچنین با مسئله شهوت و امیال روبرو شدم و اینکه چگونه به بهترین نحو با تمرین‌کنندگان مرد همکاری داشته باشم. شهوت و تمایل نه تنها آزمونی بحرانی است که تمرین‌کنندگان همگی باید بگذرانند بلکه اگر نتوانیم خودمان را در این رابطه اداره کنیم، آن می‌تواند تلاش‌های‌مان را در راستای آزادی هم تمرین کنندگان بی‌اثر سازد و زندگی موجودات بی‌شماری را به‌خطر بیندازد.    

من همیشه درباره افکار بشری‌ام هشیارم و به خودم اجازه نمی‌دهم که حتی ذره‌ای بی‌توجه باشم. دائماً درحال رشد و نجات موجودات ذی‌شعور با قلبی خالص و پاک هستم.

متوجه شدم برای اینکه به‌طور موفقیت‌آمیزی هم‌تمرین‌کنندگان را نجات دهیم، نه تنها باید وابستگی‌های‌مان به ترس، شهوت، احساسات و رنجش را ازبین ببریم، بلکه نیاز داریم اراده‌ای شکست‌ناپذیر را نیز رشد دهیم و بالاترین حد نیک‌خواهی و بردباری را در خود پرورش دهیم.  

اغلب آنچه را که استاد بیان کرده‌اند، به‌یاد می‌آورم: "نیک‌خواهی وضعیت همیشگی یک موجود الهی است." ("چرا شما آن را رد می‌کنید؟" از هنگ یین ۳). این جمله در سراسر روند نجات همراه من بود.

هر زمان می‌رفتم تا خواهرم را ببینم خیلی احساس ناراحتی می‌کردم، چراکه او میل به زندگی را ازدست داده بود. زمانی که با سرپرست زندان تماس می‌گرفتم، او اغلب به‌سردی به من یادآوری می‌کرد: "تمرین‌کنندگان فالون گونگ به‌دنبال درمان‌های پزشکی نیستند، بنابراین بیماری‌اش هیچ ربطی به ما ندارد!"  

در آغاز به‌خاطر اینکه اینقدر بی‌احساس و غیرمنطقی بود، رنجیدم، چراکه او به‌وضوح مسئول شرایط وخیم خواهرم بود.

بعداً متوجه شدم که این رنجش ناشی از احساسات بشری من نسبت به خانواده‌ام بود. زمانی که احساساتم را ازبین بردم، متوجه شدم که رنجشم به نیک‌خواهی تبدیل شد. فکر کردم "این موجودات خیلی ترحم‌انگیزند!"     

متوجه شدم که باید افکار درستم را تقویت کنم تا بتوانم به‌طور مستقیم با بخش آگاه وجود‌شان در بعدهای دیگر صحبت کنم. می‌بایست به این موجودات یادآوری می‌کردم که آنها زمانی جرأت کرده‌اند به این دنیا بیایند، زیرا فوق‌العاده باور داشتند که وقتی استاد فا را گسترش می‌دهند، دافا قدرت نجات‌شان را خواهد داشت.

باید به آنها کمک می‌کردم این مسئله را درک کنند که باید به‌منظور کمک به تمرین‌کنندگان برای فرار از لانه شیطان، از موقعیت‌های شغلی‌شان استفاده کنند و به یاوران تاریک نیروهای کهن اجازه سؤاستفاده از آنها را ندهند.  

آنها باید به این نتیجه‌گیری درست برسند که فالون دافا خوب است و حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است تا اطمینان حاصل شود که آینده‌ای درخشان خواهند داشت.

افکار درست فرستادم تا نظم و ترتیبات مداخله‌کننده نیروهای کهن و روح پلید حزب کمونیست چین را نابود کنم.

این فکر را نیز به طور پیوسته در ذهنم داشتم که هر روز به زندان خواهم رفت تا زمانی که خواهرم آزاد شود.

استاد بیان کردند:

"یک فکر که از ایمان صالح زاده می‌شود، تمام چیزی است که لازم دارید. و هرکسی که بتواند آن فکر درست را محکم و استوار نگه دارد و تا انتها به پیش برود، تبدیل به خدایی باشکوه خواهد شد که توسط دافا ساخته شده است." ("آموزش فا در کنفرانس بین‌المللی فای ایالات متحده غربی")

بعد از شش ماه تلاش مداوم، مسئولین زندان درنهایت خواهرم را آزاد کردند.

به این کلمات استاد فکر کردم:

"زمانی که مریدان افکار درست کافی دارند
 استاد توانایی این را دارد که جریان را برگرداند" ("پیوند استاد- مرید" از هنگ یین جلد ۲)

در طول کل این روند برای آزادی خواهرم، معتقدم که بزرگ‌ترین دستاوردم ازبین بردن رنجش و تزکیه نیک‌خواهی‌ام بود.

سابقاً احساس می‌کردم که سایر تمرین‌کنندگان افکار درست کافی ندارند و خودشان را بر طبق اصول فا اداره نمی‌کنند. البته این مسئله تأثیر مستقیمی بر این داشت که چقدر خوب با یکدیگر همکاری می‌کردیم. اکنون درک می‌کنم که چگونه تعامل بهتری با هم‌تمرین‌کنندگان داشته باشم و باعث شوم افکار درست‌شان ظاهر شود.

تمایل دارم به همه یادآوری کنم که مهم نیست سختی‌ها و محنت‌هایمان چقدر بزرگند یا چقدر انجام کارهای پیش رویمان سخت است، تا زمانی‌که خود را جذب فا کنیم و به درون نگاه کنیم، استاد همواره موفقیت‌مان را تضمین خواهند کرد!