(Minghui.org)

درود بر استاد! درود بر هم‌تمرین‌کنندگان!

رویایی را به‌یاد می‌آورم از اولین شبی که در سخنرانی‌های سال ۱۹۹۴ استاد لی هنگجی شرکت کردم. پسری بازیگوش بودم و در‌حالی‌که یک موی بدن استاد را در دست داشتم به این دنیای بشری آمدم. استاد را دیدم که مسیری از گل نیلوفر آبی برایم ایجاد کرده بودند و شیطان‌هایی را که سعی داشتند مسیرمان را مسدود کنند از‌بین می‌بردند. اکنون، هروقت در رویا با محنتی روبرو می‌شوم، وقتی استاد را صدا می‌زنم، ایشان فوراً ظاهر می‌شوند. کماکان پسری خواهم بود که روی پای استاد می‌ایستم و به‌آهستگی با ایشان صعود می‌کنم...

تزکیه با همان شور و شوقی که در شروع داشتم

در سال ۲۰۰۰ همراه با چند تمرین‌کننده محلی به‌منظور دادخواهی برای فالون دافا به پکن رفتم. در میدان تیان‌آن‌من، بنرها را باز کردیم و فریاد زدیم: «فالون دافا خوب است! فالون دافا فای راستین است!» پس از اینکه بازداشت شدم، پلیس محلی مرا یک هدف «کلیدی» درنظر گرفت.

وقتی از زندان آزاد شدم، در آرزوی فرصتی بودم تا فا را مطالعه کنم. پلیس همه کتاب‌های دافای من در خانه را برده بود. اما چند تمرین‌کننده ایمنی خود را به‌خطر انداختند و کتاب‌ها را به من رساندند.

از طریق مطالعه فا، دلیل آزار و شکنجه شدن توسط نیروهای کهن را درک کردم: به این دلیل بود که هر وقت با محنتی روبرو می‌شدم، احساس می‌کردم که هرچه بیشتر بتوانم تحمل کنم، بیشتر قادر خواهم بود کارما را بزدایم و گونگ را افزایش دهم. با این احساس، نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن را می‌پذیرفتم.

اما استاد این آزار و شکنجه را به‌رسمیت نمی‌شناسند. پس از اینکه این را درک کردم، هر روز افکار درست فرستادم تا میدانم را پاک کنم و مداخله شیطان را نفی کنم.

در ابتدا، اداره ۶۱۰ محلی در تلاش برای متوقف کردن من از روشنگری حقایق دافا در ملاء عام، ترتیب داد که مأموران مرا تحت‌نظر بگیرند. برای اینکه آنها بروند، افکار درست فرستادم و همچنین به آنها گفتم که چگونه قانون کارمایی، کسانی که افراد خوب را آزار می‌دهند مجازات می‌کند. بعداً آنها مرا تنها گذاشتند.

استاد بیان می‌کنند:

«فقط اگر شخص بتواند ثبات قدم داشته باشد و به‌طور پیوسته به‌پیش برود، به منزله‌ی کوشا بودن واقعی است. راحت است که درباره‌ی آن صحبت کرد، اما به‌ عمل گذاشتن آن فوق‌العاده سخت است. این دلیل آن است که چرا گفته می‌شود همیشه طوری تزکیه کردن که انگار تازه شروع کرده‌اید مطمئناً به رسیدن به نهایت‌ِ مرتبه‌تان منجر می‌شود.» («آموزش فا در کنفرانس فای بین‌المللی نیویورک بزرگ ۲۰۰۹»)

مطالعه گروهی فا شکلی است که استاد برای ما ترتیب داده‌اند تا تبادل تجربه کنیم و از یکدیگر یاد بگیریم. با تعدادی از تمرین‌کنندگان قدیمی مرتبط شدم و پیشنهاد کردم که یک گروه مطالعه فا تشکیل دهیم. اما چند نفر از تمرین‌کنندگان درباره حبس قبلی من ابراز نگرانی کردند و شک داشتند که من به‌عنوان یک خبرچین فرستاده شده‌ام و آنها را به پلیس تحویل خواهم داد.

فکر کردم که این در‌نتیجه تلاش نیروهای کهن در سوءاستفاده از تفکرات انسانی ما است تا در بین ما آشفتگی و جدایی ایجاد کنند. افکار درست فرستادم تا مداخله را از‌بین ببرم و همچنین از استاد خواستم که به من نیرو بدهند: ما باید یک گروه مطالعه فا ایجاد کنیم.

به‌تدریج تعدادی از تمرین‌کنندگان قدیمی برای تبادل افکار و تجربیات‌شان به من مراجعه کردند. یک گروه مطالعه فا تشکیل شد. چهار تا پنج بار در هفته جمع می‌شدیم و با هم بسیار خوشحال بودیم. انگار که ما به زمان قبل از شروع آزار و شکنجه در سال ۱۹۹۹ برگشته بودیم.

چون مانند یک بدن واحد به یکدیگر ملحق شده بودیم، میدان انرژی درست‌مان قوی‌تر شد. یکدیگر را تشویق می‌کردیم و قادر بودیم که به‌تدریج از وابستگی به ترس خلاص شویم. درنتیجه دیگر در بیرون رفتن برای روشنگری حقیقت در ملاء عام تردید نمی‌کردیم. هرکس براساس نقاط قوت خود در پروژه‌ها شرکت می‌کرد.

هرروز قادر بودیم صدها نسخه از مطالب روشنگری حقیقت را توزیع کنیم و ده‌ها نفر را تشویق به خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و تشکیلات وابسته به آن می‌کردیم.

تمرین‌کنندگان جدیدی نیز بودند که به گروه ما پیوستند. هردوی تمرین‌کنندگان قدیمی و جدید در پروژه‌های مختلفی همکاری می‌کردند. تمرین‌کنندگان جدید در درست کردن مطالب به تمرین‌کنندگان مسن کمک می‌کردند. هر کدام از ما وظایف خود را داشتیم، به‌طوری‌که برخی از ما سی‌دی‌های روشنگری حقیقت درست می‌کردیم و سایرین بروشورها را چاپ می‌کردند.

هرزمان که تمرین‌کننده‌ای کارمای بیماری را تجریه می‌کرد، چند نفر از  ما برای فرستادن افکار درست و مطالعه گروهی فا به خانه‌اش می‌رفتیم. سایر تمرین‌کنندگان نیز از منزل افکار درست می‌فرستادند. زمانی‌که تمرین‌کننده‌ای بازداشت می‌شد، بقیه ما گروهی تشکیل می‌دادیم تا افکار درست بفرستیم، به خانواده آن تمرین‌کننده کمک کنیم تا برای آزادی‌اش دادخواهی کنند یا برای دفاع از آنها وکیل بگیریم. در چنین محیط تزکیه هماهنگی، احساس عالی داشتم.

مریدان دافا همیشه کار می‌کنند تا شین‌شینگ خود را بهبود بخشند و سه کار را به‌خوبی انجام دهند. اما هنگام همکاری با هم گاهی با تضادهایی روبرو می‌شدیم.

با گذشت زمان توانستم بعضی از وابستگی‌ها مانند ذهنیت خودنمایی، وابستگی به انجام کارها، تمایل نداشتن به پذیرش نظرات مختلف یا انتقاد دیگران و وابستگی به شوق و اشتیاق بیش از حد را از‌بین ببرم.

غلبه بر سختی‌های مالی

پس از اینکه از زندان بازگشتم، از محل کارم اخراج شدم. شوهرم پیش از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کنم در حین انجام وظیفه فوت کرده بود و من و پسرم را برای امرار معاش تنها گذاشت. من هیچ درآمدی نداشتم و بقیه خانواده‌ام در مقصر دانستن من درنگ نکردند. به آنها گفتم: «خوشبخت هستم که دافا را تمرین می‌کنم. صبر کنید و ببینید. امور بهتر خواهند شد.»

تمرین‌کنندگان دافا در جامعه عادی انسانی تزکیه می‌کنند. پس اگر همه ما تا نقطه فقیر شدن آزار و شکنجه شویم، چطور می‌توانیم زندگی کنیم؟ ما برای مخارج اولیه‌مان و تهیه مطالب روشنگری حقیقت نیاز به پول داریم. نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن را نفی کردم و افکارم را سامان دادم تا پیشرفت کنم و موانع را پشت‌ سر بگذارم.

طی چند سال بعد از آن، برای سازمان‌های مختلف و رهبران انجمن‌ها حقایق را تشریح کردم. به آنها گفتم: «شوهرم به‌خاطر کشور جان باخت و من و پسرم را تنها گذاشت. کشور باید از ما حمایت کند. من فالون دافا را تمرین می‌کنم و مقادیر زیادی در هزینه دارو برای کشور صرفه‌جویی کرده‌ام. من از اصول «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری» پیروی می‌کنم و فرد بهتری شده‌ام. شما در مراقبت از ما از قوانین پیروی نمی‌کنید. برعکس، مرا بازداشت کردید و حق کار کردن را از من گرفتید. آیا فکر می‌کنید کاری که انجام دادید درست بوده است؟»

به آنها گفتم که فالون دافا یک فای راستین است و رژیم جیانگ زمین بوده که این آزار و شکنجه وحشیانه را شروع کرده است. به آنها گفتم که به‌منظور اجتناب از دریافت مجازات کارمایی، از آنچه رژیم جیانگ انجام داده پیروی نکنند. از طریق تلاش‌های پیوسته‌ام در روشنگری حقیقت، بسیاری از افرادی که رابطه‌ تقدیری داشتند از ح.ک.چ خارج شدند. بعضی از رهبران حتی مخفیانه از من کتاب جوآن فالون را درخواست کردند، در‌حالی‌که دیگران نیز تمرین کردن فالون گونگ را شروع کردند.

نهایتاً کار جدیدی گرفتم و وضعیت مالی ما به‌طور چشم‌گیری بهبود یافت.

پیمودن مسیر تزکیه‌ام به‌طور راستین، فا را به‌عنوان معلم در‌نظر گرفتن

چند سال پیش، تمرین‌کننده‌‌ای از شهر دیگری آمد و گفت که می‌خواهد به ما کمک کند تا مقاله مهمی بنویسیم. او همچنین گفت که تمام کسانی که در این پروژه شرکت کنند تقوای زیادی دریافت خواهند کرد. چند نفر از دیگر تمرین‌کنندگان از من خواستند که در آن پروژه شرکت کنم. اما من احساس کردم که آن درست به‌نظر نمی‌رسید.

بعداً آن تمرین‌کننده مقاله‌ای را که خیلی سال‌های پیش نوشته بود به‌من نشان داد. نگاه سریعی انداختم و احساس بسیار ناراحتی داشتم. گفتم: «مریدان دافا نباید تمرین‌کنندگان مشخصی را بسیار ستایش کنند، به‌ویژه آنهایی که گمراه شده‌اند یا آنهایی که دیگر تمرین نمی‌کنند.

در ادامه گفتم که در‌حال حاضر آنچه استاد از ما می‌خواهند نجات تعداد بیشتری از مردم است و اینکه آنها را به‌سرعت نجات دهیم. هنگام نوشتن مقالات باید بر این موضوع تمرکز کنیم. باید فا را به‌عنوان معلم در‌نظر بگیریم و از دافا برای ارزیابی افکار و اعمال‌مان استفاده کنیم.» پیشنهاد کردم که اول بیشتر فا را مطالعه کند و سپس می‌توانیم در‌خصوص این موضوع بحث کنیم.

بعداً شنیدم که این تمرین‌کننده کماکان به ترتیب دادن یک گروه برای آن پروژه‌ ادامه داده است. نگران شدم و خواستم که افکارم را به‌اشتراک گذارم. اما آنها گفتند که من با «پروژه مهم» آنها مداخله می‌کردم و نمی‌خواستند مرا ببینند. چیزی نگذشت که شنیدم که تقریباً تمام تمرین‌کنندگانی که در آن پروژه شرکت کرده بودند بازداشت شدند. به این درک رسیدم که تنها اگر فا را به‌عنوان استاد درنظر بگیریم و مسیری که استاد برای ما ترتیب داده‌اند را با گام‌های راستین بپیماییم، آینده‌مان درخشان‌تر و درخشان‌تر خواهد شد.

روزی تمرین‌کننده‌ای از خارج شهر برای کاری موقت به شهر ما آمد. او درگیر یک پروژه جمع‌آوری سرمایه یک میلیون یوآنی بود. گفته شد که آن پروژه برای پشتیبانی از یک شرکت رسانه‌ای بود. برای تبادل افکارم و مطالعه فا با او نزدش رفتم.

استاد بیان می‌کنند:

«در طول چند سال گذشته افرادی در سرزمین چین وجود داشته‌اند که بدون اجازه در حال جمع کردن وجه بوده‌اند. آنها به بهانه‌ی کمک به تلویزیون سلسله‌ی تانگ جدید، ‌اِپُک تایمز ‌و رسانه‌های دیگری که توسط شاگردان خارج از چین اداره می‌شوند در حال جمع‌آوری پول از شاگردان بوده‌اند. نمی‌توان این کار را انجام داد... در آموزش‌های فای قبلی‌ام به موضوع جمع نکردن پول از شاگردان پرداخته‌ام. پس چرا عمل نکرده‌اید؟ ‌(زمانی که خود شاگردان به منظور تهیه‌ی مطالب روشنگری حقیقت همکاری می‌کنند موضوع متفاوتی است.)» («درباره موضوع جمع‌آوری وجوه»)

از طریق مطالعه فا، این تمرین‌کننده جدید تصمیم گرفت که کمک‌های مالی را که دریافت کرده بود پس دهد.

برخی از تمرین‌کنندگان خانم مسنی که دید چشم سوم داشتند ادعا کردند که چیزهای فوق‌العاده‌ای در من دیدند. فکر کردم که این باید آزمایشی برای من باشد تا ببینم آیا قلبم متاثر می‌شود یا خیر. اغلب به آنها یادآوری می‌کردم که در تبادل تحربیات‌مان چنین موضوعاتی را ذکر نکنند.

با این‌که برای دلایل کسب سلامتی تمرین فالون دافا را شروع نکردم، اما از نظر جسمی از آن منفعت بسیاری کسب کرده‌ام. در گذشته، از بیماری‌های مختلفی رنج می‌بردم. وقتی بسیار جوان بودم، خانواده‌ام مجبور شدند برای نگهداری از من یک پرستار استخدام کنند. من اغلب در بیمارستان بستری می‌شدم. اما بعد از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کردم، تمام این بیماری‌ها ناپدید شدند.

با این‌که طی این سال‌ها محنت‌های بسیاری را تحمل کرده‌ام، الان ۶۰ ساله هستم اما بسیار سالم هستم و هیچ موی خاکستری ندارم. همه می‌گویند که من شبیه فردی حدوداً سی‌ساله هستم. و وقتی با پسرم هستم، مردم می‌گویند که ما شبیه خواهر و برادر هستیم.

می‌دانم که استاد برای من بسیار تحمل کرده‌اند. هرگز قادر نخواهم بود که قدردانی کافی ابراز کنم. بنابراین، می‌خواهم در پایان تبادل تجربه‌ام متون آهنگ «دستان استاد» (نوشته یکی از هم‌تمرین‌کنندگان) را به‌اشتراک گذارم:

«استاد، استاد، می‌خواهم دستان‌تان را محکم بگیرم. می‌خواهم تمام آنچه به من داده‌اید را با افکار درست و اعمال درستم جبران کنم. می‌خواهم دستان‌تان را محکم بگیرم و با شما به جلو پیش روم.»