(Minghui.org) ازآنجاکه تمرین فالون دافا را متوقف نکردم، در اوایل سال ۲۰۰۰ بهطور غیرقانونی محکوم به ۹ سال زندان شدم. بنابراین تصمیم گرفتم براساس قانون اقدام به روشنگری حقیقت کنم و در مقابل آزار و شکنجه بایستم.
نامه دادخواست
بهمنظور دادخواهی برای تجدید نظر نامهای نوشتم و آن را برای رئیس بخش زندان فرستادم.
یک هفته گذشت و پاسخی دریافت نکردم. جلوی نگهبانان را گرفتم و گفتم: «براساس 'قوانین زندان' نامه دادخواست زندانی باید ظرف پنج روز کاری مورد رسیدگی قرار گیرد. لطفاً از قانون پیروی کنید.»
آنها نگهبان جوانی را که بهتازگی در آنجا شروع به کار کرده بود، به دیدن من فرستادند. او به من گفت: «موضوعات مربوط به تمرینکنندگان فالون گونگ را باتوجهبه بخشنامه داخلی صادره از کمیته امور سیاسی و حقوقی اداره میکنیم. شما مجاز به خواندن آنها نیستید.»
به او گفتم که در زندان باید قانون بهطور جدی به اجرا گذاشته شود و پیروی از هر گونه بخشنامه داخلی غیرقانونی است. نگهبان جوان مکرراً میگفت که از وجود چنین قانونی بیاطلاع است. او بهتازگی از دانشکده پلیس فارغالتحصیل شده بود و درخصوص قانون اطلاعات اندکی داشت. گفتم: «برای امروز کافی است. برگردید و اصول کلی نظامنامه قانون جنایی را مطالعه کنید. سپس دوباره نزد من بیایید تا صحبت کنیم.»
پس از نامه دادخواست من، بیش از ۴۰ نفر از تمرینکنندگان در بخش تحت کنترل شدیدتری قرار گرفتند. ما را مجبور میکردند هر روز روی چهارپایههای کوچکی بنشینیم. برای جلوگیری از نوشتن هر چیزی کاغذ و قلمهای ما را گرفتند. میدانستم که آنها مرا مورد هدف قرار دادند بهخاطر اینکه نامه دادخواست من رفتار پلید آنها را افشا کرده بود.
به تلاش خود ادامه دادم تا با رئیس بخش صحبت کنم. هیچکسی برای صحبت با من قدم پیش نگذاشت. آنها از ملاقات با من اجتناب میکردند. شش روز گذشت.
فکر کردم که نباید هر روز روی آن چهارپایههای کوچک بنشینیم. به سایرین گفتم: «امروز یکشنبه است. با توجه به قانون زندان، زندانی حق استراحت دارد و من از حق خودم استفاده میکنم. امروز قصد ندارم روی چهارپایه کوچک بنشینم. سایر تمرینکنندگان گفتند که آنها نیز همان کار را انجام میدهند. همه ما ایستادیم. موضوع ما به گوش تمرینکنندگان در سلولهای دیگر رسید و آنها نیز همان کار را انجام دادند. نظم و انضباطی که برای تمرینکنندگان فالون گونگ در زندان تدارک دیده بودند، بههم ریخت.
حبس در سلول کوچک
نگهبانان مسلح طبق دستورات رئیس بخش، روز دوشنبه مرا در سلول کوچک قرار دادند و موج دیگری از آزار و اذیت را به راه انداختند.
به زندانیانی که مخصوص زیر نظر گرفتن من بودند گفتم که تمرین فالون گونگ جرم نیست و این افراد بیگناه مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند. به آنها گفتم که به هنگام ارائه گزارش خود به نگهبانان این بخش که تحت کنترل شدید قرار دارد، باید درخواست مرا به اطلاع آنها برسانند مبنیبر اینکه میخواستم با دادستان بخش مدیریت زندان ملاقات کنم. باوجود اینکه هیچیک از مقررات زندان را نقض نکردم، بهطور غیرقانونی در سلول کوچک حبس شدم. از آنها خواستم که حبس غیرقانونی مرا گزارش کنند.
چند روز بعد، یکی از نگهبانان بخش آمد تا با من صحبت کند. گفت که قدرت سیاسی تنها قانون در چین است. هر کسی که قدرت دارد مسئول است. بهمحض اینکه میپذیرفتم که اشتباه کردم میتوانستم به بخش خود بازگردم.
به او گفتم که مرتکب هیچ کار اشتباهی نشدم، پس چگونه می توانم هرگونه خلافی را بپذیرم؟
گفت که فرد باید خودش را با محیطی که در آن قرار دارد وفق دهد و در جدال با آن نباشد.
به او خاطرنشان کردم که پرچمی که بر دیوار دفتر بخش نصب شده است اذعان دارد: «هر زندانی که تحت کنترل شدید است حق دارد از دادستان زندان درخواست تجدیدنظر کند.» گفتم که میخواستم فرد مسئول در بخش مدیریت زندان این وضعیت را مورد بررسی قرار دهد.
او گفت که فقط مجاز هستم از طریق رئیس بخش اقدام کنم.
چند روز بعد، یکی از نگهبانان ارشد برای صحبت نزد من فرستاده شد. اولین چیزی که گفت این بود: «آمدم تا شما را تحت تعلیم قرار دهم.»
گفتم که برای ما تمرینکنندگان ضروری است که اشتباهات خودمان را اصلاح کنیم. «از شما تشکر می کنم اگر در من چیزی را پیدا کنید که با صداقت، شفقت، بردباری منافات داشته باشد.»
او گفت: «بهخاطر اینکه سایر زندانیان را علیه دولت برانگیختی، شما را در سلول کوچک گذاشتیم.»
گفتم که این حقیقت ندارد، استفاده از حق قانونی خود، درواقع، به دولت در حمایت از قانون کمک میکند. «هنگامی ما را تحت آزار و شکنجه قرار دادید، سعی کردم با رئیس بخش صحبت کنم تا بفهمیم که کدام قانون را نقض کردیم که چنین پاسخی را در بر داشت، اما شما خودسرانه مانع من شدید. ما به اشتباه متهم شدیم و کماکان بدون هیچ دلیل موجهی بیشتر مجازات میشویم. بعد از اینکه تلاشهای من با شکست مواجه شد، هیچ انتخاب دیگری نداشتم جز اینکه خودم از قانون حمایت کنم. این کارها چگونه میتوانند علیه دولت محسوب شوند؟»
گفت: «در مقابل حرفهای شما تسلیم میشوم. به رئیس بخش میگویم که شخصاً برای صحبت به ملاقات با شما بیاید.»
در سلول کوچک، بهمحض اینکه سعی میکردم پاهایم را بهصورت ضربدر قرار دهم، زندانیانی که در سلول مراقب من بودند آنها را از هم جدا میکردند. در تمام طول آن ماه، مجبورم کردند روی زمین چوبی با پاهای صاف بنشینم. بسیار دردناک بود. شلوارم به پوست بدنم چنان چسبیده بود که هر وقت میایستادم پاره میشد. با نشستن دوباره نیز درواقع جر میخورد. بعد روی پاهایم دلمههایی بروز کردند که بعدها به مرور تبدیل به آبسه شدند.
به درون خود نگاه کردم تا متوجه نقاط ضعف خود شوم و مقالات استاد را ازبر کردم. گرچه قادر به انجام تمرینات نبودم، حالت «سه گل جمعشده بالای سر» را به دفعات بسیاری تجربه کردم. این رویداد گاهی اوقات چند بار در روز پیش میآمد. احساس میکردم سه ستون بالای سرم میچرخیدند. میدانستم که این استاد بودند که از من محافظت کرده و به من کمک میکردند.
در پایان ماه، رئیس بخش سرانجام خودش را نشان داد و با من صحبت کرد. سعی کرد احساس همدردی کند و سپس تبلیغات فریبآمیز حزب را برای من تکرار کرد. وقتی حرفهایش به پایان رسید، گفتم: «اکنون شما حرفهایی را که میخواستید به من بگویید، گفتید. آیا میتوانم چیزی را به شما بگویم؟» مجبور شد موافقت کند.
به او گفتم: «روز اول که در این زندان پذیرش شدم، شما آمدید تا با من صحبت کنید. من اشاره کردم که حکم صادره برای من غیرقانونی است و میخواستم در اجرای آن تجدید نظر شود. در آن زمان، شما گفتید این کار باید طبق مقررات انجام شود. من از مقررات پیروی کردم و برای شما نامهای مبنیبر درخواست تجدید نظر فرستادم. اما پاسخی دریافت نکردم. وقتی از حقم استفاده کردم، مرا در سلولی کوچک حبس کردید.»
«اگر به دنیا بگویید که در ارتباط با تمرینکنندگان فالون گونگ هیچ قانونی وجود ندارد، دیگر نیازی ندارم درخواست تجدید نظر بدهم.»
«برای قضاوت درباره درستی و نادرستی هر چیزی استانداردهای جهانی وجود دارد. این استاندارها به وسیله برخی از شکلهای قدرت تعیین نمیشوند. چه تعداد از مردم درستکاری خود را از دست دادند و در طول آزار و شکنجه فالون گونگ به ابزاری برای حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) تبدیل شدند. البته، این انتخاب هر فرد است.»
او گفت: «نیازی نیست که به گناه خود اعتراف کنید. فردا از حبس در سلول کوچک آزاد میشوید.»
پرسیدم: چگونه میتوانم اشتباهی را اعتراف کنم که مرتکب آن نشدم؟ نمیتوانید بهسادگی و بدون هیچ توجیهی به مجازات من پایان دهید. تقاضا میکنم که بخش مدیریت زندان درباره این مسئله قضاوت کند.»
او گفت: «نمیتوانم براساس قانون شما را متقاعد کنم و در این بحث بر شما پیروز شوم. از وکیلی میخواهم تا بعداً با شما صحبت کند.»
پاسخ دادم: «موضوع این نیست که شما نمیتوانید در این بحث پیروز شوید. موضوع این است که مافوق شما دلیلی برای آزار و اذیت فالون گونگ به شما ارائه نداد. به عبارت دیگر، آزار و اذیت فالون گونگ غیر قانونی است.»
او بلند شد رفت. چندی پس از آن، نگهبانی آمد و مرا از سلول کوچک بیرون آورد.
پس از اینکه به بخش اصلی برگردانده شدم، چشم سوم من باز شد. استاد را دیدم که در بعدهایی که توسط دریایی از چهرهها محصور شده بود، فا را آموزش میدادند. میدانستم که استاد مرا تشویق میکردند.
همچنین میدانستم که تمرینکننده دافا در دوره اصلاح فا هستم. هنوز راهی طولانی در پیش است. باید وابستگی به شوق و اشتیاق بیش از حد نداشته باشم. باید بهطور محکم و جدی تزکیه کنم و در آینده بهخوبی عمل کنم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.