(Minghui.org) تمرین فالون گونگ را قبل از ژوئیه سال ۱۹۹۹ شروع کردم، زمانی که آزار و شکنجه آغاز شد، من دانشجوی دوره کارشناسی بودم. والدینم که دافا را تمرین نمیکردند، میدیدند که من در این روش بسیار ثابت قدم هستم. پس از آغاز آزار و شکنجه، آنها نگرانم شدند و تشویقم کردند تا ازدواج کنم و به این شکل مرا از این راه منحرف کنند. من اشتیاقی به ازدواج نداشتم، اما موافقت کردم با آن مرد قرار ملاقات بگذارم.
فکر میکردم از آنجا که فا را برای مدت طولانی مطالعه کردهام، میتوانم خودم را کنترل کنم. اما بهدلیل وابستگی به شهوت، کارمای فکری و عقاید و تصورات بشری، گاهی اوقات نمیدانستم که کار درست را انجام میدهم یا نه. با استفاده از بهانۀ تزکیه کردن هماهنگ با جامعه عادی، کاری را انجام میدادم که درست نبود. هر چند رابطه جنسی نداشتیم. پس از آن از هم جدا شدیم چون بهشدت مخالف تمرینم در فالون دافا بود. بعد بهطور غیرقانونی بازداشت شدم و در اردوگاه کار اجباری محبوس بودم. احساس میکردم که شکنجههای وحشیانه در اردوگاه کار مربوط به وابستگیام به شهوت بود.
بعد از اینکه از اردوگاه کار اجباری آزاد شدم، نتوانستم بلافاصله کار پیدا کنم، بنابراین اغلب در اینترنت کار روشنگری حقیقت را انجام میدادم. در ضمن این کار با غیرتمرینکنندهای آشنا شدم که بهدنبال پیدا کردن دوست اینترنتی بود. در همان شهر ما زندگی میکرد. والدینش تمرینکننده بودند. او قبلاً تمرین کرده بود و آن را درک میکرد، و درآمد خوبی داشت. قلبم تحت تأثیر قرار گرفت. اما یک ماه بعد با درخواستش برای مهاجرت، موافقت شد و او به خارج از کشور رفت. من برای کار به جای دیگری نقل مکان کردم و فرصتی برای دیدار ما پیش نیامد.
پس از آن باید وابستگیام به احساسات حل و فصل میشد. اما بهدلیل رابطه با او آشفته شده بودم و قرارهای اینترنتی میگذاشتم. از اولین برخوردم درس نگرفتم. کارهایی را انجام میدادم که نباید آنلاین انجام میدادم. وقتی دربارۀ دافا با او صحبت کردم، به من ناسزا گفت. فهمیدم که نیروهای کهن نظم و ترتیبی دادهاند تا مرا آشفته کند.
پس از آن برای بار دوم بازداشت شدم. افکار درستم را از دست داده بودم و در اظهارنامه قول دادم که دافا را رها کنم تا بهاین شکل بتوانم آزاد شوم. بعد از آزادی رؤیایی داشتم. در خواب، بانوی همتمرینکنندهای به من یک یو یو داد. آن را نگه داشتم ولی تصادفاً به چاه فاضلاب افتاد و نتوانستم آن را بردارم. آن همتمرینکننده با تمرینکنندۀ دیگری ازدواج کرده بود و از هم جدا شده بودند. متوجه شدم که آن همتمرینکننده به دلیل رها نکردن وابستگی عشق بازداشت شد. میدانستم که آن خوب نیست و باید آن را رها میکردم.
هر چند متوجه شدم که اصولاً، بهطور کامل رها کردن آن، کار دشواری بود، چون به لذت بردن از یک زندگی شاد وابسته بودم. در نهایت تصمیم گرفتم به رابطه با او پایان دهم.
بعد از آن با همتمرینکنندۀ مردی آشنا شدم. بهمحض اینکه قلبم تحت تأثیر قرار گرفت، بازداشت و در اردوگاه کار اجباری حبس شدم.
متوجه شدم که الزامات مورد نیاز برای یک تمرینکننده فالون دافا در خصوص روابط بین مردان و زنان بسیار دقیق است و نیروهای کهن موضوع را بسیار جدی تلقی میکنند. تمرینکننده ممکن است با داشتن هر گونه فکر نامناسب، آزار و شکنجه شدیدی را فرابخواند.
درمورد ازدواج با یک غیرتمرینکننده، برداشت فعلیام این است ما بهتدریج احساسات عشق و شهوت را از بین میبریم، چون اینها وابستگیهای بنیادی هستند. برای یک تمرینکننده کنترل خود سخت است و اگر با غیر تمرینکننده ازدواج کند بهدلیل عقاید و تصورات رو به انحطاط مردم عادی کار برایش سختتر خواهد بود. این امر میتواند برای تزکیه فرد مضر باشد.
برخی از همتمرینکنندگان در واقع با غیر تمرینکننده ازدواج کردهاند، اما طرف غیر تمرینکننده به زودی شروع به تمرین کرده است. این معمولاً درمورد تمرینکنندگان جدید اتفاق افتاده است که روابط تقدیری با همسرانشان داشتهاند. هر شخصی پیشزمینۀ متفاوتی دارد. برخی از تمرینکنندگان در مورد این موضوع مقدار زیادی کارما دارند و ممکن است با روابط بدفرجام برخورد کنند که نیروهای کهن برای نابودی آنها نظم و ترتیب دادهاند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود