(Minghui.org)
«افکار درستی که مریدان دافا در اعتباربخشی به فا و نجات مردم دنیا بهکار بستهاند، باعث فروپاشی موجودات شیطانی و عناصری که نقشی منفی ایفا میکنند و مریدان دافا را مورد آزار و شکنجه قرار میدهند، شده است. درحال حاضر، فقط تعداد کمی از اهریمنهای فاسد شیطانی وجود دارند و آنها توسط نیروهای کهن درحال متمرکز شدن در اردوگاههای کار، زندانها و دیگر مخفیگاههای تاریکی هستند که در آزار و شکنجهی مریدان دافا شرکت میکنند. این مسئله باعث شده است که آزار و شکنجهی شیطانی در مناطق خاصِ محدودی، شدید باقی بماند. برای اینکه بهطور کامل آزار و شکنجهی مریدان دافا توسط یاوران تاریک، اهریمنان پوسیده و نیروهای کهن را از بین ببرند، تمامی مریدان دافای سراسر دنیا-- بهویژه مریدان دافا در هر منطقه از چین-- باید بهطور هماهنگ بهسوی آن مناطق شیطانی افکار درست بفرستند، بهطور کامل تمامی موجودات شیطانی و عناصری که مریدان دافا را مورد آزار و شکنجه قرار میدهند متلاشی کنند، موقعیتهای شیطانیای را که تحت آن شرایط و موقعیتها مریدان دافا در چین مورد آزار و شکنجه قرار میگیرند پاک کنند و مردم دنیا را نجات دهند، [بدین وسیله] وظایف یک مرید دافا را به انجام برسانند و بهسوی خدا شدن پیشرفت کنند.» («بهطور کامل شیطان را متلاشی کنید»)
۱. همتمرینکنندگانی که در زندان حبسند به حمایت آنهایی که بیرون از زندان هستند، نیاز دارند
تمرینکنندهای که شش سال در حبس بود، پس از آزادی به من گفت: «برای کمک به آنهایی که داخل زندان حبس شدهاند، باید از تمرینکنندگان بیشتری بخواهیم تا در نزدیکی زندان افکار درست بفرستند. طی آن دو باری که شما از نزدیک افکار درست فرستادید، استاد چشم سوم مرا باز کردند. ظاهر شدن موجودات خدایی را دیدم و شیطان در حیاط زندان تکهتکه شد. بسیاری از عناصر شیطانی ازبین رفتند. این صحنهها واقعاً مرا تشویق کرد. بهراستی تمرینکنندگانِ داخل زندان نیاز به حمایت تمرینکننندگان در بیرون دارند. ما میتوانستیم فرستادن افکار درست شما را احساس کنیم! احساس میکردم که در تاریکی تنها نیستم.»
تمرینکنندگان در زندان از خواب محروم میشوند، از استفاده از توالت منع میشوند، بهطور وحشیانهای کتک میخورند، حبس شده، مجبور میشوند برای ساعتهای طولانی بایستند و با انواع مطالب شیطانی با مضامین افتراآمیز نسبت به دافا، تحت شستشوی مغزی قرار میگیرند. آنها بهطور نظاممندی شکنجه میشوند و از نظر جسمی و ذهنی متحمل رنج بسیار زیادی میشوند.
از خودم پرسیدم: «آیا تمرینکنندگان بدنی واحد نیستند؟ برای کمک به آنهایی از ما که در زندان هستند، چقدر تلاش کردهایم؟ ما میتوانیم در محیطی نسبتاً راحت تمرین کنیم، درحالیکه آنها رنج بسیار زیادی را متحمل میشوند. گاهی بهنظر میرسد که نمیتوانیم برای کمک به آنها کار زیادی انجام دهیم، اما دستکم میتوانیم از فاصلهای نزدیک افکار درست بفرستیم.»
ازبین بردن شیطان برای تمرینکنندگان داخل زندان مشکل است، زیرا آنها هدف قرار گرفتهاند. متوجه شدم که باید این کار را بهعنوان یک مسئولیت برای خودمان درنظر بگیریم.
پس از اینکه متوجه اهمیت این موضوع شدم، تصمیم گرفتم آن را به مرحله عمل درآورم. شوهرم زندانی شده بود. هر ماه به ملاقات او میرفتم که به من فرصت خوبی میداد تا از فاصله نزدیک افکار درست بفرستم.
در بسیاری از چیزها کوشا نبودم، اما پس از اینکه درک کردم در این زمینه چه کاری باید انجام دهم، در تزکیهام بسیار کوشاتر شدم. برای مدت سه سال به زندان میرفتم و از نزدیک افکار درست میفرستادم. مایلم برخی از تجربیاتی را که تحت راهنمایی استاد کسب کردم، بهاشتراک گذارم. لطفاً هر مورد نادرستی را متذکر شوید.
۲. در نزدیکی زندان
بسیاری از زندانها و اردوگاههای کار اجباری در مناطق دوردست، بیابانها یا در نزدیکی قبرستانها قرار دارند. بجز اهریمنان فاسد و ارواح شیطانی کمونیسم، بسیاری از چیزهای منفی در نزدیکی این مکانها جمع میشوند، بنابراین بازدید از آن مکانها قطعاً خوشایند نیست.
شوهرم در یکی از زندانهای استانمان حبس بود که رفت و برگشت تا آنجا برایم یک سفر پنج ساعته بود. بهنظر میرسید که سختی رسیدن به آنجا نظم و ترتیبی از سوی نیروهای کهن بود.
میدانستم که فرستادن افکار درست از فاصله نزدیک، روندی از تزکیه بود. میدانستم که باید شینشینگم را رشد دهم، ظرفیتم را افزایش دهم، آنچه را استاد میخواهند انجام دهم، شیطان را ازبین ببرم و نظم و ترتیبهای نیروهای کهن را تصدیق نکنم. نمیتوانیم این مسئله را نادیده بگیریم یا به دنبال راهی ساده و آسان باشیم؛ آن باید موضوعی مرتبط با رشد شینشینگ باشد. اگر شیطان را ازبین نبریم، همتمرینکنندگان و موجودات ذیشعوری که آنجا حبس هستند را تحت آزار و شکنجه قرار میدهد.
همانطور که در نزدیکی زندان افکار درست میفرستادم، استاد به من خردی عطا کردند و بسیاری از تواناییهای فوقطبیعی ظاهر شدند. ظرفیتم و حتی طرز فکرم گسترده شد و تعالی یافت. در واقع استاد همه چیز را انجام میدهند. بهنظر میرسد که این کار را برای دیگران انجام میدهیم، اما وقتی به عقب نگاه میکنیم، میبینیم در واقع برای خودمان است.
به مرور اهمیت فرستادن افکار درست از فاصله نزدیک را بیشتر و بیشتر درک کردم. ما به افرادی که آنجا هستند، وصل هستیم و قادریم با نیروهای فوقطبیعیمان شیطان را ازبین ببریم.
میتوان آن را از خانه نیز انجام داد، اما فرستادن افکار درست از فاصله نزدیک، بسیار قدرتمند است. وقتی از نزدیک افکار درست میفرستیم، قدرتی که استاد به ما میبخشند، چنان عظیم است که میتوان احساس کرد اصلاح فا حقیقتاً آمده است.
بهویژه وقتی بهآرامی و بیصدا میخواندم: «کیهان را جارو میکنند، هیچ روزنهای از قلم نمیافتد» («افکار درست»)، گونگ درحال چرخش نیرومندی در بالای سرم احساس کردم که به سمت بیرون گسترش مییافت. به این درک رسیدم که اگر تعداد زیادی از تمرینکنندگان، توجه بیشتری به این مسئله داشته باشند که برای ازبین بردن شیطان در زندانها از فاصله نزدیک افکار درست بفرستند، زندانها نابود خواهند شد. شیطان در حال سوءاستفاده از این شکافها، وابستگیها و ذهنیتهایی است که ما از آنها بیخبریم.
متوجه شدم که نباید فقط زمانیکه با آزار و شکنجه مواجه میشویم افکار درست بفرستیم، بلکه باید این کار را همواره بهطور مرتب انجام دهیم. برای فرستادن افکار درست نباید فقط به کسانی امید داشته باشیم که اعضای خانوادهشان در زندان حبسند. سایرین نباید فقط وقتی لازم است، آن را بهصورت مرتب انجام دهند، بلکه باید همیشه به این صورت باشند. مهمترین چیز این است که باید با تمام وجود آن را انجام دهیم و قلبمان را برای این کار بگذاریم.
۳. روشنگری حقیقت در زندانها
وقتی برای ملاقات شوهرم به زندان میرفتم، همیشه لباسی آراسته میپوشیدم و رفتار مناسبی داشتم. تصویر خوبی که از یک تمرینکننده دافا ارائه میدهیم نیز به دافا اعتبار میبخشد.
الف- تصاویر
زندان با دروازهها و محلهای نگهبانی حفاظت میشد و پیش از عبور از هر دری با صفحه مانیتوری روبرو میشدیم. بازدیدکنندگان باید کارت شناسایی خود را نشان دهند و از آنها عکس گرفته میشود.
وقتی مقابل دوربین قرار میگرفتم، بهطور مستقیم به آن نگاه میکردم و با نیکخواهی این فکر را در سر داشتم: «بگذار آنهایی که مرا میبینند افکار مهربانی را دریافت کنند و پیامم در این فضا شیطانهای پشت آن را ازبین ببرد.» به این درک رسیدم که تصویر و نام ما باید این قدرت را داشته باشند تا شیطان را ازبین ببرند، چراکه همهچیز ما از دافا بهوجود آمده است. پس از اینکه بیش از ۱۰ بار از من عکس گرفتند، دیگر هیچ عکسی از من نگرفتند.
ب- ضبط مکالمات
هنگام ملاقات با تمرینکنندگان دافا در زندان، مکالمات تلفنی ما با آنها کنترل و ضبط میشود. این صداهای ضبطشده میتوانند برای آزار و شکنجه بیشتر تمرینکنندگانی که حبس شدهاند، استفاده شوند. اگر کلمات ممنوعه شنیده شوند، ارتباط تلفن داخلی میتواند قطع شود و مدت ملاقات میتواند کوتاه شود.
متوجه شدم که مکالمات ضبط شده سکوی خوبی برای روشنگری حقیقت هستند. هنگام ملاقات از هر فرصتی استفاده میکردم تا حقایق را روشن کنم و شیطان حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را افشا کنم.
طی یکی از ملاقاتهایم، خط ارتباط تلفن داخلی بین ما قطع شد. سرم را برگرداندم و به چندین نگهبان و بیش از ۳۰ ملاقاتکنندهای که در سالن انتظار بودند نگاه کردم و گفتم: «شوهرم به حقیقت، نیکخواهی، بردباری اعتقاد دارد. او فرد خوبی است و قبلاً یک مدیر ارشد بود. چون برای دفاع از فالون گونگ دادخواهی کرد، او را به زندان محکوم کردند. به او اجازه ندادند تا در دادگاه وکیلی داشته باشد. او در زندان شکنجه میشود.»
نگهبانها و سایر حاضرین ساکت شدند و با تحسین به من نگاه کردند. سمت مهربان وجودشان تحت تأثیر قرار گرفت و میدانستند که آنچه میگویم درست است، اما میترسیدند چیزی بگویند. از سوی دیگر جرأت تمرینکنندهای که با متانت و بیپروا ایستادگی میکرد را تحسین کردند. از آن روز به بعد هرگز مکالماتم در زندان با شوهرم قطع نشد.
استاد قدرتی به من عطا کردند تا با خرد و نیکخواهی حقایق را روشن کنم. از قبل، آنچه میخواستم بگویم و نحوه بیانش را آماده نمیکردم. وقتی با تلفن داخلی صحبت میکردم، از هر موضوعی استفاده میکردم تا نهایتاً حقیقت را برای آنهایی که مکالماتمان را شنود میکردند، روشن کنم.
یک بار گفتم: «واقعاً امیدوارم نگهبانهای اینجا آینده خوبی داشته باشند.» ناگهان احساس کردم که آن بخش تاریک و محزون زندان درخشان شد و نیروی عظیم نیکخواهی را احساس کردم!
ازطریق فرستادن افکار درست از فاصله نزدیک و روشنگری حقیقت در مکالمات تلفنی، متوجه شدم که ترسم کمتر و کمتر شد. موقرتر و موقرتر شدم. فکر میکردم: «از من یک عکس گرفتید. خوب، تصویر من نیرویی راستین دارد و سمت مهربان مردم را برمیانگیزاند. مکالمه ما را ضبط کردید. خوب، صدای ما در روشنگری حقیقت، قدرت حقیقت، نیکخواهی، بردباری را دارد و شیطان را ازبین میبرد.»
پ– تغییر ذهنیت: من موجود ضعیفی نیستم که تحت آزار و شکنجه قرار بگیرم
ماهی یکبار تمرینکننده دیگری را در زندان میدیدم و هر بار که او را میدیدم تشویقش میکردم. او گفت: «دوره محکومیت شوهرت طولانیتر از دوره محکومیت من است. زمان دشواری را سپری میکنی، اما هنوز میآیی تا به من کمک کنی.» سایر تمرینکنندگان به من گفتند: «این واقعاً برای تو راحت نیست!»
در جریان اصلاح فا طرز تفکرم تغییر کرده است. احساس نمیکنم که زندگی سخت است و تنها بهخاطر اینکه شخصی در خانوادهام تحت آزار و شکنجه قرار گرفته، احساس نمیکنم که قربانی شدهام. چنین تصوری ندارم. احساس نمیکنم زن ضعیفی هستم که به ملاقات شوهرش در زندان میرود. آنچه انجام میدهم عملی منفعلانه نیست. هرگز احساس نکردم که زندگی برایم راحت نبوده است. همانطور که تزکیه کردهام، فکرم نیز وسیع شده است. تنها یک نفر، یک تمرینکننده یا یک عضو خانواده در ذهنم نیست، بلکه تمام موجودات ذیشعور در ذهنم هستند.
ما آمدیم تا موجودات ذیشعور را نجات دهیم و شیطانی که موجودات ذیشعور را دزدیده است، ازبین ببریم. گاهی اوقات که در زندان افکار درست میفرستم، واقعاً میتوانم سمتی از موجودات ذیشعور را که حقیقت را درک میکنند، احساس کنم که تلاشهای ما را تحسین میکنند و به تمرینکنندگان خوشآمد میگویند، زیرا میدانند که ما برای نجات آنها آمدهایم. هر وقت افکار درست میفرستادم، از استاد میخواستم به من کمک کنند و از تمرینکنندگان در زندان میخواستم که با من افکار درست بفرستند. گاهی اوقات میتوانستم احساس کنم که سمت الهی شوهرم با من افکار درست میفرستاد.
۴. تجلی قدرت عظیم
الف. آینه خدایی بزرگ
یک بار که افکار درست میفرستادم، استاد توانایی فوقطبیعی و یک آینه خدایی بزرگ به من دادند که اهریمنها را نشان میداد. در آن فضا، وقتی آینه میچرخید، تمام عناصر شیطانی به شکل اصلیشان دیده میشدند. سپس آینه نور ساطع کرده و آنها را نابود میکرد. شیطان کجا بود؟ در یک لحظه کوتاه، آنها دیده میشدند و سپس محو میشدند. ازبین بردن شیطان چقدر آسان بود! آنها را با چشمانم در این بعد نمیدیدم، اما تصویر روشنی در ذهنم داشتم.
با این ابزار خدایی در مسیر زندان، شیطان را ازبین بردم. وقتی به زندان رسیدم، احساس کردم که حتی هوای آنجا نیز روشن و شفافتر بود. عوامل شیطانی بسیاری از بین رفته بودند.
قبل از اینکه شوهرم را ببینم، در سالن ملاقات برگشتم و فکر کردم: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است!» به اطراف نگاه کردم و احساس کردم که تواناییهای خدایی دارم و آن عناصر شیطانی که چشمانم بر آنها افتاد، ازبین رفتند.
ب. استاد تواناییهای فوقطبیعی بیشتری به من دادند
من معمولاً بهتنهایی افکار درست میفرستادم. (البته، هرچه تعداد تمرینکنندگانی که شرکت میکنند بیشتر باشد، بهتر خواهد بود.) میتوانستم کمک و تأثیر نیرومند استاد را احساس کنم. وقتی فرد آن را برای موجودات ذیشعور انجام میدهد، دافا نیروی بیحدومرزی به او خواهد داد. بهعنوان یک فرد، صرفاً آن را در این بُعد انجام میدهیم، اما همه چیز توسط استاد انجام میشود.
قبل از رفتن به زندان، از استاد میخواستم به من کمک کنند. میدانستم بااینکه وابستگیهای بسیاری داشتم که به آنها واقف نبودم یا اینکه هنوز ازبین نرفته بودند، یک تمرینکننده دافا و مرید استاد بودم. استاد در آنچه نمیتوانستم انجام دهم یا مشکلاتی که نمیتوانستم حل کنم، به من کمک میکردند.
در یک دوره زمانی هر هفته برای فرستادن افکار درست از فاصله نزدیک به زندان میرفتم. احساس میکردم که مانند یک بمب اتمی غولآسا بودم که با نیرویی توصیفناپذیر در زندان «منفجر میشد». واضحتر و واضحتر احساس میکردم که استاد به من کمک میکردند و درواقع همه کارها را انجام میدادند. استاد در کنارم بودند و از من محافظت میکردند. همه چیز، حتی هوا نیز، در اطرافم تغییر میکرد. احساس میکردم که: «روشنبینی به این دنیا فرود آمد، و آسمان و زمین همراستا شدند.» («جذب شدن و به کمال رسیدن» در هنگ یین)
استاد بیان کردند:
«و در سطوح حتی بالاتر، مفاهیمی مثل از بین بردن کارما، تحمل سختی، و تزکیه دیگر وجود ندارند، و صرفاً یک انتخاب است! در سطوح بالای کیهان اصل این است: شما فکر میکنید کسی به اندازهی کافی خوب است، پس انتخابش میکنید-- چنین اصلی است. "تزکیه؟ ما برای او تزکیه نظم و ترتیب ندادیم. تزکیه چیست؟ ما فقط میخواهیم آن را پاک کنیم، قدم به قدم آن را پاک کنیم، تا به بالا. آن را پاک کنید-- به همین سادگی است!"» («تشریح فا هنگام جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده»)
متوجه شدم که وقتی تمرینکنندهای در اصلاح فا ذوب شده و با آنچه استاد میخواهند هماهنگ میشود، او انتخاب میشود و پاک میشود. این مسئلهای درخصوص اینکه «چگونه باید تزکیه یا تمرین کنم» نیست.
وقتی شروع کردم هفتهای یکبار به زندان بروم، احساس کردم استاد به من کمک میکنند تا عناصر شیطانی را ازبین ببرم. وقتی ذهنم خالص و پاک بود، حتی احساس میکردم که آسمان و زمین متفاوتند و احساس میکردم که زمین تکان میخورد.
یک بار بهمدت دو ساعت بر فرستادن افکار درست متمرکز بودم. طی آن زمان از استاد خواستم تا قفل تواناییهای فوقطبیعی مرا باز کنند تا نقش قدرتمندتری در اصلاح فا داشته باشم. از آن بهدقت استفاده میکنم و ذهنیت شور و شوق بیش از حد نخواهم داشت.
ناگهان نور بنفشرنگ قویای در مقابلم دیدم. چشمانم را بستم تا افکار درست بفرستم. حرکتی در داخل و خارج بدنم احساس کردم و با اینکه هوا گرم بود وزش نسیمی را حس کردم.
به درک بیشتری از اصل: «... ماده و ذهن هر دو یک چیز هستند» (سخنرانی اول، جوآن فالون) و «ظاهر از ذهن نشأت میگیرد» («آموزش فای ارائه شده در جلسه اپک تایمز») رسیدم. برای دنبال کردن پیشرفت اصلاح فا، نباید آزار و شکنجهای را که نیروهای کهن ترتیب دادهاند، با هیچکدام از افکارم تصدیق کنم، حتی با آن افکاری که در اعماق ذهنم دفن شدهاند و هنوز متوجه آنها نشدهام.
برای مثال، نباید فکر کنم که بالاترین نقطه عناصر شیطانی هنوز زنده است و موجودیت دارد یا اینکه ممکن است تا روز قضاوت نهایی زنده بماند. با چنین فکری، وجود نیروهای کهن و مبداء شیطان را تصدیق میکردم. فقط باید شیطان را ازبین ببرم. سردسته شیطان حتی نباید برای یک روز هم باقی بماند. زندان حتی برای یک روز هم نباید وجود داشته باشد. تمرینکنندگان نباید حتی برای یک روز آنجا محبوس شوند.
به این درک رسیدم که همه ما باید در هماهنگی با اصلاح فا، اینگونه فکر کنیم. عوامل بد باید ازبین بروند. آنها ارزش امتحان کردن دافا را ندارند. اگر فقط به آنها اجازه دهیم یک بار نفس بکشند، با شیطان همکاری کرده و آزار و شکنجه همتمرینکنندگانمان را تصدیق خواهیم کرد.
۵. همکاری مانند یک گروه
همتمرینکنندهای سالها بود که در زندان حبس بود. برای جلوگیری از فرستاده شدن او به مرکز شستشوی مغزی، تصمیم گرفتیم بهصورت گروهی با هم افکار درست بفرستیم. برخی از خانه افکار درست میفرستادند و برخی با ماشین تا نزدیکی زندان میرفتند تا از فاصله نزدیک این کار را انجام دهند.
در راه زندان با مداخله مواجه شدیم. راننده (که تمرینکننده بود) با مسیر آشنا نبود و راه را گم کرد. زمان دیگری باران شدیدی میبارید و یک تصادف رانندگی، مسیر خروجی به زندان را مسدود کرده بود. باید مسیری طولانی را دور میزدیم و رسیدن به آنجا سه ساعت طول کشید، درحالیکه باید نصف آن مدت زمان میبرد.
اما وقتی به زندان رسیدیم، درست مانند این بود: «سایهی درختان بید، غنچهی گلها، محلی که سرم را روی آن بگذارم را خواهید دید!» (سخنرانی نهم، در جوآن فالون) آنگاه استاد قفل تواناییهای فوقطبیعیمان را باز کردند. زمانیکه شیطان را ازبین میبردم احساس راحتی زیادی میکردم: احساس میکردم که مرکز فرماندهی بودم و گونگ من بهطور کامل برای ازبین بردن شیطان استفاده میشد.
سومین باری که به زندان رفتم، استاد به من شلاقی الهی دادند. با آن شلاق، ارواح را در لایه لایۀ بعدهایی که فا را بهمبارزه میطلبیدند، پایین میکشیدم. قدرتش عالی بود. همچنین این فکر را اضافه کردم: «فوراً آن تمرینکننده را آزاد کنید!» هیچ تصوری از اینکه آن تمرینکننده آزاد نشود، نداشتم. در پایان، آن تمرینکننده آزاد شد.
یکی از تمرینکنندگان گفت: «هر تمرینکننده در حبس مهم است و باید از فاصله نزدیک افکار درست بفرستیم تا او آزاد شود. نکته کلیدی این است که چگونه خودمان را بهصورت یک گروه رشد دهیم و تمرینکنندگان بیشتری را تشویق کنیم تا در آن پروژه مشارکت کنند.»
طی دو سال گذشته، تمرینکنندگان محلی بیشتر و بیشتری درک کردهاند که چقدر مهم است از فاصله نزدیک افکار درست بفرستیم. برخی از آنها بر مشکلاتِ مشارکت در پروژه غلبه کردهاند که این کار افراد بیشتری را تشویق کرده تا به آن ملحق شوند.
طی روند فرستادن افکار درست از فاصله نزدیک، بعضی از تمرینکنندگان مشکل کارمای بیماری خودشان را که مدتی طولانی آنها را آزار میداد، حل کرده و وضعیتهای تزکیهشان را اصلاح کردند. چشم سوم دو تمرینکننده باز شد و آنها صحنههایی از بعدهای دیگر را دیدند که در آنها عناصر شیطانی ازبین میرفتند. آنها هنگام فرستادن افکار درست بهصورت گروهی احساس الهی فوقالعادهای داشتند و برخی احساس میکردند مانند موجوداتی الهی هستند که آنجا برای اصلاح فا ایستادهاند. آن متفاوت از ماندن در خانه و فرستادن افکار درست بود. وقتی در مسیر درست قرار بگیریم، استاد ما را به سوی عظمت بیشتری هدایت میکنند!
با وجود اینکه هنوز مداخله وجود دارد، همگی میدانیم تا وقتیکه تمرینکنندگان محلی بر فرستادن افکار درست از فاصله نزدیک تمرکز کنند و به این کار ادامه دهند، زندان منحل خواهد شد. اخیراً وقتی به زندان رفتم، حتی به کارکنان آنجا توصیه کردم که از ح.ک.چ و سازمانهایش خارج شوند که حاکی از آن بود که اکنون نیروی شیطان بسیار ضعیفتر شده است.
امیدوارم تمرینکنندگان بیشتری به فرستادن افکار دست در نزدیکی زندانهای[چین] توجه کنند و اغلب این کار را انجام دهند!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه فرستادن افکار درست