(Minghui.org) در آوریل سال ۲۰۰۹، در بیمارستان استان هبئی چین تشخیص داده شد که خواهر بزرگترم مبتلا به نوع پیشرفته سرطان معده است. سرطان به غدد لنفاوی گسترش یافته بود و به وی پیشنهاد برداشتن معده را دادند.

همه خانواده با شنیدن این موضوع شوکه شده بودند. نزد خواهرم رفتم و به او گفتم: «خواهر، دافا می‌تواند مردم را نجات دهد. باید کتاب جوآن فالون را بخوانی و دافا را باور داشته باشی؛ فقط دافا می‌تواند تو را نجات دهد.» خواهرم گفت: «از همین حالا مطالعه کتاب را شروع می‌کنم.»

دو روز بعد، خواهرم در چهارمین بیمارستان استان هبئی (بیمارستان سرطان هبئی) تحت بررسی و معاینه قرار گرفت. بعداً به من گفت: «در مدت سه روز قبل از عمل جراحی، هیچ‌گونه خدمات درمانی دریافت نکردم. طی آن سه روز جوآن فالون را مطالعه کردم.»   

چهار‌پنجم معده او را برداشتند و ۲۴ ساعت در روز مایعات وریدی دریافت می‌کرد. تزریق مایعات وریدی باعث ناراحتی او می‌شد، بنابراین چهار روز بعد از عمل جراحی تزریق آن را متوقف کردند. همچنین لوله‌های متصل به معده، بینی و مثانه او را برداشتند. پزشکان گفتند که برخی از بیماران بیش از شش هفته نیاز به لوله تغذیه دارد، اما خواهرم بعد از هفتمین روز قادر بود از رختخواب بیرون بیاید و به تنهایی حمام کند. وی بعد از نه روز از بیمارستان مرخص شد.     

خواهرم پس از بازگشت به خانه بسیار احساس گرسنگی کرد و از ما خواست که برایش نان بخارپز تهیه کنیم. هیچ‌کسی جرئت نکرد چیزی به او بدهد. درعوض، فقط به او مایعات دادند. خواهرم زبان به شکایت گشود از اینکه بسیار گرسنه است. واقعاً حیرت‌انگیز بود زیرا درحال‌حاضر فقط یک‌پنجم از معده‌اش را داشت. یک هفته پس‌از ترخیص از بیمارستان، وی را به خانه‌ام بردم و او اقدام به مطالعه فا و انجام تمرینات کرد.

تا دو هفته بعد عمل جراحی بسیار ضعیف بود. چهره‌اش رنگ‌پریده و نحیف به نظر می‌رسید. بااین‌حال، زمانی که فا را مطالعه می‌کرد، جوآن فالون را روان و با انرژی می‌خواند. ما به‌نوبت می‌خواندیم، اما خواهرم گاهی اوقات همچنان بدون توقف به مطالعه ادامه داده و فرصتی برای خواندن به من نمی‌داد. مهم نبود که چند صفحه را می‌خواند، هر زمان که مکث می‌کردم، می‌پرید و ادامه آن را می‌خواند. به نظر نمی‌آمد که تحت یک عمل جراحی سنگین قرار گرفته بود. هر روز صبح فا را مطالعه کرده و سپس غذا می‌خوردیم. گاهی در اتاق نشیمن روی حصیر، چندین ساعت به حالت لوتوس می‌نشستیم.        

پنج روز بعد از مطالعه فا، پاها و دستان خواهرم به رنگ قرمز درآمد. بسیار هیجان‌زده شد به خاطراینکه سال‌های بسیاری دست‌ها و پاهایش سرد، خشک و ترک‌‌خورده بودند. شب‌ها باید حمام گرم می‌گرفت و پاهایش را چرب می‌کرد و با کیسه پلاستیکی و جوراب می‌پوشاند. حتی با انجام این کارها، پاهایش در تمام شب گرم نمی‌ماند. اما فقط طی پنج روز، تغییرات چشمگیری را تجربه کرد که عزم او را برای تزکیه تقویت کرد.     

بعد عمل جراحی، شوهرخواهرم و یکی دیگر از خواهرانم، مقداری مکمل‌های غذایی گران‌قیمت برایش خریداری کردند. اما وقتی که آنها را می‌خورد، احساس خوبی نداشت و غذاهای معمولی را ترجیح می‌داد. به مدت یک ماه با من زندگی کرد و طی هر وعده، مقدار زیادی غذا می‌خورد. سخت است تصور کرد که چگونه شخصی که تقریباً بخش اعظمی از معده‌اش برداشته شد، بتواند به‌سرعت غذا بخورد. این اثربخشی فالون دافا بود. 

چهل روز بعد از عمل جراحی، خواهرم تحت معاینه قرار گرفت و همه چیز او طبیعی بود. همه افراد خانواده آسوده‌خاطر شدند! پنج سال از از موضوع گذشته است و خواهرم بسیار سالم است. وی قادر به انجام دو شغل است و از هیچ دارو یا مکملی استفاده نمی‌کند.

فالون دافا شانس دوباره برای زندگی به خواهرم بخشید. از استاد لی هنگجی و فالون دافا سپاسگزارم. این مقاله به‌منظور اعتبار‌بخشی به فا نوشته می‌شود. امیدوارم هرکسی در دنیا به خاطر داشته باشد که فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. امیدوارم هرکسی آینده خوبی داشته باشد.