(Minghui.org)  مقاله‌ تبادل تجربه یکی از تمرین‌کنندگان باعنوان "از خواب بیدار شدن و یادگیری تزکیه" در طول کنفرانس فای ۲۰۱۵ نیویورک توجه مرا به خود جلب کرد.

در این مقاله آمده بود: "از دافا برای رفاه خودم استفاده می‌کردم، یا به تعبیر صریح‌تر، از دافا مانند یک دارو استفاده می‌کردم. زمانی که فا را مطالعه می‌کردم، به‌دنبال پاک شدن ذهن و آرامشی بودم که فرد بعد از مطالعه فا احساس می‌کند."

پس از این فاهویی، به درون نگاه کرده‌ام تا ببینم هدف بنیادینم از تمرین تزکیه خودم چه بوده است. نمی‌دانستم آیا من نیز همان مشکل استفاده از دافا به‌ هدف کسب آرامش ذهنی را دارم یا نه. از خودم ‌پرسیدم که چرا تمرین تزکیه را انجام می‌دهم و چرا دیگر به کوشایی زمانی که در ابتدا تمرین را شروع کرده بودم، تزکیه نمی‌کنم. سپس به‌طور اتفاقی، شعری را در نوشته‌های تمرین‌کننده‌ای دیدم که می‌گفت: "شهرت و ثروت باقی نخواهند ماند."

بلافاصله و برای اولین بار، از یکی از وابستگی‌های عمیقاً پنهانم آگاه شدم.

آشکار شدن

من تمرین تزکیه را سال‌ها پیش شروع کردم، چراکه دریافته بودم مسائل مردم عادی بیش‌ازحد نامطمئن و کوتاه‌مدت هستند. نمی‌خواستم گرفتار احساسات و مشکلات مردم عادی مانند شادی‌ها، غم‌ها، جدایی‌ها و به‌هم پیوستن‌ها شوم، زیرا این مسائل بسیار دردناک هستند؛ بنابراین، می‌خواستم وابستگی‌هایم به شهرت، ثروت و احساسات را ازبین ببرم و تبدیل به فردی آرام، آزاد شوم و جوان بمانم.

متوجه شدم که برای مدتی طولانی تمرین تزکیه‌ام براساس دل‌کندن از چیزهای مردم عادی بود، چراکه آنها دائمی نبودند و نمی‌توانستم آنها را همراه خود ببرم. در پی این منطق، آنچه که به‌دنبالش بودم آرامش، آزادی و حفظ ظاهر خوب بود. به کلامی دیگر، بجای تزکیه خودم و از بین بردن وابستگی‌هایم براساس نوع‌دوستی و نجات موجودات ذی‌شعور، خودم را تزکیه می‌کردم تا از آسیبی که شهرت، ثروت و احساسات مردم عادی سبب می‌شد، دوری کنم.

من این را به‌عنوان تجلی‌ای از خودخواهی نیروهای کهن می‌بینم که بر راحتی شخصی متمرکز می‌شود. این مانند استفاده از دافا برای رسیدن به اهداف خودخواهانه فرد است. بنابراین هدف بنیادینم از تمرین تزکیه‌ خالص نبود و آن دلیل این بود که چرا در طول این سال‌های تزکیه، منفعل و افسرده شده بودم؛ با گذشت زمان، اراده‌ام برای تزکیه خودم ضعیف شده بود و اشتیاقم برای "تزکیه کردن درست مانند زمانی که تازه شروع کرده بودم" ناپدید شده بود.

بنابراین انجام سه‌‌ کار برای من تبدیل به کارهای روزمره و عادی شده بود و فاقد درک بالاتری از معنای درونی دافا بودم.

فقط درکی سطحی از فا کسب کرده بودم و نمی‌توانستم درکم را به‌طور عقلانی بهبود بخشم. در سطوح پایین‌ترِ درکِ دافا گیر کرده بودم و به حفظ احساسات خوب آرامش و آزادی چسبیده بودم که بعد از رها کردن وابستگی‌ها حاصل می‌شوند. مورد ستایش مردم عادی قرار می‌گرفتم و تأیید هم‌تمرین‌کنندگان را در رابطه با پروژه‌های دافا به‌دست می‌آوردم، بنابراین شوق و اشتیاق بیش‌ازحد، غرور و ذهنیت خودنمایی در من رشد کرده بود. به‌تدریج به شهرت و اعتبار وابسته شدم.

اکنون درک می‌کنم که اگر وابستگی‌های بنیادین فرد ازبین برده نشوند، وابستگی‌های جدید دائماً توسعه می‌یابند و مانع از تمرین تزکیه فرد می‌شوند. به محض اینکه متوجه شدم هدف بنیادینم از تمرین تزکیه خالص نیست، درباره مأموریتم روشن شدم. احساس کردم جنبه الهی‌ام تقویت شد و انرژی‌ام در طول فرستادن افکار درست بسیار پاک و خالص شد.

به درک شخصی‌ام، فقط زمانی که هر ثانیه از تمرین تزکیه‌مان بر نجات موجودات ذی‌شعور متمرکز شود و فارغ از خودخواهی باشیم، یعنی بدون ذره‌‌ای جستجوی پاداش ازسوی دافا باشیم، می‌توانیم درک درستی از آنچه انجام می‌دهیم داشته باشیم و قدرت آن را افزایش دهیم. فقط پس از آن می‌توانیم مردم را نجات دهیم و شایسته عنوان مریدان دافا باشیم.

لطفاً به هر چیز نامناسبی اشاره کنید.