(Minghui.org) مدت ۱۸ سال است که فالون گونگ را تمرین میکنم. استاد بدنم را پالایش و تزکیهام را هدایت کردهاند و مرا از فردی غرق در کارما به یک مرید دافا تبدیل کردند.
سه در مقابل یک و هنوز قادر نبودند به من آسیب برسانند
در سال ۲۰۰۱، در میدان تیانآنمن فریاد زدم: "فالون دافا خوب است" و بنری با همین عبارت را در دستم بالا گرفتم. پس از بازگشت به خانه، بهطور غیرقانونی به سه سال حبس در اردوگاه کار اجباری ماسانجیا محکوم شدم. آنجا، توسط نگهبانان و سه تمرینکننده سابق که به اجبار وادار به انکار فالون دافا شده بودند، تحت شکنجه قرار گرفتم.
یک روز، آن سه تمرینکننده سابق مرا به اتاق کوچکی بردند. دو نفر از آنها سعی کردند مرا با فشار روی زمین نگه دارند و کتکم بزنند. نفر سوم شانههایم را پایین نگه داشت، درحالیکه دیگران پاهایم را بالا میکشیدند. در آن لحظه، ذهنم با افکار درست قوی خیلی شفاف و روشن بود. در قلبم یکی از اشعار استاد را تکرار میکردم:
«دافا این بدن را ترک نمیکند،
جن، شن، رن در قلب پناه میگیرد،
آرهات بزرگی در جهان هست،
که اشباح و ارواح، بسیار از آن میترسند.» («تقوای عظیم» از هنگ یین)
همانطور که آن را تکرار میکردم، بدنم را فراتر از اندازه احساس میکردم. آن سه نفر به سختی در تلاش بودند، اما نمیتوانستند به من آسیبی برسانند. سپس خسته شدند و گفتند: «چطور است که این تازهوارد اینقدر قوی است و حتی ما سه نفر باهم نمیتوانیم به او صدمه بزنیم؟» در نهایت آنها مجبور شدند دست از آزار و اذیت من بکشند: «به اتاقت برگرد، ما حریفت نیستیم.»
استاد افکار درستم را قوی کردند تا این آزار و شکنجه شدید را متوقف کنم.
مهار کردن طوفان
یک بعدازظهر در سال ۲۰۰۵، لباسها را بیرون روی بندی آویزان کرده بودم تا خشک شوند که هوا طوفانی شد. دودکش بخاری همسایهام منفجر شد و روی بام منزلشان سقوط کرد، در ضمن درب جلوی آنها نیز چند تکه شد. وقتی نداشتم که لباسهای شسته را به داخل خانه بیاورم.
بنابراین رو به طوفان فریاد زدم: «فالون دافا خوب است! فالون دافا خوب است!» بهنظر میرسید طوفان آنچه را که میگویم درک میکند. آن از کنار حیاتم گذر کرد، بدون اینکه سبب خسارتی شود.
دخترم شاهد این اتفاق بود. او گفت: «فالون دافا خوب است! واقعاً شگفتانگیز است. حتی طوفان، یک نیروی خدایی میتواند آن را درک کند.»
ماجرای شوهرم
وقتی آزار و شکنجه شروع شد، شوهرم ترسیده بود و با تزکیهام مخالفت میکرد. اما با گذشت سالها، او به روشهای زیادی به پیشرفت تزکیهام کمک کرده است.
در سالهای اخیر، پس از اینکه درباره دافا به درک بهتری رسید، او نیز از مزایای این تمرین بسیار بهرهمند شد. وی همیشه ضعیف و لاغر بود و چهرهای زردرنگ داشت، اما اکنون سیمایی گلگون دارد. او باریکبین و کوتهفکر نیز بود، اما حالا بشاش و دارای حالت ذهنی خوبی است.
در طول این سالها، او نیز تجربیات شگفتانگیز بسیاری داشته است.
پس از اینکه در سال ۲۰۰۸ بازداشت و زندانی شدم، شوهرم که راننده تاکسی سهچرخه برقی است، خیلی افسرده بود. یک روز اوایل غروب، او به آهستگی درحال رانندگی در امتداد خیابان بود که متوجه شد مرد مسنی درحال اصابت به سهچرخهاش است. شوهرم تلاش کرد تاکسیاش را متوقف کند و چشمانش را بست. در طول این واقعه، در قلبش تکرار میکرد: "فالون دافا خوب است". وقتی چشمانش را باز کرد، آن مرد مسن را دید که از کنارش میگذشت، گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است. شوهرم متوجه شد استاد بودند که از او محافظت کردند.
هنگامی که آزاد شدم و به منزل برگشتم، او این ماجرا را برایم تعریف کرد. متوجه شدم که استاد مهربانمان همواره با ما هستند. مادامیکه به استاد و فا باور داشته باشیم، او نه تنها از مریدان، بلکه از اعضای خانوادهشان نیز محافظت میکنند.
در بهار ۲۰۱۲، سهچرخه دیگری با سهچرخۀ شوهرم تصادف کرد. تصادف بسیار جدی بود، سهچرخه همسرم به اطراف چرخید،
شیشه جلوی اتومبیلش روی زمین افتاد و به لبه پیادهرو برخورد کرد. اما شوهرم در سکوت بارها تکرار کرد: «فالون دافا خوب است.» درنهایت وقتی او دوباره شیشه جلوی ماشین را جا انداخت، در کمال تعجب متوجه شد که آن کاملاً سالم است. شوهرم گفت: « استاد دافا، متشکرم!»
سهچرخه فرورفتگی بزرگی داشت. آن رانندۀ دیگر برای تعمیر، مبلغی بهعنوان خسارت به همسرم پیشنهاد کرد، اما شوهرم نپذیرفت. شوهرم گفت: «این خوب است. هیچ کدام از ما آسیب ندیدیم. شما میتوانید بروید.» راننده با تشکر فراوان رفت.
پس از تعمیر قسمت آسیبدیده، شوهرم به منزل آمد و گفت: «شما تمرینکنندگان دافا درطلب بهدست آوردن سود از دیگران نیستید. من این کار را از شما یاد گرفتم و شخص خوبی شدهام.» برای او بسیار خوشحال بودم.
یک روز در تابستان سال ۲۰۱۴، شوهرم با ماشینش خانمی را به منزلش میرساند. بخشی از جاده را آب گرفته بود و سهچرخه دیگری در طرف دیگر آب گیر کرده بود.
با دیدن این وضعیت، شوهرم فکر کرد: «من باید از میان آب عبور کنم.» او درحال رانندگی فریاد زد: «فالون دافا خوب است! فالون دافا خوب است!» درحال داد زدن، او درست از میان آب گذشت.
زنی که سوار سهچرخهاش بود، پرسید که چه چیزی را داد میزد.
شوهرم به او گفت: «من دافا را تمرین میکنم (درواقع، او تمرین نمیکرد). دافا در لحظات بحرانی از تمرینکنندگان مراقبت میکند و شما نتیجه را در اینجا میبینید.»
شوهرم این ماجرا را برایم تعریف کرد و من پرسیدم: «آیا تو یک تزکیهکننده هستی؟» وی گفت: «در آن لحظه، واقعاً فکر میکردم که تزکیهکننده هستم و دافا از من مراقبت میکند.»
برایش توضیح دادم: «اگر در لحظات حساس و بحرانی درباره دافا فکر کنی، پس یک فرد عادی نیستی.» او را ترغیب کردم شینشینگش را تزکیه کند و حقیقت- نیکخواهی- بردباری را بهعنوان استانداردی برای خودش در نظر بگیرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه قدرت الهی فالون دافا