(Minghui.org) برخی از تمرین‌کنندگان پس از تنظیم شکایت خود علیه جیانگ زمین، دیکتاتور سابق حزب کمونیست چین، چیزهای شگفت‌انگیزی را تجربه کردند. در زیر دو نمونه از این تجربیات بیان شده است.

رفتاری درست، ذهنی روشن و آگاه

(از استان هیلونگ‌جیانگ، چین) پس از خواندن مقالات تبادل تجربۀ‌ مربوط به شکایات کیفری از جیانگ در وب‌سایت مینگهویی، درباره شکایت از جیانگ زمین به فکر افتادم. سال‌های بسیاری منتظر چنین روزی بودم.

افکارم را با هم‌تمرین‌کنندگان به‌اشتراک گذاشتم. یکی از آنها پرسید آیا نمی‌ترسم که پلیس مرا اذیت و آزار کند.

گفتم: «آنها جرأت ندارند. اگر این کار را انجام دهند، از آنها نیز شکایت می‌کنم.»

روز بعد از پست کردن کیفرخواست، تأییدیه دریافت آن را از دادستانی عالی دریافت کردم.

هنگامی‌که تمرین مدیتیشن را انجام می‌دادم، درست مقابل چشمانم ریزش لایه‌هایی از مواد سیاه را از بدنم مشاهده کردم، درحالی‌که موادی سفیدی نیز جایگزین آن می‌شدند. پاهایم معمولاً هنگام انجام مدیتیشن درد می‌گرفت، اما اکنون خیلی راحت‌تر هستم. بدنم نیز سبک‌تر شده است.

متوجه شدم که تصمیمم برای شکایت از جیانگ درست بوده است.

اشاره‌ای در رؤیا، یک قلم اضافه و آتش‌بازی

(از چین) در ماه مارس رؤیایی داشتم: من و هم‌تمرین‌کننده دیگری در اتوبوس کنار هم نشسته بودیم. شخصی که بلیط‌ها را جمع می‌کرد، از ما پرسید که آیا مایلیم شکایتی تنظیم کنیم. من بدون تردید گفتم: «بله». سپس از خواب بیدار شدم.

هنگامی‌که خط‌مشی جدید دولت در ۱ مه ۲۰۱۵ تصویب شد، مبنی بر اینکه دادگاه عالی خلق ثبت و پردازش تمام شکایات را تضمین می‌کند، تمرین‌کنندگان در چین شروع به شکایت از جیانگ زمین کردند.

درحالی‌که، شکایت‌نامه‌ام را علیه جیانگ می‌نوشتم، اتفاق شگفت‌انگیزی رخ داد. قلمی را در دست داشتم که قلمی مشابه آن را نیز روی نیمکت پیدا کردم. از تمرین‌کننده‌ای که کنارم بود، پرسیدم آیا یک قلم یا به من داده است یا دو قلم. وقتی پاسخ داد فقط یک قلم به من داده است، دریافتم که حتماً استاد درحال تشویق کردن من هستند؛ شکایت از جیانگ انتخاب درستی بود.

در اوائل ژوئن مدارک شکایتم را تکمیل می‌کردم، اما هم‌تمرین‌کننده‌ای توصیه کرد که اسامی مأموران پلیس را نیز در فرمت خواسته شده، در شکایتم بنویسم. در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۵، پیش‌نویس دوم شکایتم نیز آماده شد.

آن روز عصر، وقتی افکار درست می‌فرستادم، آتش‌بازی رنگارنگی در آسمان دیدم که روز مهمی را به یادم ‌آورد و قلبم را مملو از شادی کرد.

صبح روز بعد، من و چند هم‌تمرین‌کننده، برای پستِ شکایتمان، به اداره پست رفتیم. آسمان پس از طوفان، صاف شده بود و درحالی‌که اداره پست را ترک می‌کردیم، احساس شادی می‌کردیم.

درروند تنظیم این شکایت کیفری، استاد مواد بد را از بدنم پاک کردند.