(Minghui.org) همتمرینکنندگان درخصوص مقالاتی که در وبسایت مینگهویی منتشر کردم نظراتی دادند و گفتند که من ذهنیت رقابتجویانه قویای دارم. اکنون درک میکنم که مقالات قبلیام نقصان داشتند و درخصوص آزار و شکنجهای که تمرینکنندگان در منطقهام متحمل شده بودند، اقرارآمیز بودند. برای رشد در تزکیهام، بهدرون نگاه کردهام و وابستگیها و عقاید بشری را ازبین بردهام.
اشباع شده با ایدئولوژی ملحدانه مارکسیست
ذهنم با ایدئولوژی ملحدانه مارکسیستی حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) پر شده بود که مردم را ترغیب میکرد که باید «با آسمان بجنگند، با زمین بجنگند، با یکدیگر بجنگند» و تمرکز بر «تلاش طبقاتی» میکرد.
مردم چین نمیتوانند از تلقین فکری ح.ک.چ بگریزند که متمرکز بر بهدست آوردن خودخواهانه است. ح.ک.چ تمام متون آموزشی را دیکته میکند. از آنجا که در بخش آموزشی حزب کمونیست چین کار میکردم، حتی پس از اینکه شروع به کار کردم، نتوانستم از این تلقین فکری فرار کنم.
تلقین فکری بر چگونگی فکر کردنمان و آنچه انجام میدهیم تأثیر میگذارد
وقتی مقالات ]تبادل تجربه[ مینوشتم، قبل از اینکه آنها را به وبسایت مینگهویی ارسال کنم، احساس بسیار خوبی درباره آنها داشتم. به کلماتی که استفاده میکردم افتخار میکردم. اما وقتی آنها منتشر شدند، قسمتهایی که فکر میکردم بهخوبی نوشتهام، اغلب حذف شده بودند و بسیاری از کلماتی که بیانگر افکارم بودند تغییر کرده بودند. همچنین مقالاتی که زمان زیادی صرف نوشتن آنها کرده بودم منتشر نمیشدند.
آن مرا آزار میداد. اما پس از اینکه فا را مطالعه کردم و بهدرون نگاه کردم، به این درک رسیدم که استاد به من کمک میکردند تا عقاید و تصوراتم را ازبین ببرم. فای استاد را حفظ کردم و افکار درست فرستادم تا عقاید و تصوراتی که با من مداخله میکردند را ازبین ببرم. مقالاتی که ویراستاران مینگهویی تغییر داده بودند و مقالات بسیار دیگری درخصوص آزار و شکنجه را خواندم تا بتوانم مقالاتی بنویسم که بیشتر برای ویراستاران قابلقبول باشد.
مهارتهای نگارشم بهتدریج بهبود یافت و مقالات بیشتر و بیشتری از من منتشر گردید. وقتی مقالات افشا کننده آزار و شکنجهای که نوشته بودم را در وبسایت مینگهویی دیدم، هیجانزده شدم. خیلی زود متوجه شدم که وابستگیهای شور و شوق بیش از حد، خودنمایی و درطلب شهرت بودن را داشتم.
ازبین بردن ذهنیت خودنمایی
بهمحض اینکه درخصوص نهمین کنفرانس تبادل تجربه آنلاین مطلع شدم، مقاله تبادل تجربهای نوشتم که منتشر شد. به تمرینکنندهای گفتم که مقالهام منتشر شده است و از او پرسیدم که آیا آن را خوانده است. او آن مقاله را خوانده بود اما اظهارنظری نکرد که آن باعث رنجشم شد. فوراً فهمیدم که باید وابستگی شور و شوق بیش از حد و خودنمایی را رها کنم.
یک ماه بعد آن تمرینکننده به من گفت که دوباره مقالهام را خوانده است. او گفت: «عجیب بود. زیاد شبیه آنچه بار اول خوانده بودم نبود، اما وقتی دوباره آن را خواندم، مرا به گریه انداخت.» این را بهعنوان فرصتی برای رها کردن وابستگیهای بیشتری درنظر گرفتم، اما تحت تأثیر عکسالعمل آن تمرینکننده قرار نگرفتم.
همچنین به این درک رسیدم که انتشار موفق مقالهای که آزار و شکنجه را افشا میکند، در نتیجۀ همکاری بین تمرینکنندگان است. گاهی تمرینکنندگان مجبورند برای تأیید شواهد چند بار سفر کنند. اغلب تحت تأثیر فداکاری آنها قرار میگرفتم.
تشکیل بدنی واحد برای افشای آزار و شکنجه
افشای جنایات چند فرد جنایتکار محلی و واحدهای دولتی محلی بهخودیخود کافی نیست. ما باید بهطور کامل تشکیلات آزار و شکنجه را در منطقهمان افشا کنیم.
درباره جنایاتی که همه مقامات مرتکب شده بودند و سایرین ازجمله کسانی که در مجموعه سیاسی و حقوقی هستند و همچنین سازمانهای دولتی در منطقهمان شواهدی را جمعآوری کردم.
تمرینکنندگان در شهرستانها و شهرهای اطراف در افشای آزار و شکنجه با ما همکاری کردند. تمرینکنندگان دو شهر مجاور (الف و ب) قبول کردند که باید با هم همکاری کنیم، اما رسیدن به چنین تلاش مشترکی بسیار مشکل بود.
وقتی با ابهاماتی روبرو شدیم، بر اساس فا افکارمان را بهاشتراک گذاشتیم و به این درک رسیدیم که تا زمانی که مسیر درست در اعتباربخشی به فا را انتخاب کنیم، استاد به ما کمک خواهند کرد. با هم بحث کردیم و تصمیم گرفتیم که این پروژه را گامبهگام انجام دهیم.
اول مقالات و اطلاعاتی که افشاکننده آزار و شکنجه در منطقه ما بود را از وبسایت مینگهویی دانلود کردیم. سپس اطلاعات را به بخشهای مختلف طبقهبندی کردیم، از جمله: تمرینکنندگان کشته شده بر اثر شکنجه، معلولیت بر اثر شکنجه، محکومیت به اردوگاههای کار و زندانها، منتقل شده به مراکز شستشوی مغزی، محبوسین و آزار و اذیتشدگان مالی. اطلاعات جمعآوری شد و دستهبندیها را در یک گزارش ترکیب کردیم.
مداخله
تمرینکنندگان در شهرهای الف و ب که اطلاعات را مرتب کرده بودند، بازداشت شدند. تمرینکنندگان شهر الف را به زندان فرستادند. پلیس منازل تمرینکنندگان شهر ب را غارت کرد و کامپیوترها و فلش درایوها را ضبط کرد. یک تمرینکننده در شهر ب آزاد شد.
تمرینکنندگان نگران بودند که من نیز ممکن است با آزار و شکنجه مواجه شوم. به آنها اطمینان خاطر دادم و گفتم که استاد به ما کمک خواهند کرد تا این پروژه را بهپایان برسانیم. تازمانیکه مسیری که استاد برایمان ترتیب دادهاند را دنبال کرده باشیم، هیچ چیز نمیتواند ما را متوقف کند.
مینگهویی به آن تمرینکننده در شهر ب پاسخ داد. فهمیدیم که او قبلاً مطالب را برای انتشار به وبسایت مینگهویی ارسال کرده بود. ما انتظار این را نداشتیم زیرا توافق کرده بودیم که درخصوص هرکاری که انجام میدهیم یکدیگر را مطلع کنیم. علاوهبراین، بهمنظور افشای آزار و شکنجه بهطور کلی، انتشار مطالبی که تمرینکنندگان شهر ما سازمان داده بودند، متوقف شد. این موضوع ناراحتکننده بود، اما آرام گرفتم و بهدرون نگاه کردم.
همکاری در افشای آزار و شکنجه در منطقهمان
وابستگی به شهرت، خودخواهی و اعتباربخشی به خود را یافتم. استاد از تمرینکنندگان میخواهند که مسیر خودشان را بپیمایند و ترتیب داده بودند که من هماهنگی را انجام دهم و نه اینکه مسئول آن پروژه باشم.
اینکه همتمرینکنندگان هنگام ارسال مقالاتشان به من اطلاع ندادند مرا آزار داد. آیا این بهخاطر حسادت و وابستگی به شهرت بود؟ فهمیدم که هنوز این وابستگیها را دارم و باید آنها را رها کنم.
با اینحال، به آن تمرینکننده در شهر ب پیامی فرستادم و افکارم را شرح دادم. او عذرخواهی کرد و توضیح داد که مطالب را برای بازبینی به تمرینکنندگان داده بود و نمیداند که چهکسی آن اطلاعات را برای انتشار ارسال کرده است. هر دو بهدرون نگاه کردیم.
او گفت که مطالب را به تمرینکنندگانی که مهارتهای نگارش خوبی داشتند داده است. آنها مطالب را مرتب کردند، مقالهای نوشتند و آن را برای انتشار ارسال کردند.
ما هنوز با تمرینکنندگان در شهر الف و ب همکاری میکنیم. مقالات برای افشای آزار و شکنجه را مشترکاً مینویسیم و با هم بهطور هماهنگی کار میکنیم.
خالصانه از استاد برای همه پیشرفتی که در تزکیهام داشتهام سپاسگزاری میکنم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود