(Minghui.org) پاول کاسترو گفت: «سال گذشته زندگی برایم زیبا بوده است، زیرا فالون دافا را یاد گرفتم.» او اخیراً در کنفرانس تبادل تجربه فالون دافای ۲۰۱۵ در شیکاگو، تجربیاتش را درخصوص آشنایی با فالون گونگ و شروع این تمرین به اشتراک گذاشت.
از زمان یادگیری فالون دافا یعنی کمتر از یک سال قبل، کاستروی ۲۰ ساله رابطهاش با والدین و برادرهای کوچکترش را بهبود بخشید، یک سمت مدیریتی در رستورانی به او پیشنهاد شد و تصمیم گرفت به دانشگاه برود.
کاسترو گفت: «حقیقت، نیکخواهی، بردباری سه کلمه خاص با معنایی عمیق هستند. میدانستم این همان چیزی است که روحم در جستجویش بوده است.»
پاول کاسترو درحال انجام تمرین مدیتیشن فالون دافا
پیدا کردن فالون دافا
کاسترو در سپتامبر گذشته درحال جستجو در اینترنت، برخی از داستانهای افرادی را خواند که فالون دافا را تمرین میکنند و از مزایای این تمرین تا حد بسیار زیادی بهره بردهاند. بدین ترتیب او خواندن کتاب جوآن فالون را شروع کرد.
کاسترو گفت: «در ابتدا واقعاً گیجکننده بود، بهطور مثال، اینکه کتاب درباره چیست؟ اما هر چقدر بیشتر خواندم، بیشتر احساس شخصی کامل را پیدا کردم. آن واقعاً به من کمک کرد ذهنم را متعادل کنم. درنهایت متوجه شدم اینطور نیست که سعی کنم مفاهیم خاص آن را درک کنم، بلکه بیشتر اینکه ذهنم بهتدریج با اصول معنوی کتاب رشد میکند. بنابراین میتوانم معنی واقعی کتاب را بفهمم، نه فقط معنی ظاهری آن را.»
«بنابراین، در نیمسال اول تمرین، هر روز تا حدی که امکان داشت کتاب را میخواندم. آن را در اولویت قرار میدادم و سعی میکردم وابستگیهایم را رها کنم.»
آغاز یک زندگی خوب
کاسترو قبل از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کند، به مواد مخدر اعتیاد داشت و چند بار زندانی شده بود. میدانست این زندگیای نیست که او میخواهد، برای اینکه میخواست شخص خوبی باشد، اما نمیدانست چه چیزی میتواند به او کمک کند تا محیط پیرامونش را تغییر دهد.
او با افرادی با مشکلات مشابه در رستورانی کار میکرد که نان ذرت میپخت. کاسترو میگفت: «موسیقی افتضاح بود و آنها تمام طول روز حرفهای رکیک میزدند. هر روز قبل از رفتن سر کار، باید فا را مطالعه کرده و به خود یادآوری میکردم که ذهنی صلحجو و آرام داشته باشم.» او متوجه شد هرچه بیشتر کتاب میخواند، آرامتر میشد و محیط منفی پیرامونش دیگر او را تحت تأثیر قرار نمیداد.
«البته، گاهی از استاد کمک میخواستم. مصمم بودم شینشینگم را تزکیه کنم. تلاش میکردم ذهنم را رشد دهم و ذهن استوارتری داشته باشم. محیط زندگیام ممکن است درحقیقت سالم نبوده باشد، اما آن واقعاً به من کمک کرد تا روی رشد ذهنم تمرکز کنم.»
او بر کارش تمرکز میکرد. اگر مرتکب اشتباهی میشد و دیگران سرش داد میزدند، ساکت و آرام میماند. بیشتر تمایل پیدا کرده بود به دیگران کمک کند.
همگروهیهایش متوجه شدند که او تغییر کرده و درباره این موضوع از وی پرسیدند. کاسترو به آنها گفت فالون دافا را تمرین میکند و کتاب را برای مطالعه به آنها قرض داد.
رئیسش نیز متوجه تغییرات وی شد و یک سمت مدیریتی به او پیشنهاد کرد. اما او تصمیم گرفت به جای قبول این سمت، به دانشگاه برگردد.
او وارد کالج الگین شد و درحال گذراندن کلاسهای آموزش عمومی است. وی گفت: «مصمم هستم در دانشکده نیز بهتر عمل کنم.»
خانوادهای شاد
کاسترو با پدر و مادر و دو برادر کوچکترش زندگی میکند. در گذشته همیشه عادت داشت در اتاقش را قفل کند، مشغول بازیهای ویدئویی شود و دوست نداشت با کسی صحبت کند. پدرش نگران وی بود و اغلب از او میپرسید قصد دارد چه کاری انجام دهد. او هم همیشه از پدرش دوری میکرد و دزدکی به اتاقش برمیگشت.
پس از شروع این تمرین، او مهربانتر شد و از برادرهای کوچکترش بیشتر مواظبت میکرد. به آنها میگفت چه کار اشتباهی انجام داده و چگونه میتوان فرد خوبی بود. ترجمه اسپانیایی جوآن فالونرا برای مادرش خرید و مادرش هم شروع به مطالعه آن کرد.
پدرش از دیدن پیشرفتهای بسیار بزرگ پسرش خوشحال است. اکنون وقتی کاسترو به منزل میآید، آنها مدتی با هم صحبت میکنند. کاسترو گفت: «احساس میکنم همه چیز در خانوادهام درحال بهتر شدن است. ما درحالحاضر به هم نزدیکتر هستیم و بهتر با هم کنار میآییم. سعی نمیکنم فقط برای خودم زندگی کنم، بلکه برای آنها نیز زندگی میکنم.»
ارتباط با تمرینکنندگان، فعالیت برای پایان دادن به آزار و شکنجه
کاسترو تمرینها را با تماشای ویدئوهای آموزشی بهصورت آنلاین انجام میداد و تا آنئموقع تمرینکننده فالون دافای دیگری را ملاقات نکرده بود. وقتی یک آگهی اجرای هنرهای نمایشی شن یون در شیکاگو را دید، برای خودش و برادرهایش بلیط خرید. میگفت که جذب تماشای این نمایش شده بود، اما نمیدانست آن توسط انجمن فالون دافا برگزار میشود. در آن نمایش، او با یک تمرینکننده فالون دافا برخورد کرد که به وی کمک کرد مکان تمرین محلی را پیدا کند.
کاسترو به این تمرینکننده و دیگرانی که بعداً دید، گفت: «فکر میکنم این رابطۀ تقدیری ماست که ما را گرد هم آورده است.»
کاسترو در یک راهپیمایی فالون دافا در محله چینیهای شیکاگو، در سال ۲۰۱۵
کاسترو گفت که از شنیدن جزئیات آزار و شکنجه در چین شوکه شد: «هر قدر بیشتر در مورد برداشت اجباری اعضای بدن تمرینکنندگان فالون گونگ در زندان میخواندم، واقعاً میخواستم کاری در این مورد انجام دهم. میخواستم درباره این به تعداد بیشتری از مردم بگویم.»
«شما تصور میکنید این کارها مربوط به گذشته است، اما آن هنوز هم درحال رخ دادن است. قبل از آشنایی با این تمرین، هیچ چیزی درباره چین نمیدانستم. درحال حاضر این باعث شده تا مصمم شوم دربارهاش به مردم بگویم. چین فرهنگی غنی دارد، اما حزب کمونیست چین کل این سیستم فرهنگی را ویران کرده است. آن یکی دیگر از نکات غمانگیز درباره این نسل است.»
اما کاسترو میگوید که در این دنیای تاریک، امید را یافته است و آن همان مسیر تزکیهاش در فالون دافا است.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه آغاز تزکیه