(Minghui.org) من در حوزه پزشکی کار می‌کنم. در مارس ۲۰۰۵ که احساس خوبی نداشتم، یک عکس اِم‌آرآی گرفتم. در عرض دو ساعت پزشکان اعلام کردند که یک تومور مغزی دارم.

مدیر بیمارستان ترتیبی داد تا یکی از استادان مشهور بین‌المللی که در بیمارستان تیان‌تان در پکن کار می‌کرد، مرا مورد ارزیابی قرار دهد. او به من گفت که به‌دلیل محل قرارگیری تومور، حتی اگر تحت پیشرفته‌ترین عمل جراحی قرار بگیرم، به احتمال زیاد فلج خواهم شد.

به‌مدت یک ماه در بیمارستان بستری شدم. بعد از معاینات و آزمایش‌های بیشتر، هیچ خبر بهتری از پزشکان نشنیدم، بنابراین از بیمارستان مرخص شدم. یکی از گزینه‌های من گرفتن مرخصی استعلاجی بود، اما ترجیح دادم به کار کردن ادامه دهم و درعین حال به‌دنبال درمان خودم نیز بودم، اما علائم مختلف بیماری در من ظاهر شدند و مجبور شدم به مرخصی استعلاجی بروم.

بهبودی از سرطان

خانواده‌ام مرا متقاعد کردند که تمرین فالون گونگ را امتحان کنم.

کتاب جوآن فالون، کتاب اصلی این تمرین تزکیه را خواندم و متوجه شدم که آن به مردم می‌آموزد تا عادات بد خود را رها کنند و تبدیل به افراد خوبی شوند. اصول "حقیقت، نیک‌‎خواهی، بردباری" فالون گونگ را دنبال کردم. جوآن فالون را می‌خواندم و تمرین‌ها را هر روز انجام می‌دادم، اگرچه حتی نمی‌توانستم همه حرکات را در شروع انجام دهم.

فقط یک هفته طول کشید تا بتوانم از طبقه پنجم پایین بیایم و برای قدم زدن بیرون بروم. مدیر و تعدادی از سرپرستان بیمارستان به ملاقاتم آمدند و نمی‌توانستند آنچه را با چشمانشان می‌دیدند، باور کنند.

اصول فالون گونگ عمیقاً در قلبم ریشه دواند. اکنون ابتدا به سایرین فکر کرده و به هنگام روبرو شدن با تضادها به ‌درون نگاه می‌کنم. اگر متوجه شوم که اشتباه از من است، بلافاصله خودم را اصلاح می‌کنم.

دیگر پول یا هدایا از جانب زیردستانم را نمی‌پذیرم، بلکه به آنها می‌گویم من فالون گونگ را تمرین می‌کنم و مطابق استانداردهای بالای اخلاقی زندگی می‌کنم.

پیروی کردن از اصول

بعد از اینکه به شغل دیگری رفتم، کارمندان سابقم درباره رئیس جدیدشان به من شکایت می‌کردند. به آنها توصیه کردم که خودشان را جای او بگذارند، نسبت با او باملاحظه باشند و از او حمایت کنند. یکی از آنها گفت: "به‌محض اینکه با تو صحبت می‌کنم، قلبم روشن می‌شود."

زمانی که در بخش درمان بیماران سرپایی کار می‌کردم، با همه براساس اصول فالون گونگ رفتار می‌کردم. تأمین‌کننده‌ای پیشنهاد ۲۰ هزار یوآن رشوه را به من داد تا در ازای آن کالاهای بی‌کیفیت او را بپذیرم. آن را نپذیرفتم و در عوض به او گفتم که کیفیت محصولاتش را بهبود بخشد.

گفتم: "من فالون گونگ را تمرین می‌کنم. فالون گونگ تمرینی از مدرسه بودا است و 'حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری' را آموزش می‌دهد. در این دنیای مادی که اخلاقیات رو به افول است و مردم خودخواه شده‌اند، همراه با این جریان حرکت نخواهم کرد. امیدوارم تو نیز اعتبار را به‌عنوان مهم‌ترین بخش از تجارتت کسب کنی و آنگاه کسب‌وکارت رونق خواهد گرفت."

سایر تأمین‌کنندگان نیز درک کردند که چرا رشوه قبول نمی‌کنم.

اخلاقیات همکاران بهبود یافت

در کمال تعجبِ همگان، به واحد سرپایی معروفی منتقل شدم، چراکه در آن بخش افراد می‌توانستند از مزایای غیرقانونی بسیاری بهره‌مند شوند. بنابراین استاندارهای اخلاقی‌ام را با خود به این بخش آوردم و رابطه خوبی با همکارانم شکل دادم.

بدین ترتیب، بیشتر همکاران جدیدم به‌‌تدریج پذیرش هدایا را متوقف کردند. گاهی اوقات افراد میوه و نوشیدنی برایمان می‌آوردند که آنها را بازمی‌گرداندیم.

یک روز، دوست یکی از هم‌کلاسی‌هایم به دیدنم آمد. او مبتلا به سرطان بود و خیلی افسرده شده بود. برای او پزشک خوبی پیدا کردم و ترتیبی تا که او را به بیمارستانی منتقل کنند. با او درباره وضعیت گذشته‌ام صحبت کردم و اینکه باید عبارات "فالون گونگ خوب است. حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است" را تکرار کند.

قبل از فرارسیدن سال نوی چینی وی به دیدارم آمد و گفت که سرطانش بهبود یافته است.

آرام و شاد

گاهی اوقات دوستان و بستگانم از من اجناسی را درخواست می‌کنند که فقط در واحد من موجود است. این اجناس را به آنها می‌دهم و خودم هزینه آنها را پرداخت می‌کنم. اکنون آنها همگی این اصل را درک کرده‌اند که "بدون از دست دادن چیزی به‌دست نمی‌آید،" و شروع کرده‌اند تا هزینه اجناسشان را خودشان بپردازند.

از محل کارم سؤاستفاده نمی‌کنم. بعضی می‌گویند که من احمق هستم. اما آن نادرست است– من آرام و شاد هستم و محیط سالمی را برای اطرافیانم به‌ارمغان آورده‌ام.

ازآنجایی که فالون گونگ را تمرین می‌کنم، فوق‌العاده از مزایای آن بهره‌مند شده‌ام. همه بیماری‌های قبلی‌ام ازبین رفته‌اند، بدنم سبک شده و بسیار تندرست هستم.

در این جامعه مادی‌گرا، فاسد نشده‌ام، رشوه یا زیرمیزی قبول نمی‌کنم و سخت تلاش می‌کنم تا فرد نوع‌دوست و شایسته‌ای باشم.

http://en.minghui.org/html/articles/2015/11/4/153522.html