(Minghui.org) هنگامی که آزار و اذیت آغاز شد، حدوداً ۱۸ ساله بودم. در آن زمان، از تزکیه من سه سال و چهار ماه گذشته بود و هنوز درک روشنی از فا نداشتم. آگاه بودم که دافا خوب است، اما هرگز درباره این موضوع فکر نکرده بودم که چرا باید به تزکیه‌کردن ادامه دهم. بنابراین به‌ علت سرکوب فالون گونگ از سوی حزب کمونیست، خیلی زودی رویکرد کوشابودن در تزکیه را از دست دادم. همچنین باوجود خواسته‌ها و منافع شخصی در جهان بشری از مسیر منحرف شدم.

گم‌شدن در دنیای بشری

بعد از گذراندن دوره دبیرستان به دانشگاه خوبی راه یافتم. بعد از فارغ‌التحصلی از دانشگاه به شغل مناسبی در نظام حکومتی دست یافتم. دختری برون‌گرا و جذاب، با شیوه کاری مورد احترامی هستم. در گذشته، در چشم دیگران یک ستاره بودم.

استاد در مقاله «اعتبار» (اصول برای پیشرفت بیشتر) بیان کردند:

«درواقع شما ابتدا یک تزکیه‌کننده و بعد یک متخصص هستید. پس، به‌عنوان یک تزکیه‌کننده، به‌جای موعظه‌کردن و آرمان‌گرایی باید از تمام شرایط ممکن برای انتشار دافا و معتبرسازی آن به‌عنوان یک دانش درست و صحیح استفاده کنید، این وظیفه هر تزکیه‌کننده است.»

بااین‌حال، از تمام شرایط ممکن برای لذت‌بردن از زندگی استفاده کردم. به‌طور کامل مسئولیت و عهدی را که بسته بودم فراموش کردم. تقوا را هدر داده و کارما جمع کردم، تا سال ۲۰۱۱، هنگامی که شوهرم از من جدا شد، یک زندگی تجملاتی را سپری کردم. در سال ۲۰۱۲، دچار بیماری سختی شدم و تا پای مرگ رفتم.

بیدار شدن

استاد مرا رها نکردند. دوباره کتاب جوآن فالون را برداشتم، به خودم گفتم که تزکیه به من کمک می‌کند تا از دردسرها و مشکلات دنیای بشری رها شوم. با طرز فکر راحت‌طلبی به تزکیه بازگشتم، اما چنین ذهنیتی برای من در درک فا مانع ایجاد کرد.

نمی‌توانستم با پشتکار تزکیه کنم. آگاه بودم که فا عظیم است، اما نگرش‌های بشری بسیار قدرتمندی داشتم و قادر نبودم تزکیه را جدی در نظر بگیرم. روح اصلی من ضعیف بود و به‌راحتی مورد مداخله قرار می‌گرفت. کارهایی را انجام می‌دادم که مطابق با فا نبودند و باعث می‌شد هر بار احساس پشیمانی را تجربه کنم.

وضعیت تزکیه من تا ماه مه سال ۲۰۱۴ این‌گونه بود تا اینکه پزشکان به من گفتند که کودک یک ساله‌ام احتمالاً دچار فلج مغزی شده است. ناگهان، بیدار شدم. فهمیدم که نباید در پی مواد غذایی خوب و لذت‌بخش باشم و زندگی را به بطالت بگذرانم. استاد در جوآن فالون به آموزش دادند:

«اگر شرایط فا را مراعات نکنید، تمرین‌کننده فالون دافا نیستید. بدن شما دوباره به سطح یک فرد عادی بازگشته و چیزهای بد را به شما بازخواهیم گرداند، زیرا می‌خواهید یک فرد عادی باشید.»

فکر کردم: «باید بازگردم!» تحت نظارت و راهنمایی استاد، این فکر درست که از اعماق از قلبم سرچشمه می‌گرفت، تمامی موانع مرا درهم شکست. ازآنجاکه آرزوی بازگشت به اصل، به خود واقعی‌ام را در خود پروراندم، استاد سفر تزکیه‌ام را دوباره برنامه‌ریزی کردند. ازآنجاکه زمان زیادی را هدر داده بودم، می‌دانستم که با بسیاری از آزمون‌های دشوار مواجه می‌شوم. اما ازآنجاکه تصمیم من برای تزکیه مستحکم بود، دچار ترس نشدم.

اولین چیزی که با آن مواجه شدم اصلاح محیط خانواده‌ام بود. شوهرم و پدر و مادرش مخالف تزکیه من بودند. سعی کردم حقیقت را برای آنها روشن کنم، اما حاضر نبودند گوش کنند و مرا تهدید کردند که سرپرستانم را در جریان قرار می‌دهند. بااین‌حال، دچار ترس نشدم. خودم نزد سرپرستانم رفتم و با آرامش با آنها درباره حقایق فالون دافا صحبت کردم.

آنها همچنین مرا تهدید کردند و گفتند که اگر تزکیه کنم، حضانت فرزندم را به من نمی‌دهند. یک طرح دعوی برای حضانت به دادگاه ارائه دادم. در دادگاه آنها فالون دافا را مورد حمله قرار دادند و سعی در متقاعد کردن قاضی برای مجازات من کردند. در دادگاه حقیقت را روشن کردم و اهریمن را با موفقیت شکست دادم. پس از آن جدال و کشمکش، محیط زندگی‌ام اصلاح شد و من نیز از قید محدودیت‌های احساسات و تمایلات رها شدم. اکنون، هر روز زمان بیشتری برای انجام سه کار دارم.

مریدان دافا اغلب درباره داشتن افکار و اعمال درست صحبت می‌کنند. متوجه شدم افکاری که شایسته الزامات استاد و فا باشند درست و صالح هستند و مطالعه فا این افکار درست را تقویت و غنی می‌کند.

ساختن آنچه از دست دادم

با نگاهی به سفر تزکیه‌ام در گذشته، متوجه می‌شوم که همه چیز در گذشته فقط یک تجربه یا یک آزمایش بود. باید هر آنچه را به‌خوبی انجام نداده بودم، جبران کنم و هر آنچه را که به‌خوبی انجام داده بودم، درک کنم که اکنون از تقوایش بهره می‌برم، به‌طوری که لزومی ندارد به آن وابسته باشم. امروزه، تنها این فکر را هر روز در ذهن دارم، اینکه چگونه افراد بیشتری را نجات دهم و این شرایط را برای مردم بیشتری فراهم کنم تا به حقیقت آگاه شوند و دست به انتخاب درستی بزنند.

علاوه‌ بر روشنگری حقیقت، زمان زیادی را صرف خواندن فا می‌کنم و در زندگی روزمره، تمامی کارها، تمامی مداخله‌ها و تمامی مشکلات را براساس فا اداره می‌کنم. برای پیداکردن نگرش‌ها و وابستگی‌هایم، به درون نگاه کرده و سعی می‌کنم آنها را از بین ببرم.

در طی این روند، آموزه‌های استاد را به‌طور حقیقی درک کردم.

«مسیری که یک مرید دافا برمی‌گزیند یک تاریخ پرافتخار است و این تاریخ باید با آگاه‌شدن خودش ساخته شود.» («مسیر» از اصول برای پیشرفت بیشتر ۲)

«مردم عادی نمی‌دانند که تمامی این چیزها توسط عبارت "ظاهر از ذهن نشأت می‌گیرد" دربرگرفته می‌شود. بنابراین، به‌ شکلی دیگر بیان کنیم، عوامل خود شخص می‌توانند درواقع محیط شخص را تغییر دهند.»

و

«سفر شما سفری است که اگر بتوانید قدم‌های درست‌ِ صحیح بردارید، درهای مقابل شما که زمانی بسته بودند باز خواهند شد و جاده عریض خواهد شد.» (آموزش فای ارائه شده در جلسه اپک تایمز)

در درون ضعیف و شکننده بودم. اما اکنون در روشنگری حقیقت در مقابل دیگران در گردهمایی‌های کلاس شجاع هستم و مطالب روشنگری حقیقت را به هر یک از همکلاسی‌هایم می‌دهم. همچنین برای روشنگری حقیقت به سرپرستان و همکارانم در سیستم‌های اجرای قانون دارای شجاعت لازم هستم و آنها را متقاعد به ترک حزب می‌کنم.

یک‌بار یکی از همکارانم قرار بود برای تمامی کارکنان در محل کارم سخنرانی ارائه دهد. متوجه شدم که محتوای بخشی از سخنرانی او در توهین به دافا بود، بنابراین برای از بین بردن اهریمن افکار درست فرستادم. سپس در مقابل۶۰ نفر از افرادی که در کنفرانس شرکت کرده بودند، حقیقت را برای همکار مزبور روشن کردم و از او خواستم که بخش نادرست سخنرانی‌اش را حذف کند. موافقت کرد، اما به من گفت که باید با فردی که پیش‌نویس متن را نوشته است صحبت کنم.

برخی از مطالب روشنگری حقیقت را به فرد سخنران دادم و به او گفتم که چگونه از سانسور اینترنت عبور کرده به حقایق ارائه‌شده در اینترنت آگاه شود. او در سیستم اجرای قانون کار می‌کند. آگاهی به حقیقت درباره دافا به او  کمک خواهد کرد با تمرین‌کنندگان بازداشت‌شده به‌درستی رفتار کند. بعد، از استاد درخواست کمک کردم.  همکاری را که متن پیش‌نویس سخنرانی را نوشته بود پیدا کردم و حقیقت را برایش روشن کردم.

همچنین برای سرپرستی که مسئول سخنرانی بود توضیح دادم که چگونه از سانسور اینترنت عبور کرده به حقایق ارائه‌شده در اینترنت آگاه شود. درنهایت، بخش نادرست در سخنرانی حذف شد. سپس، همان سخنرانی در بسیاری از محل‌های کاری دیگر ارائه داده شد و هیچ فردی براثر آن توهین مسموم نشد. خوشحالم که آنها دست به انتخاب درستی زدند و به‌خاطر کمک و حمایت استاد سپاسگزارم. متشکرم، استاد.

قدم پیش گذاشن و انجام به‌خوبی آنچه باید انجام شود

در منطقه ما مکانی برای تولید مطالب روشنگری حقیقت وجود نداشت. برای یکی از هم‌تمرین‌کنندگان زمان زیادی طول می‌کشید تا از شهری دیگر مطالب را تهیه کند. برای کمک به او یاد گرفتم که چگونه مطالب را تولید کنم و منبع ثابتی برای عرضه مطالب شدم.

یک بار از آن تمرین‌کننده پرسیدم که آیا در منطقه ما تمرین‌کننده دیگری وجود دارد که همانند او به‌طور جدی و کوشا مطالب را در دسترس عموم قرار دهد و جوابش منفی بود. از این موضوع ناراحت شدم.

استاد در «آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای ۲۰۱۰ نیویورک» یبان کردند:

«در آینده نزدیک، مردم، فالون گونگ و مریدان دافا را با نگاه کاملاً جدیدی خواهند دید و حقیقت مسائل درست در مقابل چشمان مردم قرار خواهد گرفت. در آن مرحله مردم متوجه خواهند شد که مریدان دافا تنها امید برای نجات هستند. بنابراین، مریدان دافا باید به‌خوبی عمل کنند. شما حقیقتاً مأموریتی را برعهده دارید و حقیقتاً چنین مسئولیت بزرگ تاریخی را با خود حمل می‌کنید. و به همین دلیل است که می‌گویم باید به‌خوبی عمل کنید.»

تصمیم گرفتم بیرون بروم و مطالب روشنگری را توزیع کنم.

افکارم را با یکی از تمرین‌کنندگان در میان گذاشتم. با کمال تعجب، مخالف دیدگاه من بود. دلیل او این بود که شغل خاصی (اجرای قانون) دارم و چهره‌ام برای توزیع مطالب در مناطق مسکونی مناسب نیست. با او وارد بحث نشدم. بعد، درحالی‌که فا را مطالعه می‌کردم، متوجه شدم که خواسته‌ام با الزامات فا متناسب است، بنابراین سعی کردم تمام مداخله‌هایی که مانع قدم بیرون گذاشتن من بودند از بین ببرم.

افکارم را مستحکم کرده و با تمرین‌کننده مزبور صحبت کردم. با صبر و حوصله و با آرامش به او گفتم که تعداد انگشت‌شماری از هم‌تمرین‌کنندگان مطالب روشنگری را توزیع می‌کنند، هنوز بسیاری از مردم در انتظار نجات هستند و زمان محدود است. به او گفتم که به شهرت و پول در جهان بشری اهمیتی نمی‌دهم، زیرا می‌دانستم که هدف از زندگی‌ام نجات مردم بود.

درنهایت، این تمرین‌کننده موافقت کرد که مرا برای توزیع مطالب همراه خود ببرد. از آن زمان قدرت همکاری هماهنگ تمرین‌کنندگان را تجربه کردم.

هر بار قبل از اینکه برای توزیع مطالب بیرون برویم، در مقابل عکس استاد ادای احترام کرده و درخواست کمک می‌کنم. همچنین برای از بین بردن اهریمن و مداخله، افکار درست می‌فرستم تا مردم مطالب را دریافت کرده و آنها را با دقت بخوانند. ازآنجاکه دارای افکار درست محکمی بودم، حتی اگر با بسیاری از موقعیت‌های خطرناک مواجه می‌شدم، همیشه قادر بودم با آرامش از آن موقعیت دور شوم. جالب‌توجه است که گاهی اوقات چهره و سن‌وسال من در واقع کمک‌کننده بود، زیرا مردم فکر نمی‌کردند من کسی هستم که مطالب را در ساختمان‌های آنها قرار می‌دهم.

در طی این روند، شاهد اهمیت باور محکم به استاد و فا و انکار تمام عوامل منفی نیز بودم.

به مدت سه ماه با آن تمرین‌کننده مطالب روشنگری توزیع کردم. بیش از ۱۴ هزار نسخه از مطالب را در ۵۰۰۰ مکان قرار دادیم. آن تمرین‌کننده مدت ۱۶ سال به این کار مشغول بوده و تجربه‌های پرباری دراین‌خصوص داشت. تجربه‌هایش را با من به اشتراک گذاشت و بعد از اینکه آنچه از او آموختم را مورد استفاده قرار دادم، درک خود را به‌کار بستم. همکاری بسیار خوبی داشتیم و حقیقتاً یک بدن واحد را شکل داده‌ایم. گروه ما دارای قدرتی قوی در نجات مردم است و معتقدم که در آینده بهتر عمل خواهیم کرد.

اگر در هر جایی از تبادل تجربه‌ام درک نادرستی وحود دارد، لطفاً آن را یادآور شوید.

http://en.minghui.org/html/articles/2015/11/5/153528.html