(Minghui.org) من یک هماهنگکننده داوطلب برای تمرینکنندگان فالون دافای محلیمان هستم. ما یادگرفتهایم که با یکدیگر کار کنیم تا کل گروهمان مانند یک بدن رشد کند، عوامل شیطانی متلاشی شده و موجودات ذیشعور نجات یابند. تمایل دارم برخی از تجربیات و بینشهایی را بهاشتراک بگذارم که از طریق کار کردن با یکدیگر کسب کردهایم تا همتمرینکنندگانی که بهطور غیرقانونی بازداشت شدهاند را نجات دهیم.
استخدام وکلا
تمرینکنندگان در برخی مناطق، به محض اینکه یکی از ما زندانی میشود، وکلایی را استخدام میکنند. استخدام وکلا برای دفاع از ما اگرچه نادرست نیست، ولی میتواند بهراحتی منابعمان را مصرف کند چراکه وکلا بسیار پرهزینه هستند. همچنین متوجه شدهام که در روند نجات همتمرینکنندگان، برخی از مابجای اعتماد به تمرینکنندگان دافا، بر وکلا تکیه میکنیم.
هدف ما کمک به موجودات ذیشعور از جمله وکلا بهمنظور درک حقایق درباره دافا است. ما نباید برای انجام کارها و تعهداتمان کاملاً به وکلا تکیه کنیم.
ما یک بدن هستیم
به لطف توانایی همکاریمان، بسیاری از تمرینکنندگان در منطقه محلیمان نجات پیدا کردهاند و کمی بعد از بازداشتشان به خانه برگشتند.
چند سال پیش، هفت تمرینکننده بازداشت شدند و دو نفر دیگر بهناچار و بهمنظور اجتناب از بازداشت بیخانمان شدند. به تمرینکنندگان در کل روستایمان اطلاع دادیم که افکار درست بفرستند.
بسیاری از تمرینکنندگان تعهدات شخصیشان برای فرستادن افکار درست را برای مدتی طولانی بهتعویق انداختند. برخی بعد از مطالعه گروهی، در خانه همتمرینکنندگان باقی ماندند تا در طول شب افکار درست بفرستند.
همچنین ترتیب دادیم که خانواده تمرینکنندگان به ادارات پلیس محلی بروند و آزادی آن تمرینکنندگان بازداشت شده را درخواست کنند. این در حالی اتفاق میافتاد که فرزندان نوجوان آن تمرینکنندگان بازداشت شده همگی مریدان دافا بودند. با وجود فشار شدید، این نوجوانان بر مشکلات بسیاری غلبه کردند که با یکدیگر ملاقات کنند و افکار درست بفرستند.
تمرینکنندگان از مناطق مختلف در روستایمان قدم پیش گذاشتند و با یکدیگر تبادل تجربه کردند. ما به درون نگاه کردیم که علت بازداشت تعداد زیادی از تمرینکنندگان را جستجو کنیم. میدانستیم که گروهمان بهعنوان یک کل میبایست شکافهایی داشته باشد.
با این وجود، زمانی که همگی قویاً باور کردیم که پلیس از هیچ بهانهای برای آزار و شکنجه آن تمرینکنندگان بازداشت شده استفاده نخواهد کرد و بعد از اینکه از استاد خواستیم که برای ما و آن همتمرینکنندگان تصمیمگیری کنند، دو تمرینکننده در عرض هفت روز به خانه بازگشتند و چهار نفر دیگر 23 روز بعد به خانه بازگشتند.
با این حال طی آن مدت، تمرینکنندهای که همه باور داشتند قویترین افکار درست را دارد بازداشت شد. در کمال تعجب او با سایر تمرینکنندگان آزاد نشد. یکبار دیگر درون خودمان را جستجو کردیم و کشف کردیم که بهدلیل اینکه افکار درستش قدرتمند بود، ما بر کمک به سایر تمرینکنندگان تمرکز کرده بودیم. بعد از افزودن او در افکار درستمان، 30 روز بعد به گروهمان بازگشت.
رها کردن خودم
همتمرینکنندهای به خانهام آمد که به من بگوید برای چند روز مخفی شوم چراکه آخرین باری که به مناطق روستایی رفته بودیم که با تمرینکنندگان آنجا تبادل تجربه کنیم، پلیس شماره پلاک ما را برداشته است. او اضافه کرد که شاید ما را تعقیب هم کرده باشند. به او گفتم که بجای مخفی شدن و نگرانی درباره امنیت شخصیام با همتمرینکنندگان باقی خواهم ماند.
چند بار بعد از آن رؤیایی درباره بازداشت شدن دیدم، بنابراین کمتر میخوابیدم و از زمان اضافی برای فرستادن افکار درست استفاده میکردم. به انجام کارهای لازم ادامه دادم و به درون نگاه کردم تا خودم را از شر همه وابستگیها رها کنم.
نفی نظم و ترتیبات نیروهای کهن
سال گذشته، صدها تمرینکننده بخاطر تنظیم شکایات کیفری علیه دیکتاتور سابق، جیانگ زمین تحت آزار و شکنجه قرار گرفتند. پلیس در خانه یکی از تمرینکنندگان، یک کامپیوتر، پرینتر، یک هارد دیسک محتوی کتابهای دافا و رسید نامههایی که تمرینکنندگان برای شکایت از جیانگ ارسال کرده بودند را پیدا کرد. آنها معتقد بودند که فردِ مسئولِ همه دادخواهیهای محلی علیه جیانگ را پیدا کردهاند و ادعا کردند که این تمرینکننده قطعاً با دوره محکومیت 5 تا 8 سال روبرو خواهدشد. اداره پلیس آن شهر حتی گروه ویژهای را برای تحقیق بر روی این پرونده تشکیل داد.
بهدلیل ترس از اینکه آن تمرینکننده زندانی شود، خانوادهاش مقدار زیادی پول اختصاص دادند که وکیلی را برای او استخدام کنند.
تمرینکنندگان محلی با یکدیگر افکار درست فرستادند، از رویکردهای مختلفی برای صحبت با افراد درباره حقایق آزار و شکنجه استفاده کردند و خواستار آزادیاش شدند.
در ابتدا، خیلی امیدوار نبودم، چراکه دادستان بیش از یکصد رسید از دادخواهیهایی را که تمرینکنندگان ارسال کرده بودند، در دست داشت. بهنظر میرسید که دادستان و اداره پلیس آنچه معتقد بودند پروندهای قوی علیه آن تمرینکننده است را در اختیار داشتند.
با این حال بیش از 12 روز بعد، ناگهان متوجه شدم که شکایت از جیانگ غیرقانونی نبوده و بنابراین همه آن رسیدها قانونی بودند. این تمرینکننده با شکایت از جیانگ قانون را نقض نکرده بود. این رسیدها از اداره پست بودند و مدرکی مبنی بر کار اشتباهی نبود که دادستان بتواند از آن استفاده کند و آن تمرینکننده را تحت آزار و شکنجه قرار دهد. میبایست کاملاً نظم و ترتیبات نیروهای کهن را نفی میکردیم.
افکارم را با همتمرینکنندگان درمیان گذاشتم و با یکدیگرافکاردرست فرستادیم. میتوانستم احساس کنم که افکار درستم لایههای بُعدها را پشت سرگذاشت و عوامل شیطانی بسیاری را متلاشی کرد. آن تمرینکننده 37 روز بعد آزاد شد.
تمرینکنندهای بازداشت شد و به یک مرکز شستشوی مغزی برده شد. ما با یکدیگر کار کردیم تا درباره حقایق آزار و شکنجه به مردم اطلاعرسانی کنیم. بعد از اینکه آن تمرینکننده به خانه بازگشت، رئیس اداره پلیس محلی از من خواست تا با تمرینکنندگان محلی صحبت کنم و به آنها بگویم که او تمایلی به آزار و شکنجه تمرینکنندگان دافا ندارد، اما از آنجایی که مجبور است دستورات مقامات بالاتر را انجام دهد، هیچ چارهای نداشته است. از آن زمان به بعد، او هرگز هیچ تمرینکننده دیگری را تحت آزار و شکنجه قرار نداده است.
زمانی که برخی از ما بیرون رفتیم تا با مردم درباره حقایق دافا و آزار و شکنجه صحبت کنیم، گزارش ما را به پلیس دادند و دو تمرینکننده بازداشت شدند. بسیاری از ما به اداره پلیس رفتیم که در آنجا رئیس ما را تهدید کرد. پلیس خانه آن تمرینکننده را غارت کرد و کامپیوتر، پرینتر و مطالب اطلاعرسانی دافایش را برد. ما نامههایی به همه ادارات پلیس در روستایمان فرستادیم تا حقایق را درباره دافا به آنها اطلاعرسانی کنیم. سپس تماسهای پیگیری گرفتیم. اهدف ما مشخص بود- نجات افرادی که در سازمانهای اجرای قانون کار میکنند و به نمایش گذاشتن زیباییها دافا به آنها.
ایستادگیمان یک رئیس پلیس را تحت تأثیر قرار داد که شخصاً آن دو تمرینکننده را به خانه برگرداند و همچنین وسایل مصادره شده را بازگرداند. از آن زمان به بعد، پلیس درمنطقهمان تمرینکنندگانی که گزارششان را به پلیس میدادند، مطلع میکرد. پلیس گزارشات را نادیده میگرفت یا زمانی که هیچ کسی آنها را تحت نظر نداشت بلافاصله آن تمرینکنندگان را آزاد میکرد. برخی از تمرینکنندگان به محض رسیدن به اداره پلیس آزاد میشدند. دو تمرینکننده بعد از سه روز بازداشت، آزاد شدند. طولانیترین زمان بازداشت یک تمرینکننده 15 روز بود.
هماهنگکنندگان داوطلب در هماهنگی با یکدیگر کار میکنند
یک انگشت به تنهایی خیلی قدرتمند نیست، اما پنج انگشت یک مشت را میسازند.
از زمان آغاز آزار و شکنجه در سال 1999، تمرینکنندگان محلیمان از تسلیم شدن به عوامل شیطانی خودداری کردهاند- اگر هماهنگکنندهای بازداشت میشد، تمرینکننده دیگری قدم پیش میگذاشت که کارش را انجام دهد.
هماهنگکنندگان در منطقهمان اغلب تجربیاتشان را به اشتراک میگذارند، بهطوری که وقتی مشکلات رخ میدهند، بتوانیم با یکدیگر کار کنیم تا راه حلهایی را بیابیم. ما اغلب فرصتهایی را برای ملاقات و تبادل تجربه ایجاد میکنیم. همگی باور داریم که رشد با یکدیگر اولویتمان است.
استاد مسیرهای تزکیهمان را نظم و ترتیب میدهند، و از آنجا که همه خدایان در حال تماشای ما هستند، هماهنگکنندگان باید مسیرهایشان را بهخوبی بپیمایند. هر فکری ثبت خواهد شد و اگر امور را از منظر فا انجام دهیم، همتمرینکنندگان با ما همکاری خواهند کرد.
نجات تمرینکنندگان وظیفه مهمی است و بدین معنی است که هماهنگکنندگان بار سنگینی را به دوش میکشند و ما نباید هیچ شکافی داشته باشیم. تزکیه خوب شینشینگمان در اولویت است و هرچه ذهنمان فراختر باشد، دیدمان واضحتر میشود و از عهده چالشهای بیشتری برخواهیم آمد. ما میبایست به جنبه روشن افراد نگاه کنیم و نسبت به همه همتمرینکنندگان مثبت باشیم و با وابستگیهای مختلفشان سازگار باشیم. میبایست بدون قید و شرط درون خودمان را جستجو کنیم تا اطمینان حاصل کنیم که گروهمان محکم و شکستناپذیر است.
در پایان، روند نجات همتمرینکنندگان روندی از تزکیه خودمان و همچنین روندی از تزکیه گروهمان است. هرچیزی که برای ما اتفاق میافتد مرتبط با تزکیهمان است، بنابراین ما میبایست بهخوبی عمل کنیم و هیچ شکافی برای سؤاستفاده عوامل شیطانی باقی نگذاریم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود