(Minghui.org) ادامه قسمت اول

در مقاله تبادل تجربه برای دوازدهمین فاهویی چین که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، توضیح دادم که پس از اینکه شوهرم دچار سکته مغزی شد، از میان رنج و محنت‌های سخت و تغییرات در شین‌شینگ گذر کردم. رشد و بهبود در‌خصوص «شین‌شینگ» به من کمک کرد تا آزار و شکنجه‌ای که از سوی نیروهای کهن نظم‌و‌ترتیب داده‌شد را نفی کنم.

شوهرم و من بر موانع بسیاری غلبه کردیم و شوهرم در ۳۱ اوت، سال ۲۰۱۵ از بیمارستان مرخص شد. در آن لحظه، هیچ چیز برای من خوشحال‌کننده‌تر از کتاب جوآن فالون(کتاب اصلی فالون دافا) نبود که آن را برداریم و خودمان را در فا ذوب کنیم.

پس از آن با هم تزکیه کردیم. شوهرم دوباره «جوآن فالون» را خواند و من در فرستادن افکار درست برای از بین بردن اهریمن آرامش پیدا کردم.

منحرف‌شدن از فا

زمانی که بیمارستان را ترک کردیم، آنقدر ساده‌لوح بودم که فکر نکردم باید توهم بیماری را از بین ببریم و و از رنج و محنت رها شوم، فا را مطالعه کرده و تمرین‌ها را با سایر تمرین‌کنندگان انجام دهم. فکر می‌کردم تا وقتی که از دارو استفاده نکرده باشیم، به استانداردهای فا نائل می‌شویم و استاد از ما محافظت می‌کنند.

درک نمی‌کردم که نیروهای کهن هرگز دست از انجام کارهای بد برنمی‌دارند و هنوز هم ما را زیر نظر دارند. آنها ضعیف شدند، اما نه به‌طور کامل.

طی چند ماه اول که از بیمارستان به خانه آمدیم، وضعیت جسمی شوهرم بهبود پیدا نکرد. شین‌شینگ او نیز رشد نکرد. همان‌طور که قبلاً ذکر کردم، نیروهای کهن نمی‌خواستند که او دوباره به تزکیه برگردد.

شورم دچار گیجی و حواس‌پرتی شد. حافظه و قدرت تکلم او رو به وخامت گذاشت. من ترسیده بودم و دوباره به‌شدت به وضعیت جسمی‌اش وابسته شدم. هرچه بیشتر وابسته می‌شدم، احساس نا‌امیدی بیشتری می‌کردم. نمی‌‌توانستم فا را به‌طور جدی مطالعه کنم. نمی‌توانستم سه کار را به‌خوبی انجام دهم و درخصوص اعتباربخشی به فا ضعیف شدم.

می‌دانستم که تمرین‌کنندگان دافا نباید بیمار شوند، اما بااینکه فا را بسیار مطالعه می‌کردم، تمرین‌ها را انجام می‌دادم و به درون نگاه می‌کردم، قادر به تغییر وضعیت او نبودم. واقعاً احساس کردم که در یک وضعیت بحرانی و وخیم قرار دارم.

همچنین متوجه شدم که نیروهای کهن انرژی مرا تخلیه کرده و اراده مرا درهم شکسته بودند. نگران بودم و احساس درماندگی می‌کردم. در مقابل عکس استاد ایستادم و گریستم.

آگاه‌شدن با کمک هم‌تمرین‌کنندگان

یک روز، تمرین‌کننده‌ای نمی‌خواست که با آنها به روستا بروم. آن تمرین‌کننده گفت که ذهن من و همسرم پاک نیست، به‌خاطر اینکه ما سهم خودمان را درخصوص هزینه گاز پرداخت نکرده بودیم. آنها نمی‌دانستند که در طول سال زمانی که به روستاها می‌رفتیم و مطالب اطلاع‌رسانی درباره دافا را توزیع می‌کردیم، همه هزینه‌ها را پرداخت کرده بودم. این موضوع را در مطالعات فای گروهی توضیح ندادم، اما احساس رنجش و دلخوری کردم و درباره آنها افکار منفی در خودم رشد دادم. حتی آنها را مورد سرزنش قرار دادم از اینکه به من کمک نکردند.

ازآنجاکه به موضوع روشن‌بین نشده بودم، استاد نظم و ترتیب دادند که یک روز تمرین‌کننده‌ای برای صحبت نزد من بیاید.

من وابستگی بسیار قوی به شهرت و منفعت داشتم. پس از سال‌ها کار سخت، درواقع برایم دردناک بود که از وابستگی‌ام به کسب درآمد خلاص شوم. در کسب و کارم فرد موفق و شناخته‌شده‌ای بودم. از طریق تزکیه به سلامتی و به ذهنی آرام دست یافتم.

شوکه شده بودم وقتی که یک تمرین‌کننده گفت که من واقعاً یک تزکیه‌کننده سخت‌کوش در گذشته نبوده‌ام. درنتیجه سؤالات بسیاری برایم سربرآوردند. نمی‌دانستم که فقط برای نائل‌شدن به تمایلات و رضایت شخصی‌ام تزکیه می‌کردم و اینکه ثابت کنم بهتر از دیگران هستم. همچنین خودم را مورد سؤال قرار دادم که آیا سعی می‌کنم به‌خاطر اجتناب از درد و سختی یا برای رسیدن به کمال تزکیه کنم.

نفس عمیقی کشیدم و برای پاسخ سؤالاتم به درون نگاه کردم. این تمرین‌کننده به من توصیه کرد به‌منظور غلبه بر آزمون سخت درخصوص شوهرم واقعاً به‌خوبی تزکیه کنم و از من خواست که تزکیه را بالاتر از کسب و کارم قرار دهم.

گفته‌ای وجود دارد: «این رابطه تقدیری بی‌سابقه را گرامی بدارید به‌خاطر اینکه فقط برای این زمان است.» به نظر می‌رسید که شوهرم با کارمای بیماری مواجه شد. در‌واقع، من کسی بودم که درخصوص شین‌شینگم تحت آزمایش قرار گرفته بودم.

نگاه به درون

تمرین‌ها را صبح زود، قبل از اینکه کارم را شروع کنم، در ساعت .۷:۰۰ صبح انجام می‌دادم و شب تا بعد از نیمه‌شب فا را مطالعه می‌کردم. همچنین افکار درست می‌فرستادم. بااین‌حال، در‌واقع به‌طور جدی فا را مطالعه نمی‌کردم. اغلب به‌محض اینکه کتاب‌های دافا را باز می‌کردم به خواب می‌رفتم.

بنرهایی که منقش به عبارات آگاهی‌دهنده بودند را آویزان می‌کردم و تقریباً هر هفته مطالب اطلاع‌رسانی درباره دافا را توزیع می‌کردم، اما این فعالیت‌های اعتباربخشی به فا را بدون افکار درست انجام می‌دادم.

تقویم‌های رومیزی، کتابچه‌ها و دی‌وی‌دی‌های شن یون را ارائه می‌دادم، اما آنها را به‌صورت انتخابی به‌عنوان یادگاری به مشتریانم می‌دادم.

حتی درحالی‌که با کارم مشغول بودم تزکیه می‌کردم. به مردم توصیه می‌کردم از حزب کمونیست چین کناره‌گیری کنند. از فروشگاهم به‌عنوان محلی استفاده می‌کردم تا حقایق را به مردم بگویم و آنها را نجات دهم. بااین‌حال، به‌شدت وابسته به تقاضا بودم. از این فرصت استفاده می‌کردم تا میزان فروش را هم افزایش دهم.

درک نمی‌کردم که چرا، حتی بااینکه کارهای بسیاری برای دافا انجام می‌دادم، بیماری شوهرم درمان نمی‌شد. استاد بیان کردند:

«اگر کسی برای تقوا ارزشی قائل نباشد، بیماری او حتی شفا نخواهد یافت. این طور نیست که بعد از آنکه کسی چی‌گونگ را تمرین کند، دیگر هیچ مرضی نخواهد گرفت.» (سخنرانی ۶، «جوآن فالون»)

این تمرین‌کننده درست می‌گفت. ناگهان بیدار شده و متوجه شدم که واقعاً به استاد و دافا باور ندارم. من همه کارها را برای خودنمایی و رونق کسب و کارم انجام می‌دادم. واقعاً به‌طور جدی تزکیه نمی‌کردم. همه مسائل را با عقاید و تصورات بشری ارزیابی می‌کردم، نه از منظر فا. پس از آن بود که تصمیم گرفتم به مسیر تزکیه‌ام بازگردم.

تغییر نگرشم و تعادل زندگی خانوادگی

پس از اینکه پدرشوهرم به‌طور ناگهانی فوت کرد، دخترانش از مادرشوهرم مراقبت می‌کردند. او تحت‌تأثیر دخترانش قرار گرفت و به‌تدریج از دافا منحرف شد. من نگرانش بودم و سعی می‌کردم فا را به او یادآوری کنم و الهام‌بخش او برای تمرین باشم.

احساسات بدی که درخصوص خواهر‌های شوهرم داشتم از بین بردم. با آنها به‌شیوه‌ای دوستانه رفتار کرده و صمیمانه صحبت می‌کردم.

وقتی که به دیدن سایر اعضای خانواده می‌رفتم، در کارهای روزمره به آنها کمک می‌کردم.

به‌طور مدبرانه‌ای از نادختری‌ام‌ مراقبت کرده و به او کمک می‌کردم. همچنین مسائل را از دیدگاه او در نظر می‌گرفتم.

سعی می‌کردم درخصوص شوهرم بیشتر مهربان، دقیق و با ملاحظه باشم. دیگر درباره مشکلات مربوط به حفظ تعادل شلوغی زندگی خانوادگی و محل کار شکایت نمی‌کردم. شوهر‌م فرد منظم و تمیزی است، بنابراین خانه را مرتب و تمیز نگه می‌دارم. با خوشحالی دستورالعمل‌های غذاهایی را که او دوست دارد یاد می‌گیرم. هر چیز جزیی روزانه را بخشی از تزکیه‌ام در نظر می‌گیرم. باور دارم که این بهترین چیزی است که استاد برایم نظم و ترتیب دادند و کاملاً اطمینان دارم که بر این سختی و رنج غلبه خواهم کرد.

درگیری‌های خانوادگی ناپدید شدند. شین‌شینگم بهبود یافت و به همین ترتیب سلامت جسمی شوهرم نیز به دست آمد.

به تدریج، شوهرم توانست خودش از پله‌ها بالا و پایین برود. درحال حاضر می‌تواند برای توزیع مطالب اطلاع‌رسانی و گاهی اوقات برای روشنگری حقایق درباره فالون دافا بیرون برود. او جوآن فالون را می‌خواند و در مطالعات گروهی فا شرکت می‌کند.

پایان سخن

به‌خاطر عقاید و تصورات بشری قوی‌ام، نیروهای کهن نه تنها شوهرم را از نظر فیزیکی دچار ضعف کردند، بلکه سعی کردند اراده‌ام برای تزکیه را تضعیف کنند، اما استاد هرگز مرا رها نکردند.

وقتی که متحمل رنج و محنت بودم، استاد اصول فا را به من نشان دادند و زمانی که گم شدم، مرا به مسیر تزکیه هدایت کردند. این بصیرت را به من عطا کردند تا یک تزکیه‌کننده واقعی شوم. به من کمک کردند تا عقاید و تصورات بشری را که عمیقاً در من پنهان بودند، از بین ببرم.

استاد مرا راهنمایی کردند تا از دام نیروهای کهن رها شوم و فروتن و مهربان باشم. به من کمک کردند تا به خود واقعی‌ام بازگردم.

استاد، به‌خاطر ارزانی‌داشتن رحمت نجات از شما تشکر می‌کنم.

مقالات مرتبط

فاهویی چین | با تزکیه در میان رنج‌های سخت فروتن و مهربان شدم