(Minghui.org) استاد در «آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۶ نیویورک» بیان کردند:
«وقتی متولد شدم، بسیاری از خدایان با من پایین آمدند. از آن زمان به بعد، هر سال این روی داد و خدایان بهطور پیوسته پایین میآمدند. زمانی که آموزش فا را شروع کردم، آن خدایان مانند دانههای برف پایین آمدند- این اندازه زیاد بود. الان سنشان را حساب کردم، و از وقتی گسترش این فا را شروع کردم تا الان، آنها باید افراد جوان ۲۵ ساله باشند، که بسیاری از آنان واقعاً نجات پیدا نکردهاند. همگی آنان خدایان بودند که به زمین پایین آمدند و در سراسر دنیا پخش شدند.»
من یک دختر ۲۵ ساله هستم. با نگاه به اطرافم، متوجه شدم که اکثر افرادی که میشناسم و همسن و سال من هستند، نمیدانند که فالون گونگ واقعاً چیست. کلمات استاد به من فهماند که مسئولیتم را بهخوبی به انجام نرساندم. عزم خود را جزم کردم تا بر تمام مشکلات و ترسها غلبه کرده و با افراد جوانی که در اطرافم هستند درباره فالون گونگ صحبت کنم.
رهایی از ترس و روشنگری حقیقت در گردهمایی یک شرکت
باور دارم که همکارانم، بسیاری از آنها که جوان هستند، با من روابط تقدیری دارند و آنها در انتظار من هستند تا حقایق فالون گونگ را به آنها بگویم. نباید هیچ فرصتی را از دست بدهم. اگر فرصتها را از دست بدهم، برای همیشه پشیمان خواهم شد.
شرکت ما بهصورت ماهانه گردهمایی برگزار میکند و تمام کارکنان باید در آن شرکت کنند. سازماندهندگان از تعداد معینی از کارمندان دعوت میکنندکه در گردهمایی صحبت کنند. به خودم گفتم که این موضوع میتواند فرصت بزرگی برای من باشد تا با همکارانم درباره زیباییهایی فالون گونگ صحبت کنم و اینکه چگونه در چین بهطور وحشیانه مورد آزار و اذیت قرار میگیرد.
هنگامی که تصمیم گرفتم چنین سخنرانی را ارائه دهم، دچار ترس شدم. اما به خودم گفتم: «در مقایسه با ترس من، زندگی موجودات، مهمتر است.»
آنچه را قرار بود برای آنها بگویم نوشتم و به مادرم که او نیز یک تمرینکننده است دادم تا آن را بازبینی کند و برای من افکار درست بفرستد.
قبل از آغاز گردهمایی، پاهایم سرد شدند. به دلیل ترسی که داشتم، درباره لغو برنامه فکر کردم، اما میدانستم که درواقع من نبودم که دچار ترس شده بود. یک توهم بود. استاد باید درحال حاضر برای من محیط را در بعدی دیگر پاکسازی کرده باشند و موجودات الهی باید درحال پخشکردن گلبرگ گلها در سراسر مکانی باشند که ما در آن جمع شدهایم. هر موجود الهی منتظر من است تا اولین گام را بردارم.
ترسم زایل و افکارم خالص شدند، با آرامش برای سخنرانی آماده شدم و در میان کفزدن همکارانم به سمت سکوی سخنرانی گام برداشتم.
میکروفون را برداشتم، ماجراهایی را که درباره نحوه عملکرد تمرینکنندگان قدیمیتر خوانده بودم به یاد آوردم مبنیبر اینکه چگونه در خیابان با غریبهها درباره فالون گونگ صحبت میکردند. در تمام طول سخنرانی، به خودم گفتم که نباید هیچگونه ترسی داشته باشم. درعوض، باید قوی و قدرتمند باشم. بهطور متقاعدکنندهای باید همه بگویم که «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است.»
با صحبت درباره سفر امسالم برای شرکت در کنفرانس فا در نیویورک آغاز کردم. درباره شکوه رژه فالون گونگ صحبت کردم چنانچه گویی یک توریست بودم.
به آنها گفتم که بخش اول رژه بر این واقعیت تمرکز داشت که مردم فالون گونگ را در بیش از صد کشور تمرین میکنند و درعینحال در چین، تحت آزار و اذیت قرار دارد. بخش دوم مراسم رژه برای «توقف آزار و اذیت» بود. درباره واقعیتهای اساسی درخصوص آزار و اذیت صحبت کردم، از جمله میلیونها نفر از تمرینکنندگان که روانه زندان شدند و تمرینکنندگانی که بهخاطر اعضای بدنشان با مجوز دولت به قتل میرسند. همچنین به آنها گفتم که حزب کمونیست برای توهین و بدنامکردن فالون گونگ تبلیغات نفرتبرانگیز انتشار داد.
همه مخاطبان آرام بودند و بهدقت گوش میکردند. معمولاً در این قبیل گردهماییها، بسیاری از افراد خودشان را با پیامها یا بازیها در تلفنهای همراه سرگرم میکنند، اما امروز خوشحال بودم که همه آنها توجه و نگاهشان به من بود.
قسمت سوم رژه شامل بنرها و پوسترهایی درباره پروندههای حقوقی ارائهشده علیه جیانگ زمین بود. به حضار گفتم که بیش از ۲۰۰ هزار تمرینکننده فالون گونگ علیه جیانگ، رهبر سابق حزب کمونیست چین تقاضای دادخواهی کردند که آزار و شکنجه فالون گونگ را راهاندازی و هدایت کرد.
در پایان سخنرانی گفتم: «حزب کمونیست به بسیاری از مردم در تاریخ ستم کرده است و برخی از آنها تاوان اعمالشان را دریافت کردهاند. زمانی که تمرینکنندگان را در مراسم رژه نگاه کردم، امیدوار شدم که آن روز در سریعترین زمان ممکنه فرا خواهد رسید. آرامش و شفقتی که در چهرههایشان هویدا بود ظاهری و سطحی نیست، بلکه از اعماق قلبشان ساطع میشود. باور دارم که این روز در آیندهای نزدیک فرا میرسد.»
تریبون را در میان تشویق گرم حضار ترک کردم. مجری این گردهمایی گفت: «من از شیائوجیه بهخاطر صحبتهای بسیار عالی او تشکر میکنم. این موضوع واقعاً در کشورهای دیگر متفاوت است. امیدوارم که هر یک از همکاران این فرصت را داشته باشند تا ببینند که در خارج از کشور به چه شکلی است. من قبلاً در تایوان بودهام و تمرینکنندگان فالون گونگ را در همه جای تایوان دیدهام.» من تحتتأثیر کلمات او قرار گرفتم و برای او خوشحال بودم.
پس از این گردهمایی، همکارانم واقعاً برایم خوشحال بودند. به عقب برگشتم، متوجه شدم که ضرورتی نداشت که ناآرام و مضطرب بوده و میترسیدم.
روشنگری حقیقت برای جوانهای غریبه
این تجربه غلبه بر ترس به من اعتمادبهنفس داد. تصمیم گرفتم با غریبههایی که حدود ۲۵ سال سن داشتند صحبت کنم.
ازآنجاکه برای صحبت کردن با یک غریبه معمولاً زمان زیادی وجود ندارد، همیشه مستقیماً به اصل مطلب اشاره میکنم. همیشه با این جمله سر صحبت را باز میکنم: «سلام، آیا درباره فالون گونگ شنیدهاید؟» این جمله معمولاً باعث میشود حس کنجکاوی جوانان برانگیخته شود، زیرا بسیاری از آنها درباره فالون گونگ شنیدهاند، اما فکر میکنند که فالون گونگ تمرینی است که فقط مختص افراد مسن است. وقتی یک دختر جوان آن را مطرح میکند، آنها علاقه نشان میدهند.
یک روز، مرد جوانی شگفتزده بود وقتی که این سؤال را از او پرسیدم. او گفت: «شما خیلی جوان هستید. چرا فالون گونگ را تمرین میکنید؟» لبخند زدم و پاسخ دادم: «زمانی که خیلی کوچک بودم با پدر و مادرم تمرین میکردم. فالون گونگ بسیاری از بیماریهای اعضای خانوادهام را درمان کرده است. همه افراد خانوادهام طی بیش از ده سال گذشته تاکنون واقعاً سالم بودهاند.»
به او گفتم که تبلیغات حزب کمونیست همه دروغ است. او نیز لبخند زد و پرسید که آیا تمرینکنندگان فالون گونگ از دولت متنفر هستند. جواب دادم: «نه، طی ۱۷ سال گذشته، همه ما تمام کاری که انجامدادهایم این است که به مردم بگوییم که فالون گونگ خوب است و همچنین به مردم بگوییم با دروغهای حزب فریب نخورند. بسیاری از تمرینکنندگان هنوز زندانی هستند، بنابراین میخواهیم آنها را هرچه زودتر به خانههایشان بازگردانیم. ما میخواهیم محیطی صلحآمیز برای تمرین داشته باشیم، مانند آنچه قبل از آزار و اذیت در سال ۱۹۹۹ داشتیم.
او گفت که متوجه موضوع شد. از من پرسید که تمرینکنندگان چقدر زمان صرف انجام تمرینها میکنند.
گفتم: «نکته کلیدی در تزکیه فالون گونگ پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری است. هنگامی که وقت داریم، تمرینها را انجام میدهیم، اما وقتی که واقعاً مشغول هستیم اشکالی ندارد که آنها را کمتر انجام دهیم. همه ما شغلی داریم و سعی میکنیم شهروندان مناسب و معقولی باشیم.»
او حمایت خود را ابراز کرد و گفت: «یک مرد واقعاً باید باور معنوی داشته باشد.»
قبل از اینکه از هم جدا شویم، به او گفتم که به خاطر داشته باشد: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» او لبخندی زد و گفت: «من امروز واقعاً خوششانس هستم. یک دختر جوان چیزهای بسیاری درباره فالون گونگ به من گفت. چیزهایی را که گفتی به خاطر خواهم سپرد، بهخاطر اینکه میتوانم بگویم که شما فرد خوبی هستی. همگی شما مردم خوبی هستید.»
این تجربه به من فهماند که برای جوانان کمک بزرگی است اگر ببینند یک تمرینکننده جوان که همسنوسال خودشان است، درباره عظمت دافا با آنها صحبت میکند. آنها متوجه خواهند شد که، حتی در این جهان آشفته، افراد جوانی وجود دارند که دارای باوری معنوی بوده و درحال تلاش برای متوقفکردن آزار و اذیت هستند. این موضوع میتواند بهعنوان یک هشدار برای آنها باشد.
از زمانی که به این تجربه دست یافتم، به هنگام صحبت با جوانان فعالتر و شجاعتر شدهام.
یکبار، با دختری صحبت میکردم که چند سال بزرگتر از من بود. پس از اینکه درباره حقایق اساسی دافا و آزار و اذیت با او صحبت کردم، از او پرسیدم: «آیا شنیدهاید که اگر از عضویت در حزب کمونیست کنارهگیری کنید، آیندهای روشن در انتظارتان خواهد بود؟» او گفت که نه نشنیده است.
بنابراین گفتم: «حزب مرتکب جنایات بسیاری شده است ...» قبل از اینکه جملهام را به پایان برسانم، او گفت: «بنابراین آسمان آن را مجازات خواهد کرد؟» پاسخ دادم: «دقیقاً! آسمان حزب را مجازات خواهد کرد. اما اگر شما از آن کنارهگیری کرده و خودتان را از این حزب شیطانی دور کنید، در امان خواهید بود. آیا میخواهید که من برای خروج از حزب به شما کمک کنم؟» او لبخند زد و موافقت کرد.
فقط دو دقیقه طول کشید. متوجه شدم که در همه جا افرادی در انتظار ما هستند تا حقیقت را به آنها بگوییم. بهعنوان یک تمرینکننده، نباید ترس مانع ما شود و فرصت نجات مردم را از دست بدهیم. این کار حتی میتواند یک گناه محسوب شود.
نتیجهگیری
استاد تمام تمرینکنندگان جوان را تحت محافظت قرار میدهند. استاد هرگز از ما انتقاد نکردهاند. اما امسال شنیدم که استاد میگویند: «... آنها باید افراد جوان ۲۵ ساله باشند، که بسیاری از آنان واقعاً نجات پیدا نکردهاند.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۶ نیویورک») متوجه شدم که استاد زنگ هشدار را برای ما به صدا درآوردند.
میخواهم تجربهها و درکهایم را با تمرینکنندگان جوان به اشتراک بگذارم. امیدوارم که ما تمرینکنندگان جوان از شر ترس و سایر نگرشهای خود رها کنیم، فرصتها و زمانی را که استاد به ما عطا کرده است گرامی بداریم و در طول دوره نهایی اصلاح فا مردم بیشتری را نجات داده و عهد و پیمانهایی را که بستیم، محقق کنیم.
بهخاطر اینکه درک من محدود است، لطفاً اگر درک اشتباهی در تبادل تجربهام وجود دارد، آن را اصلاح کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.