(Minghui.org) بعد از خواندن قسمت هفت از مجموعه هفت قسمتی «از بین بردن مداخله روح کمکی با کمک روح اصلی» مایل هستم درک­هایم را به اشتراک بگذارم.

با نگاه به گذشته، به سفر تزکیه‌ام، اغلب نمی‌دانستم که چرا به ‌خوبی سایر تمرین‌کنندگان قادر نبودم بر آزمون‌ها و رنج و محنت‌ها غلبه کنم. آیا ذاتاً به خوبی دیگران نبودم؟

همان­طور که تمرین‌کننده در این مجموعه اشاره کرد، به‌خاطر نظم و ترتیب­‌ها و مداخله‌های نیروهای کهن است و من از الزامات استاد برای هماهنگ‌کردن بهتر اوقات فراغتم و انجام سه کار به‌خوبی پیروی نمی­کردم.

بینش و آگاهی اصلی‌ام در طول مراحل تزکیه‌ام واقعاً محکم شده است و معمولاً قادر هسستم درست را از غلط تشخیص دهم. بااین‌حال، زمان­هایی وجود دارد که یک «نیروی نامرئی» اعمال مرا تحت کنترل درمی‌آورد و برایم باعث اتلاف وقت می‌شود.

این نیرو ترسناک است. بنابراین درک کردم که چرا استاد تأکید می‌کنند که مطالعه گروهی فا و تبادل تجربه شیوه‌ای مؤثر برای کوشا و استوار ماندن است.

تنهایی بزرگترین مانع است، تقدیر من با تولد در محیطی همراه با «تنهایی» عجین شد. هرگز دوست و هم‌صحبتی نداشتم. بعد از اینکه تزکیه را شروع کردم، به آن تمرین‌کنندگانی غبطه می‌خوردم که اعضای خانواده‌شان نیز تزکیه‌کننده فالون دافا بودند.

هنگامی­که در زندگی رنج و محنت­هایی را تجربه کردم، قوی‌تر شدم و اکنون می‌دانم که این مسیر من است، باید مسیرم را بدون تکیه بر دیگران طی کنم. البته، اگر در هنگام مواجهه با مشکلات، به تمرین‌کنندگان سخت‌کوش برمی‌خوردم، احتمالاً بهتر عمل می­کردم.

در قسمتی از این مجموعه گفته می­شود: «برخی از روح‌های کمکی به تاریخ بازپیدایی روح اصلی نگاه می‌کردند و به زندگی‌های آنها در گذشته می­رفتند. آنها کشف می‌کردند که روح اصلی‌شان ازچه چیزی می­ترسید و اینکه نقاط ضعفش چه بود.»

زمانی­که این را خواندم، احساس کردم «نقاط ضعف» مرا موجوداتی در بعدهای دیگر کشف کرده بودند و اینکه احتمالاً نقاط «ضعف» بسیاری را در طول بازپیدایی‌هایم جمع کرده­ام.

این برایم بسیار ترسناک بود. به نظر می­رسید این عوامل در خیلی از سطوح میکروسکوپی حضور دارند و می­توانم احساس کنم که آنها از بعدهای بسیار عمیقی می­آیند. نقاط ضعف خیلی قوی بودند و من قادر به تحمل آن نبودم و کارهای غیرمعقول انجام می­دادم. دیگران ممکن است به‌سرعت به این عوامل غلبه کنند، اما من به علت «ضعیف» بودن در طول تزکیه­ام دچار لغزش شدم.

همچنین «حالت خلسه» را که در این مجموعه به آن اشاره شده بود تجربه کرده­ام. در ارتباط با این موضوع چند تجربه دارم، اما اغلب اوقات در تله آن گیر افتادم. برای مثال، چند روز قبل، مرتکب اشتباهی شدم و به سایرین آسیب رساندم. گرچه آن نظم و ترتیب­های نیروهای کهن بود تا «روابط بین من با دیگران را خراب کند.» اما می­دانم که علت آن این است که به اندازه کافی آرام نبودم.

در قسمت دیگری از این مجموعه بیان می­شود: «در زمان مدیتیشن، خودم و سایر تمرین‌کنندگان را در‌حال راه رفتن روی سیمی بلند، بالای محلی بسیار ژرف و بی­انتها دیدم. به خودم گفتم: "تو باید به‌خوبی تزکیه کنی و در مسیری که استاد برایت نظم و ترتیب دادند قدم بگذاری."»

بعد از خواندن آن، می­دانم که باید در تزکیه­ام بیشتر دقت کنم. نظم و ترتیب­های استاد برای من موضوع مهمی هستند و نیروهای کهن و روح کمکی نیز این‌گونه احساس می­کنند.

در این مجموعه همچنین به کلمات استاد اشاره شده است:

«آن نیروهای کهن در طی تاریخ مقدار بسیار زیادی از مسائل را به‌طور خیلی اساسی و پیچیده­ای برنامه‌ریزی کردند. برای تضمین اینکه مورد اشتباهی در آن پیش نیاید در زمین قبلی یک سری آزمایش را برنامه­ریزی کردند. به آن فکر کنید چگونه می­توانند از انجام‌دادن آن اجتناب کنند؟ آنها به چه طریقی می‌توانند کاری را که می‌خواستند انجام دهند رها کنند؟» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۲، در فیلادلفیا»)

ازآنجاکه نیروهای کهن قطعاً مداخله می‌کنند و مسیری که در پیش داریم سخت است، باید تمام افکارمان را اکنون تزکیه کرده و همیشه به درون نگاه کنیم.

علاوه‌براین، با متن ذیل که در این مجموعه به آن اشاره شد نیز موافقم: «وقتی در تزکیه‌ام متزلزل می‌شدم، استاد نظم و ترتیبی می­دادند تا تمرین‌کنندگان مرا تشویق کنند. وقتی نمی‌دانستم که آیا باید این مقاله را بنویسم یا خیر، استاد با اشاراتی نشان می­دادند که باید درباره تک‌تک کلماتی که استفاده می­کنم، با دقت فکر کنم. وقتی در دوره­های زمانی مختلف با رنج و محنت­هایی مواجه می­شدم، استاد هر قدم برای جلو و عقب رفتن را به من نشان می­دادند. وقتی درباره برخی از مسائل مهم با سایر تمرین‌کنندگان بحث می­کردم، استاد گنبدی روی ما قرار می­دادند تا مانع شوند نیرو­های کهن ما را ببینند یا به صحبت‌هایمان گوش دهند.»

ما بسیار خوشبخت هستیم که استاد بزرگوارمان را داریم، استادی که به‌خاطر ما هرگز دست از تلاش برنمی‌دارند. «هرگز دست از تلاش برنداشتن» کاری است که ما باید انجام دهیم، کاری است که من ­باید درحال حاضر و در آینده انجام دهم. اعتماد من به استاد نباید متزلزل شود. استاد برای کمک به ما از عبارت «آنها را در بازی خودشان مغلوب کنید» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۶ نیویورک») استفاده می­کنند. اگر کسی در طول این دوره دچار اشتباه شود، ما باید صبور باشیم. سپس حیله‌های نیروهای کهن با شکست مواجه می‌شوند، به‌خاطر اینکه آنچه آنها از آن وحشت دارند، وجود درک و بردباری در میان ما است.

استاد بیان کردند:

«اما، اگر افکار درست ما قوی باشند، در آن موقع ما با قانونی که در کائنات وجود دارد در یک مدار قرار داریم، این قانون در هر دو، هم در کائنات قدیم و هم در کائنات جدید معتبر است: انتخاب هر موجودی به خود او ارتباط دارد، حتی اگر او نوعی پیمان در تاریخ بسته باشد. در لحظات بحرانی هنوز هم انتخاب راه به خود او بستگی دارد. این در جنبه‌های مثبت و منفی هر دو اعمال می شود- برای هر دو، این طور است.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۲ در فیلادلفیا»)

مهم نیست که این مسیر تزکیه چقدر خطرناک است یا چه تعداد نیرنگ­های نیرو­های کهن در کمین ما هستند، با پیروی از کلمات استاد، برای اینکه دست به انتخاب بزنیم، بر باورمان استوار بمانیم و به یکدیگر اعتماد کنیم؛ قطعاً قادر هستیم آن را به انتها برسانیم. این همان چیزی است که استاد از ما می‌خواهند.

بگذارید عبارت «‌هرگز دست از تلاش برندارید» را برای تشویق خودم به‌کار ببرم تا کوشا باشم.

اگر هر مطلب نامناسبی در این مقاله وجود دارد، لطفاً به آن اشاره کنید.