(Minghui.org) من تصویر معلم نیکخواه و بزرگوارمان را فقط در نوار ویدئوها و عکسها دیده بودم. هرگز ایشان را شخصاً ندیدهام، اما معلم همواره کنار ما هستند.
معلم نیکخواهمان را در منزل خودمان یا منزل سایر تمرینکنندگان دیدهام. ایشان همیشه مانند بودایی باشکوه، روی یک گل نیلوفر آبی بزرگ مینشینند. برخی اوقات که در خیابان قدم میزنم یا زمانی که از پنجره به بیرون نگاه میکنم، تصویر معلم را در سطحسطح بدنهای کیهانی میبینم. معلم موجودات الهیِ محافظِ فای بیشماری در کنارشان دارند. آنها فوقالعاده باشکوه هستند.
زمانی که سه ساله بودم، فا را کسب کردم. با گوش کردن به سخنرانی فای معلم در شهر جینان شروع کردم. پس از آن، وقتی به فا گوش میکردم، صحنههایی بهطور مداوم جلوی چشمانم ظاهر میشدند. بدن قانون معلم را میدیدم که سخنرانیهای فا را برای موجودات در سطوح زیادی ارائه میکردند و همچنین فالونهای بزرگ بیشماری را میدیدم که در اطراف میچرخیدند. در ماه مه 2001، مطابق با الزامات معلم، همراه سایر تمرینکنندگان فرستادن افکار درست را آغاز کردم. بدین ترتیب مبارزه با شیطان را شروع کردیم. آنجا تعداد زیادی از موجودات اهریمنی بهطور مرتب ایستاده بودند، پرچمهایی را در دست داشتند و درحالیکه خود را برای حمله به ما آماده میکردند، طبلها را بهصدا درمیآورند. برخی از آنها حیوان بودند، برخی اسکلت، برخی موجودات فضایی و بعضی در فرم و شکل بشری. آنها اندازههای متفاوتی داشتند. برخی بهاندازه موجودات بشری، برخی بهاندازه ساختمان، برخی بهاندازه کوه و برخی بهاندازه کره زمین بودند. ازآنجایی که طی روز به مدرسه میروم، در زمان ظهر و بعدازظهر افکار درست میفرستادم. اولین باری که در صبح افکار درست فرستادم، برای نیم ساعت این کار را انجام دادم.
یک شب که برای فرستادن افکار درست روی تختم نشسته بودم، معلم آمدند و گفتند: «حالا میتوانی بالا بروی.» خودم را در بُعدی دیگر دیدم که بر فراز قایق کوچکی سریعتر از سرعت نور در حال پرواز بودم. همانطور که از بسیاری از سطوح جهان عبور میکردم، نمادهای سوآستیکا روی بدنم پدیدار میشدند. درحالی که به پرواز به بالا ادامه میدادم، نمادهای سوآستیکای بیشتری ظاهر میشدند. بعد از عبور از سطوح بسیاری از جهان، از اولین کیهان عبور کردم. بعد از عبور از بسیاری از دنیاها، از دومین کیهان گذشتم. بعد از گذشتن از سه یا چهار کیهان، دری باز شد و یک گل نیلوفر آبی بهسوی من پرواز کرد. وقتی روی آن گل نیلوفر آبی قدم گذاشتم، قایق ناپدید شد. از آن درب وارد شدم و جهان عظیمی را دیدم. بسیاری از همتمرینکنندگان و بسیاری از بوداها و دائوها و موجودات الهی را دیدم که روی گلهای نیلوفر آبی بزرگ نشسته بودند و به سخنرانی فای معلم گوش میدادند. بوداهای بزرگ روی بدنشان تعدا زیادی از نمادهای سوآستیکا و دائوهای بزرگ تصاویر زیادی از تایچی در بدنشان داشتند. بعد از اینکه معلم سخنرانی فا را تمام کردند، برگشتم.
از آن زمان به بعد، هر روز فا را مطالعه کردهام، تمرینها را انجام دادهام و افکار درست فرستادهام.
در بُعدی دیگر، خودم را بر فراز یک گل نیلوفر آبی دیدم. بر فراز دهها و صدها کیهان و سپس هزاران و هزاران کیهان پرواز کردم. نیروهای اهریمنی، پادشاهان اهریمنی و شیطانی و اژدهاهای قرمز شیطانی در سطوح مختلف را از بین بردم. بعداً بر فراز سطوح بیشتر و بیشتری از کیهان پرواز کردم؛ در فراسوی صدها میلیون و حتی تعداد بیشتری از سطوح. یک روز، به ورای یک کیهان پرواز کردم و تصور کردم که به بیرون از دنیای نهایی پرواز کردهام، زیرا هیچ چیزی جز بدن گونگ باشکوه معلم را نمیدیدم. وقتی به پایین نگاه کردم، سطوح بدنهای کیهانی را دیدم. برای زمانی طولانی بهسوی بالا پرواز کردم و هیچ چیزی ندیدم، بنابراین برگشتم. روز بعد، پس از انجام تمرینها دریافتم که در فاصلهای دور، از بیرون آن کیهانهایی که به ورای آنها رفته بودم، کیهان دیگری وجود داشت. پس از گذشت دو یا سه روز، همانطور که بهسوی بالا پرواز میکردم، شیطان را ازبین میبردم. متوجه شدم مکانی که پس از عبور از کیهانهای بیشمار به آن رسیده بودم، تهی و خالی بود. نام آن مکانی که در آن بودم را نمیدانستم، اما این سیستم کیهانی از کیهانهای قبلی تفاوت داشت. آن بهقدری عظیم و بزرگ است که نمیتوان با ارقام در محدوده میلیارد و حتی تریلیون شمرده شود. روز سوم به بالا نگاه کردم و حتی کیهان بزرگتری را دیدم. وقتی از آن کیهان بالا به این سیستم کیهانی نگاه میکردم، مثل ذره غباری بود. همانطور که به بالا رفتن ادامه میدادم، از جهانهای بیشمار و کیهان دیگری و بسیاری جهانها و کیهان دیگر عبور کردم. روزبهروز از تعداد فزایندهای از کیهانها عبور میکردم و بخشی از موجودات اهریمنی را میدیدم که نیروهای کهن در هر سطح از آنها محافظت میکردند. موجودات الهی از موجودات زیادی استفاده میکردند، اما آنها منحط شده و اهریمنهایی شده بودند که با فا مداخله میکردند. ازآنجاکه آنها قدرتهای بزرگتری نسبت به اهریمنها دارند، میتوانند آسیب بد و خطرناکی بزنند و اهریمنهای شیطانی و ارواح فاسد را کنترل کنند تا به دافا آسیب برساندند. من و همتمرینکنندگان با از بین بردن روزانه آنها، بهطور پیوسته رشد میکردیم و ارتقاء مییافتیم. ما فراسوی همه زمانها و مکانها میرفتیم. بعداً، من از میلیاردها میلیارد سیستم کیهانی عبور کردم تا جاییکه تعدادشان از دستم دررفت. فقط احساس میکردم که خیلی بالا رفتهام.
یک روز، بر فراز آخرین سیستم کیهانی پرواز کردم. در هنگام شب، روی صندلی نشستم و احساس کردم بدنم بهقدری سبک است که گویا بهسمت بالا شناور است. ذهنم خالی بود. پوسته بزرگی بیرون هر کدام از سیستمهای کیهانی وجود داشت که در اطراف آن فاشن معلم بودند. روز بعد هنگام انجام تمرینها و فرستادن افکار درست، به پرواز کردن به سمت بالا ادامه دادم و حتی کیهان بزرگتری را در بالا دیدم. در داخل این کیهان، سیستمهای کیهانی بیشماری شبیه آنهایی که قبلاً بر فراز آنها پرواز کرده بودم، وجود داشتند. بهخاطر اینکه تمایز بین این کیهان و آنهایی که قبلاً ذکر کردهام را مشخص کنم، این کیهان بزرگتر را «کیهان بزرگ» مینامم. بعد از عبور از کیهانهای بزرگ بیشمار، نمادهای سوآستیکا را در هر یک از منفذهای عرق بدنم دیدم. بدنم بهطرزی غیرقابل توصیف غولپیکر بود و دیدم که همه شیطانها به محض تماس با منفذهای پوستم نابود میشوند.
موجودات در هر کیهانی بهطرز عظیمی متفاوت هستند. برخی از دنیاها بوداها را دارند، درحالیکه سایرین دائوها را و در برخی دنیاهای دیگر پادشاهان گوناگونی از موجودات الهی هستند که نمیتوانم از آنها نام ببرم. آنها بهقدری باشکوه هستند که درست مانند پیچیدگیهای این زندگی، واقعاً ورای توصیف با زبان بشری هستند. اجازه دهید چند مثال برایتان بزنم. در یک دنیا، تمامی دنیا گل نیلوفر آبی بزرگی هست و همه موجودات داخل این گل نیلوفر آبی بزرگ، گلهای نیلوفر آبی کوچک هستند. آنجا گلهای نیلوفر آبی بزرگ بیشمار دیگری نیز بیرون این یکی وجود دارند و ورای آنها لایهای از گلهای نیلوفر آبی حتی بزرگتری هستند و حتی در بیرون آن، گلهای نیلوفر آبی حتی بزرگتر بیشماری هستند و همین طور ادامه دارد. در برخی از دنیاها، بوداهای عظیم سرهایی روی سرشان دارند و تودهای از سرهای بیشمار شبیه کوه جمع شدهاند. در برخی از دنیاها، موجودات نامرئیاند. بوداها، دائوها و خدایان روی سطوح بالای کیهان بهطرز غیرقابل تصوری جوان هستند. برخی شبیه کودکان هستند، با این استثناء که بینهایت زیباتر از کودکان هستند. زمانی که مریدان دافا به پایین آمدند، آنها در سطوح زیاد مختلفی بازپیدا شدند و روابطی [کارمایی] را با موجودات هر سطح شکل دادند. زمانی که بهسوی بالا پرواز میکردم و در سطوح مختلف شیطان را ازبین میبردم، همه موجودات آنجا، از جمله موجودات اهریمنی که آنها را از بین میبردم را میشناختم.
بعد از عبور از سطوح بیشماری از کیهانهای بزرگ، فضای خالی دیگری پدیدار شد. زمانیکه به حتی بالاتر پرواز میکردم و به عقب نگاه میانداختم، کیهانی که تازه از آن عبور کرده بودم، هنوز هم ذره غباری بیش نبود. من مبهوتِ بیکرانی این کیهان شده بودم. در این زمان هیچ درکی از زمین در ذهنم نداشتم. در آن مکان برای نگاه کردن به زمین، باید از آنچه معلم در جوآن فالون «چشم مرکب» مینامند، استفاده میکردم؛ چشمان کوچک غیرقابلشمارش در داخل یک چشم بزرگ. در آن سطح کسی نمیخواست به زمین نگاه کند، زیرا موجودات در آن سطح، زمین را بینهایت کثیفتر از تودهای مدفوع میبینند. هر روز به مطالعه فا، انجام تمرینها و فرستادن افکار درست ادامه میدادم. برخی اوقات برای روشنگری حقایق به بیرون میرفتم. بهسوی کیهان حتی بلندتری پرواز کردم؛ جایی که بوداها، دائوها و خدایان همگی روی بدنشان فالونی طلایی دارند. پس از گذشتن از یک «سیستم کیهانی حتی بزرگتر»، موجوداتی را دیدم که دو فالون روی بدنشان دارند. (فقط میتوانم آن را سیستم کیهانی بزرگ بنامم، زیرا یک بار نام مکانی که پس از عبور از سیستمهای کیهانی بیشمار به آنجا رسیدم را از معلم پرسیدم، ایشان پاسخ دادند: «تو نباید آن را بدانی، فقط خوب تزکیه کن.» نمیدانم در چه مکانهایی بودهام. بهخاطر مشخص کردن آنها فقط میتوانم بدین گونه از آنها نام ببرم. زیرا فقط بُعدهای محدودی در این کیهان بیکران را دیدم و تنها سخنان معلم فای حقیقی هستند.)
همانطور که به بالا رفتن ادامه میدادم، شمار فالونها افزایش مییافت و در آنجا بعد از تعداد غیرقابل شمارشی از سیستمهای بزرگتر، فضای خالی دیگری وجود داشت. بعد از آن، سیستمهای کیهانی حتی بزرگتری وجود داشت و پس از عبور از این سیستمهای حتی بزرگتر، هنوز فضاهای خالی دیگری داشت و این همانطور ادامه داشت. همانطوری که بیشتر صعود میکردم، کلمات دیگر برای شرح آنچه دیدم، مناسب نیستند. موجودات آنجا حتی با شکوهتر و شگفتانگیزتر هستند. دنیای یک بودای بزرگ از ذرات بیشماری تشکیل یافته و هر کدام از آن ذرات برای خودش یک دنیا است که در آن یک بودای بزرگ نشسته است. این جهانِ ذرهایشکل نیز متشکل از ذرات کوچکتر بیشماری است و غیره. با بالاتر رفتن، موجودات الهی، تعداد بیشتر و بیشتری از فالون روی بدنشان دارند تا جایی که در هر یک از منافذ عرق روی پوستشان فالون دارند.
---
آنچه در بالا ذکر شد، چیزی بود که یک تمرینکننده خردسال درحالیکه از معلم در اصلاح فا پیروی میکرد، مشاهده کرده است. همچنین صحنههای باشکوه زیادی مربوط به از بین بردن شیطانها بوده که در اینجا از آنها صحبتی نشده است.
تمرینکنندگان خردسال روش خاص خود را در تزکیه کردن دارند و ازآنجایی که این تمرینکننده خیلی کمسن است، احتمالاً توصیفش کامل یا دقیق نیست، اما این ماجرا براساس سطح فعلی درکش، کموبیش درباره شکوه و عظمت فا بودای فالون به شکلی روشن و واضح صحبت میکند و همچنین درباره برخی واقعیتهای پراکنده در اصلاح فا؛ اما ازآنجایی که معلم لی اغلب به ما یادآوری میکنند که هیچ موجود ذیشعوری هرگز شکوه حقیقی فا را نخواهد دانست، آنها اجازه ندارند در این باره بدانند.
ما امیدواریم تمرینکنندگان فا را بهخوبی مطالعه کنند و به روشنگری حقایق و فرستادن افکار درست توجه داشته باشند.
همتمرینکنندگان، لطفاً با نیکخواهی به هر چیز نامناسبی اشاره کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه