(Minghui.org) من تمرین‌کننده‌ای نسبتاً جدید هستم. خواهرشوهرم که بیش از ۱۰ سال است فالون دافا را تمرین می‌کند، هر از گاهی درباره فالون دافا به من می‌گفت و من در مه ۲۰۱۳ تصمیم گرفتم آن ‌را تمرین کنم.

در ماه مارس همان سال در یک حادثه رانندگی پایم شکست و نیاز به عمل جراحی داشتم. بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم، برای بهبودی در منزل ماندم.

این فرصت خوبی برایم بود تا ویدئوی سخنرانی‌های استاد را تماشا کنم. خواهرشوهرم نیز یک نسخه از جوآن فالون را برایم آورد. پس از اینکه یک بار این کتاب را خواندم، غرق اصول عمیق دافا شدم.

دافا به مردم می‌آموزد که اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری را دنبال کنند و همیشه اول دیگران را درنظر بگیرند. آن همچنین از تمرین‌کنندگان می‌خواهد وابستگی‌ها را رها کنند. آن چیزهای بسیار زیادی می‌آموزد که قبلاً هرگز به آنها واقف نبودم.

جوآن فالون حقیقتاً کتاب باارزشی است و متأسفم که چرا زودتر آن ‌را پیدا نکردم. اما هنوز هم احساس خوشبختی می‌کنم که در طی دوره پایانی اصلاح فا، می‌توانم دافا را کسب کنم. عزمم را جزم کردم تا واقعاً در دافا تزکیه کنم و کوشا باشم.

تمرینات را هر روز ساعت چهار صبح و همچنین در طول روز انجام می‌دهم و از هر فرصتی برای مطالعه فا استفاده می‌کنم. استاد در زمانی بسیار کوتاه بدنم را پاک کردند و بیماری‌هایم، مانند بیماری معده، آرتریت روماتوئید، ورم مخاط روده بزرگ و سنگ کیسه صفرایم ناپدید شدند. من تغییر کرده‌ام و اخلاقیاتم به‌سرعت درحال رشد است، زیرا اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباریِ دافا را دنبال می‌کنم.

شاگرد جدید اصول دافا را دنبال می‌کند

رئیسم از من خواست تا چند نیمکت‌ کوچک بخرم. فروشنده چند دلار به من تخفیف داد، اما مبلغِ بدون تخفیف را در فاکتور نوشت. آن کاری نادرست بود، بنابراین خواستم که مقدار صحیح را در فاکتور قید کند. گفتم من فالون دافا را تمرین می‌کنم و ما نمی‌توانیم چیزی را که به ما تعلق ندارد، بگیریم؛ باید همیشه صادق و درستکار باشیم. مقداری از مطالب دافا را به او دادم و چند چیز درباره تمرین به او گفتم.

من در بخشی خصوصی کار می‌کنم و برنامه کاری‌ام خیلی فشرده است. وقت زیادی ندارم تا درباره دافا با مردم صحبت کنم، اما از این کار غافل نمی‌شوم.

هنگامی که شروع به تمرین فالون دافا کردم، درباره دافا به همکارانم گفتم. اکثر آنها آنچه گفتم را درک ‌کردند و از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) خارج شدند.

پسر یکی از همکاران حین بازی بسکتبال در دانشگاه، پایش شکست. پس از عمل جراحی، برای بهبودی به خانه رفت. به ملاقاتش رفتم، درباره دافا با او صحبت کردم، از او خواستم از ح.ک.چ خارج شود و مقداری مطالب دافا به او دادم. گفتم که چرا ح.ک.چ دافا را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد و در مورد حقه خودسوزی تیان‌آن‌من گفتم که به دست ح.ک.چ و برای بدنام کردن دافا سازماندهی شد. او از ح.ک.چ خارج شد. همچنین گفتم عبارات "فالون دافا خوب است، حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است" را تکرار کند تا از مزایای آن بهره‌مند شود.

صحبت با مردم درباره دافا

معمولاً از محل کارم، مرخصی می‌گیرم تا بیرون بروم و مطالب دافا را توزیع ‌کنم یا هنگامی که در مهمانی خانوادگی حضور دارم این کار را می‌کنم. من و خواهرشوهرم مطالب دافا را بین همه بستگانمان توزیع کرده‌ایم. درباره دافا و لزوم خروج از ح.ک.چ با آنها صحبت ‌کرده‌ایم. اکثریت‌شان از حزب خارج شده‌اند و آینده بهتری برای خود برگزیده‌اند.

زمانی که از کار، زود به خانه می‌رسم، مطالب دافا را پخش می‌کنم، اما قبل از ترک منزل، جلوی عکس استاد می‌ایستم و می‌گویم: «استاد، قصد دارم برای نجات مردم بیرون بروم. لطفاً از من مراقبت کنید، طوری که اهریمن در بُعد دیگر نتواند مرا ببیند و لطفاً افراد با رابطه تقدیری را سر راهم قرار دهید!»

همان‌طور که راه می‌روم، شعر استاد را تکرار می‌کنم: "از چه چیزی می‌ترسید؟"، از جلد ۲ هنگ یین. وقتی به محله می‌رسم، فلایرها را بین تمام خانه‌ها توزیع کرده و کمک می‌کنم تا مردم از ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوند. گاهی هیچ کسی در منزل نیست، بنابراین یک فلایر دافا را آنجا می‌گذارم و امیدوارم آنها آن ‌را با دقت بخوانند و فرصت نجات یافتن را از دست ندهند.

یک بار سگ یکی از همسایه‌ها جلوی درب شروع به پارس کرد. صاحب‌خانه بیرون آمد و پرسید چه می‌خواهم. گفتم می‌خواستم برایتان برکت بیاورم و کتابچه‌ای به او دادم. گفتم: «این هدیه‌ای از سوی خدا است. پس از خواندن متوجه خواهی شد. آیا درباره فالون دافا شنیده‌ای؟»

جوابش مثبت بود، بنابراین به او گفتم که دافا حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری را به مردم می‌آموزد. سپس پرسیدم آیا درباره خروج از ح.ک.چ شنیده است. او چیزی نشنیده بود، اما به هیچ یک از سازمان‌های ح.ک.چ هم ملحق نشده بود. گفتم به یاد داشته باشد "فالون دافا خوب است، حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است." که در مواقع خطر برایش مفید خواهد بود.

حادثه میدان تیان‌آن‌من

سه نفر در خارج از ساختمانی صحبت می‌کردند. به آنها مقداری فلایر دادم و مردی پرسید آیا این فلایرها درباره دافا است. او گفت درباره "خودسوزی" در میدان تیان‌آن‌من شنیده است. به او گفتم آن توسط رژیم صحنه‌سازی شد تا خشم عمومی را علیه دافا برانگیزد.

پس از آن درباره تمرین‌کننده‌ای قدیمی به او گفتم که می‌خواست قبل از بازنشستگی از ارتش برای آخرین دیدار، به میدان تیان‌آن‌من برود، زیرا نمی‌دانست چه زمانی می‌تواند دوباره به پکن برگردد یا آیا اصلاً می‌تواند یا نه. اما به‌خاطر حکومت ‌نظامی، نتوانست به میدان برود. غروب آن روز گزارشی تلویزیونی درباره "خودسوزی" در میدان تیان‌آن‌من دید. او گفت: "آیا آنها فیلم بازی نمی‌کنند؟ با وجود تعداد بسیار زیادی مأمور پلیس، حتی یک گربه هم نمی‌توانست به آنجا برسد، چطور اجازه ‌دادند تمرین‌کنندگان آنجا بروند و خودشان را آتش بزنند؟ آنها نمی‌توانند مرا فریب دهند!"

آن مرد سپس پرسید بابت فلایرهای که پخش می‌کنم، چقدر به من پرداخت می‌شود. گفتم ما داوطلبانه این کار را انجام می‌دهیم، تمرین‌کنندگان با قناعت و صرفه‌جویی زندگی می‌کنند و مطالب را با پول خودشان تهیه می‌کنند.

از سه نفر از آنها خواستم از ح.ک.چ خارج شوند، اما آنها درک نکردند. گفتم از زمانی که ح.ک.چ به قدرت رسیده، بیش از ۸۰ میلیون انسان بی‌گناه را به قتل رسانده و درحال‌حاضر تمرین‌کنندگان فالون گونگ را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد. دولت حتی برای کسب سود و منفعت، مجوز برداشت اعضای بدن تمرین‌کنندگان فالون گونگ را صادر کرده است. گفتم تنها راه ایمنی، خروج از ح.ک.چ است. یکی از آنها از سازمان پیشاهنگان جوان خارج شد، درحالی‌که دیگران به سازمان‌های وابسته به ح.ک.چ ملحق نشده بودند. به آنها گفتم در مواقع خطر به یاد داشته باشند که "فالون دافا خوب است و حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است". آنها نیز به من گفتند که مراقب خودم باشم.

http://en.minghui.org/html/articles/2015/11/23/153784.html