(Minghui.org) من خانم ۶۰ سالهای از استان سیچوان، چین هستم. از اواخر سال ۱۹۹۶، بعد از اینکه برای مدتی طولانی از یک بیماری رنج میبردم، تمرین فالون گونگ را شروع کردم.
بعد از انجام این تمرین برای مدت زمانی، شفا یافتم و پر از هیجان و شادی شدم. بااینحال شوهرم که به لحاظ سیاسی حساس بود، از جهات دیگر به من هشدار میداد و میگفت: "تمرین فالون گونگ را متوقف کن. دولت در نهایت آن را ممنوع خواهد کرد، چراکه تعداد بیشازحدی از مردم آن را تمرین میکنند. دستکم، لطفاً این تمرینها را در ملأعام انجام نده."
باوجود خواستهاش، او هنوز گاهی اوقات تمرینهای روزانه مرا دنبال میکرد.
هیچ بدرفتاریای نمیتواند مانع تمرین کردن من شود
بعد از شروع آزار و شکنجه فالون گونگ، این فرصت را داشتم که بهمنظور صحبت عمومی درباره این تمرین و دفاع از آن به پکن بروم. ترس شوهرم از ح.ک.چ او را برانگیخت تا مرا تحت ضربوشتم قرار دهد. هدفش قطع ارتباطم با همتمرینکنندگان و جلوگیری کردن از تمرین فالون گونگم بود.
از زمانی که این آزار و شکنجه شروع شد، شوهرم هرگونه تلاشی برای متوقف کردن تمرینم انجام میداد. سراسر بدنم پر از کبودی بود. حتی رئیس و پسرم درباره آنها از من پرسوجو میکردند و من مجبور بودم برای مخفی کردن مسئله، دروغ بگویم.
سپس در سال ۲۰۰۷، بهخاطر صحبت با مردم درباره آزار و شکنجه فالون گونگ بهمدت هفت روز بازداشت شدم. در این زمان شوهرم سری کاملی از کتابهای دافا را در خانه سوزاند. متأسفانه، از آن زمان به بعد، او مبتلا به سؤهاضمه طولانیمدت و بیماریهای چشمی جدی و مختلفی مانند تاری دید و آب مروارید شد.
با وجود ضربوشتم ازسوی شوهرم که برای ۱۰ سال ادامه داشت، هنوز اطمینان حاصل میکردم که تعالیم استاد را در ذهنم حفظ کنم:
"اما گفتهایم که بهعنوان یک تمرینکننده نباید وقتی مورد حمله قرار گرفتید تلافی کنید، یا وقتی توهین شدید جوابش را بدهید- باید استاندارد بالایی برای خود درنظر بگیرید." (سخنرانی چهار، جوآن فالون)
زمانی که بیشتر از همیشه آشفته بود، همواره مطالبی را به او ارائه و سعی میکردم از برخی جهات با او صحبت کنم. اما او اصلاَ گوش نمیداد و حتی در سال ۲۰۰۸ مرا تهدید به طلاق کرد. خوشبختانه، یکی از دوستانش که از حقایق درباره فالون گونگ آگاه بود او را منصرف کرد. در سال ۲۰۱۰، او دست از کتک زدن من برداشت، اگرچه هنوز به من ناسزا میگفت.
بیداری تدریجی، مبارزه با ترس
در سال ۲۰۱۳، بهتدریج شروع کردم تا بیشتر با او درباره دافا صحبت کنم و او کمکم منطقیتر شد. سپس زمانی که آگاهیاش درباره فالون گونگ بهبود یافت، بهطور عقلانی با آشنایانش صحبت میکرد و چیزهایی مانند این میگفت: "فالون دافا خوب است. تمرینکنندگان همگی افراد مهربانی هستند که نباید تحت آزار و شکنجه قرار گیرند."
در پایان آن سال، پارهای از اخبار منفی درباره دافا که از رادیو پخش شد، توجه شوهرم را جلب کرد. او دوباره بسیار حساس شد و هشدار داد که مراقب باشم.
صبح روز بعد، علائمی از سکته مغزی در او ظاهر و در بیمارستان بستری شد. او روانه بیمارستان شد. در طول هفته اول شب و روز از او مراقبت میکردم. مزایای تکرار عبارت "فالون دافا خوب است" را نیز به او یادآوری میکردم، اما او نمیپذیرفت.
وی بهمدت ۳۷ روز در آن بیمارستان بستری بود که طی آن مدت سه تمرینکننده به ملاقاتش آمدند. هرکدام درباره خوبی فالون گونگ با او صحبت کردند و اینکه چطور اعمال گذشتهاش احتمالاً موجب بیماریهای فعلیاش شده است.
دیدن اینکه او با این تمرینکنندگان نامهربان نیست، خوب بود، اما اعتراف میکرد که از صحبت درباره فالون گونگ در ملأعام عصبی میشود.
تغییر از درون
چند روز بعد از برگشت به خانه، شروع کردم تا مقالات فالون گونگ را برایش بخوانم. در طول چند روز بعد، سؤالات بسیاری درباره فا داشت و اینکه چگونه میتوان به فرد خوبی تبدیل شد. کمکم درکهایش درباره همه چیز بهبود یافت. او همچنین متوجه شد که باید بهطور علنی و رسمی اعمال بدش علیه فالون گونگ را اعلام کند. ما اعلامیه رسمیاش را به وبسایت مینگهویی ارسال کردیم.
از آن زمان به بعد، هر زمان فا را مطالعه میکردم، با صدای بلند برایش میخواندم. دیری نگذشت که حتی دیگر به استاد لی هنگجی احترام میگذاشت و بعد از فقط یک بار مطالعه جوآن فالون تبدیل به فردی نسبتاً عاطفی شد. او گفت: "آنچه استاد بیان میکنند، واقعاَ عالی است! این کتاب در واقع بسیار کامل است. اگر همه برطبق دافا رفتار کنند، جهان در صلح خواهد بود. تعالیم استاد واقعاً خوب هستند؛ بدون آنها فرد نمیتواند خیلی خوب عمل کند. بعد از شفای بیماریام، من نیز این فا را مطالعه خواهم کرد."
از زمانی که مطالعه فا همراه من را شروع کرد، وضعیت سلامتیاش بهسرعت بهبود یافت. مشکل دفع ادرارش کم شد و در عرض فقط ۱۵ روز استراحت در منزل، بدن بیحسش تحرک خود را بازیافت، دست و پاهایش حرکت کردند و میتوانست با کمی کمک بایستد و راه برود.
بعد از یک ماه، میتوانست برای بیش از یک ساعت بنشیند. یک ماه و نیم بعد، توانست از پلههای طبقه اول بالا برود. سؤهاضمهاش بهبود یافت و میتوانست شام بخورد. شرایط بد چشمش ناپدید شد و بیناییاش بهبود یافت.
هر زمان سلامتیاش بهطور کلی بهبود مییافت، قدردانیاش را نسبت به استاد ابراز میکرد. یک بار به من گفت: "من بیشازحد دیر شروع کردم. زمانی که سالمتر شدم، در روشنگری حقیقت به تو کمک خواهم کرد. درعینحال میتوانم افکار درست بفرستم."
تغییرات درونی و بیرونی شوهرم بهوضوح تأییدی بر شگفتیهای فالون گونگ است. این تمرین در واقع فوقالعاده است. از همه بالاتر، این تمرین بیماری تعداد زیادی از مردم را شفا داده، به آنها در بالا بردن خصوصیات اخلاقیشان کمک کرده و صدها میلیون نفر از مزایای آن بهره بردهاند.
امیدوارم افراد بیشتری بتوانند از مزایای فالون گونگ بهرهمند شوند. امیدوارم که چنین برکاتی تا دوردستها و بهطور گسترده منتشر شود تا افراد بیشتر و بیشتری نیز بتوانند این شگفتیها را کسب کنند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه آغاز تزکیه