(Minghui.org) سال‌های زیادی است که فالون دافا را تمرین کرده‌ام. طی این سال‌ها به تنهایی در خانه تمرین می‌کردم، اما با تمرین‌کننده‌ای در ارتباط بودم که به‌طور منظم مطالب اطلاع‌رسانی دافا را به من می‌داد. سپس متوجه شدم باید این مطالب را خودم چاپ کنم و در مسیر تزکیه‌ خودم قدم بگذارم.

پیام‌های چاپ شده دافا روی اسکناس

چاپ پیام‌های دافا روی پول‌های کاغذی، روشی برای گفتن حقایق فالون دافا و آزار و شکنجه به عموم مردم است. تمرین‌کنندگان با این کار می‌توانند سانسور اطلاعاتی توسط مسئولین را دور بزنند، زیرا بعید است که اسکناس از بین برده شود.

قبلاً پیام‌ها را با خودکار روی اسکناس می‌نوشتم. یک روز وقتی خارجِ شهر بودم، اسکناس‌هایی دیدم که پیام‌های دافا به‌صورت دیجیتالی رویشان چاپ شده بود، کاری که در منطقه من انجام نمی‌شد. بنابراین تصمیم گرفتم من هم پیام‌ها را روی اسکناس چاپ کنم.

برای این کار به چاپگر احتیاج داشتم، اما اصلاً نمی‌دانستم چگونه آن ‌را نصب کرده یا از آن استفاده کنم. نمی‌دانستم چطور کامپیوترم را به چاپگر متصل کنم و نحوه چاپ پیام‌ روی اسکناس‌ها را بلد نبودم. با وجود جستجویی گسترده، نتوانستم تمرین‌کننده‌ای با مهارت‌های فنی پیدا کنم تا در این زمینه به من آموزش دهد. استاد بیان کردند:

«...هنگامی که مریدان افکار درست فراوان دارند
استاد این توانایی را دارند که جریان را برگرداند» («پیوند مرید- استاد» از هنگ یین ۲)

باور قوی به استاد و فا

این فکر که استاد از من مراقبت می‌کنند، در ذهنم پدیدار شد. متوجه شدم که نباید به دیگران تکیه کنم.

چاپگری که خریده بودم، ساخت کشور چین نبود و کتابچه راهنما به زبان‌های خارجی نوشته شده بود. هنوز هم فکر می‌کردم باور قوی‌ام به استاد و فا می‌تواند کمک می‌کند تا در این مأموریت موفق شوم.

حدود ۶ ساعت طول کشید تا نرم‌افزار چاپگر را روی کامپیوترم نصب کردم، اما متأسفانه آن کار نمی‌کرد. بنابراین تصمیم گرفتم چاپگر را به خانه تمرین‌کننده‌ای ببرم و از فرزندش بخواهم کمکم کند. اما چاپگر از روی دوچرخه به زمین افتاد. این اشاره‌ای از سوی استاد بود. متوجه شدم که چون نرم‌افزار را قبلاً نصب کرده‌ام، تمام چیزی که باید انجام دهم، این است که کامپیوتر را روشن کنم.

پس از آن نحوه چاپ  نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست، چاپ پیام‌ها روی اسکناس، کپی دی‌وی‌دی‌های شن یون و غیره را خودم یاد گرفتم. تمرین‌کننده‌ای نحوه چاپ کتاب‌های استاد را نیز به من آموزش داد.

با هر مشکلی روبرو می‌شدم، بدون تأخیر آن ‌را حل می‌کردم، زیرا این مسئولیتم بود.

سبک زندگی‌ام ساده بود، زیرا تنها زندگی می‌کردم. روزم با صحبت کردن با مردم درباره دافا و چاپ مطالب اطلاع‌رسانی پر می‌شد. استاد بیان کردند: «هر چقدر بیشتر تلاش کنید، بیشتر به دست می‌آورید. این‌گونه کار می‌کند.» (جوآن فالون)

پشتکار تمرین‌کنندگان  

تمرین‌کنندگان از من خواستند تا نحوه چاپ پیام‌های دافا روی اسکناس‌ را به آنها آموزش دهم. من تازه شروع به کار کرده بودم و این اعتمادبه‌نفس را نداشتم تا به سایرین آموزش دهم، اما هر چه را که بلد بودم، به آنها آموختم، ازجمله روش تمیز کردن اسکناس، خشک کردن و فشار دادن آن، و اینکه چطور تعداد بیشتری از تمرین‌کنندگان را ترغیب کنیم تا روش چاپ پیام‌ها را یاد بگیرند.

این مأموریت من بود. می‌دانستم استاد این توانایی را به من داده‌اند تا با آن مهارت‌های فنی که آموخته بودم، به هم‌تمرین‌کنندگان کمک کنم.

تنها چند تمرین‌کننده با مهارت‌های فنی خوب در شهرم وجود داشتند، اما تمرین‌کنندگان زیادی نیاز داشتند، در زمینه تهیه مطالب دافا آموزش ببینند.

می‌خواستم نصب کردن کامپیوتر را یاد بگیرم، اما حدود یک سال زمان برد تا تمرین‌کننده‌ای را پیدا کنم که نصب کامپیوتر را تازه آموخته بود. من و سه تمرین‌کننده دیگر کنارش نشستیم و از یادداشت‌هایش، ۱۶ صفحه اطلاعات رونویسی کردیم. سایر تمرین‌کنندگان نمی‌توانستند چیزهایی را که می‌گفت، درک کنند. من هم تمام چیزهایی را که گفته بود، درک نکرده بودم.

آن تمرین‌کننده دارای مهارت‌های فنی از پیش ما رفت و نتوانستم فرد دیگری را بیابم تا در این زمینه به من آموزش دهد. به تلاش‌های شخصی‌ام ادامه دادم، اما نمی‌توانستم تمام اصطلاحات علمی را بفهمم. بارها به فروشگاه‌های کامپیوتر ‌رفتم تا سؤالاتی بپرسم و برخی از فروشندگان طعنه می‌زدند و درباره من بدگویی می‌کردند.

تزکیه‌کنندگان باوجود سطح تحصیلی پایین بر مهارت‌های فنی مسلطند

نرم‌افزار آنتی ویروس هیچ دستور‌العمل چینی نداشت، بنابراین روی هر عبارتی کلیک می‌کردم تا ببینم آیا کار می‌کند یا نه. مجبور بودم چند بار از این روند بگذرم و همه چیز را یادداشت می‌کردم.

ساعت‌های زیادی طول کشید تا دستورالعمل‌ها را اجرا کنم، اما هنوز هم پیشرفت زیادی نداشتم. فکر ‌کردم به تلاشم خاتمه دهم، فقط مطالب اطلاع‌رسانی دافا را چاپ و آنها را توزیع کنم، اما آن فکر درستی نبود. فوراً آن‌ را نفی ‌کردم. بدون توجه به اینکه آن کار چقدر مشکل بود، از استاد خواستم تا به من کمک کنند، زیرا نمی‌توانستم از آن دست بکشم.

پس از ۴ ماه که به آن مهارت تسلط پیدا کردم، ۲۰ ساعت زمان برد تا اولین کامپیوتر را برای تمرین‌کننده‌ای نصب کنم. وارد سایت مینگهویی شدم و عکس استاد را دیدم. آن هم‌تمرین‌کننده را در آغوش گرفتم و اشک‌هایم سرازیر شدند.

خواهر کوچک این تمرین‌کننده که متخصص کامپیوتر است، گفت: «چطور فردی با سواد کلاس شش ابتدایی، کسی که نمی‌تواند هیچ زبان خارجی را بخواند، این کامپیوتر و نرم‌افزار را نصب می‌کند؟ نمی‌توانم باور کنم.»

استاد بیان کردند: «فقط افرادی که تزکیه می‌کنند، فقط کسانی که توسط خدایان مراقبت می‌شوند، می‌توانند در آن موفق شوند.» («آموزش فا در سن‌ فرانسیسکو، ۲۰۰۵»)

ناشکیبایی، سرشت اهریمنی

برای کمک به نصب کامپیوتر تمرین‌کنندگان و راه‌اندازی مکان‌های تهیه مطالب دافا، تجهیزات اضافی خریدم. تعداد زیادی از تمرین‌کنندگان مسن، سطح تحصیلات پایینی داشتند و با مقدار زیادی از کارهای خانه مشغول بودند. آنها خیلی آهسته یاد می‌گرفتند و آنچه را یاد گرفته بودند، به‌آسانی فراموش می‌کردند. گاهی نمی‌خواستم دیگر با آنها صحبت کنم.

به درون نگاه کردم و متوجه شدم که بی‌صبری من از سرشت اهریمنی‌ام است. همچنین متوجه شدم که چند وابستگی دارم: رقابت‌جو بودم، می‌خواستم خودنمایی کنم و وقتی برای هم‌تمرین‌کنندگان تجهیزات خریداری می‌کردم، به دنبال کسب منفعت بودم. بنابراین کمکم به هم‌تمرین‌کنندگان فرصت بزرگی بود تا وابستگی‌هایم را ازبین ببرم.

کلاس‌هایی برگزار کردم تا به تمرین‌کنندگان آموزش دهم چطور کامپیوترها را نصب کنند. این تلاش به من کمک کرد تا وابستگی‌های بسیاری را رها کنم، مانند ترس از کار سخت، تنبلی، گله و شکایت و تکیه کردن به دیگران.

قویاً باور دارم هر آنچه انجام داده‌ام، برای این است که استاد به من نیرو دادند و خرد عطا کردند. بدون توجه به سخت بودن مسیر پیش رویم، مسیر مستقیم را بدون هیچ گونه انحرافی  طی خواهم کرد.

http://en.minghui.org/html/articles/2015/12/30/154319.html