(Minghui.org) در منزلم مطالعه گروهی فا برگزار میکردم. بعد از اینکه زنم خانه را ترک میکرد و سر کار میرفت، تمرینکنندگان محلی برای مطالعه فا به منزلم میآمدند. درباره آن چیزی به همسرم نگفته بودم. چون فکر میکردم خوب تزکیه نکردهام و هنوز محیط خانهام را اصلاح نکردهام، میترسیدم اگر درباره این موضوع بفهمد، ناراحت شود.
همسرم با اداره ۶۱۰ تماس گرفت
در ۲۵ مارس ۲۰۱۳ که بهصورت گروهی درحال مطالعه فا بودیم، همسرم زودتر به خانه آمد. از دیدن تمرینکنندگان در منزلمان عصبانی شد. پساز رفتن آنها، سرم داد و فریاد زد. با دبیر حزب در محل کارم تماس گرفت و از او خواست که از اداره ۶۱۰ زادگاهمان بخواهد مرا بازداشت کنند.
روز بعد، پیش از اینکه همسرم از سر کار به خانه بازگردد، رئیس اداره ۶۱۰ و چهار نفر دیگر به منزلم آمدند. میگفتند که با هواپیما آمدهاند.
میخواستند بدانند که گروهم درباره چه چیزهایی صحبت میکنند.
گفتم: «منظورتان چیست؟ تعدادی از دوستانم اینجا آمدند و با هم گفتگو میکردیم.» او گفت: «حرفهای بیمعنی را تمام کن. همسرت تو را دید. چرا باید چند نفر روی زمین بنشینند و صحبت کنند؟»
سپس اضافه کرد: «سرم شلوغ است. همینکه همسرت به خانه آمد، تو را خواهیم برد. از قبل، تمام کارهای اداری برای بردنت را انجام دادهایم.»
میخواستند مرا به مرکز شستشوی مغزی زادگاهم ببرند.
نپذیرفتن آزار و شکنجه
بسیار آرام بودم و تعلیمات استاد را در ذهنم داشتم.
«"من مرید لی هنگجی هستم، نظم و ترتیبهای دیگر را نمیخواهم و آنها را به رسمیت نمیشناسم"-- آنوقت جرأت نمیکنند چنان کاری کنند. پس همگی را میتوان حلوفصل کرد.» (تشریح فا هنگام جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)
با خودم گفتم: «آنچه که تو میگویی به حساب نمیآید. تو برای بازداشتم، واجد شرایط نیستی!» برای متلاشی کردن تمام عوامل شیطانی و موجودات پشت آنها، افکار درست فرستادم تا آنها را از آزار و شکنجه تمرینکنندگان فالون گونگ بازدارم. در ذهنم این فکر را داشتم که کوتاهیهایم را براساس فا اصلاح خواهم کرد و این آزار و شکنجه را به رسمیت نمیشناسم. همچنین از استاد درخواست کردم تا به من قدرت ببخشند.
همچنانکه رئیس بخش امنیت داخلی، کنار درب منزل مراقب بود، معاون او خانه را جستجو میکرد. او دستگاه پخش صدا و کامپیوترم را برای یافتن اطلاعات فالون گونگ چک کرد. هنگام جستجویش، افکار درست فرستادم تا نتواند چیزی پیدا کند و واقعاً چیزی پیدا نکرد.
همچنین با همسرم تماس گرفتند و او با عجله به خانه آمد. رئیس اداره ۶۱۰ به وی گفت: «ما شوهرتان را میبریم و از قبل بلیط هواپیمایش را گرفتهایم. او حدود ۲۰ روز دیگر بازخواهد گشت. امیدوارم با ما همکاری کنید.»
همسرم گفت: «میتوانید او را ببرید، اما خانوادهمان از هم خواهد پاشید. چرا دیگر میخواهید او را بازگردانید؟ او کاملاً در اختیار شماست!»
از تغییر رفتار و نگرش همسرم نسبت به زمانی که تماس گرفته بود، شوکه شدم. رئیس اداره ۶۱۰ و رئیس بخش امنیت داخلی به آرامی با یکدیگر صحبت کردند و سپس گفتند: «اینجا اتاق کافی وجود ندارد. بیایید به هتل برویم تا صحبت کنیم.» همسرم نیز با ما آمد.
"باید از حقایق فالون گونگ آگاه شده باشید"
در مسیر هتل، به فرستادن افکار درست ادامه دادم. در هتل، رئیس اداره ۶۱۰ به من گفت: «من با مافوقم صحبت کردم. مادامی که یک تعهدنامه مبنی بر رها کردن تمرین بنویسی، میگذاریم بروی.»
گفتم: «بهعنوان یک شهروند، این حق قانونی من است که فالون گونگ را تمرین کنم. تمرین کردن فالون گونگ باعث بهبود سلامتی فرد میشود. من بیماریهای زیادی داشتم. تمام آنها پس از شروع تمرین، ازبین رفتند. ظرف ۱۴ سال گذشته، هرگز نیاز به استفاده از هیچ دارویی نداشتهام. اینها حقایقی محکم و غیرقابل انکار هستند! همچنین تمرین کردن فالون گونگ، حس صداقت و درستکاری شخص را رشد میدهد. من حسابدار هستم. بعد از شروع تزکیه فالون گونگ، هیچ رشوهای نپذیرفتهام و هیچ چیزی که برای من نباشد، از محل کارم به خانه نبردهام.»
«سالهای زیادی است که با تمرینکنندگان سروکار داشتهاید و تاکنون باید از حقایق فالون گونگ آگاه شده باشید! حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) با آزار و شکنجه فالون گونگ، مرتکب جنایتی وحشتناک شده است! شما باید انجام اعمال شیطانی برای آنها را متوقف کنید!»
رئیس اداره ۶۱۰ برای لحظهای ساکت شد و گفت گرسنهاش است و من و همسرم را به شام دعوت کرد.
انجام دادن کارِ درست
ساعت نزدیک به ۶ بعدازظهر بود؛ دقیقاً زمانی که تمام تمرینکنندگانِ سراسر جهان با همدیگر افکار درست میفرستند. به آنها گفتم بروند و میخواهم کمی تنها باشم. آنها قبول نکردند، اما هنگام شام، چیزی نخوردم و گفتم بدونِ من بخورید.
نشستم و افکار درست فرستادم. احساس کردم استاد همراهم هستند و قدرت افکار درستِ تمرینکنندگان سرتاسر جهان را احساس میکردم! احساس میکردم توسط انرژی احاطه شدهام.
پس از حدود ۲۰ دقیقه، رئیس اداره ۶۱۰ دیگر نتوانست تحمل کند و گفت: «میتوانم احساس کنم که درحال فرستادن افکار درست هستی. سرم درد گرفت. لطفاً تمامش کن. تو را با خود نمیبرم و نمیخواهم که تعهدنامهای بنویسی.»
گفتم این کار درستی است و تنها اگر انتخابهای درستی انجام دهد، میتواند آینده خوبی داشته باشد.
تغییر همسرم پس از مشاهده قدرت افکار درست
بعداز شام، وقتی به خانه برگشتیم، همسرم گفت: «فقط میخواستم با آنها تماس بگیرم تا تو را بترسانم. انتظار نداشتم که واقعاً آنقدر سریع بیایند. آنها واقعاً یک مشت احمق هستند!»
«وقتی غذا میخوردم، درد سنجاق و سوزنهایی را در پوست سرم احساس میکردم. قطرات عرق را روی پیشانی دبیر حزب دیدم. پیش از اینکه غذایش را تمام کند، دنبال قرصهایش میگشت. همچنین دیدم که رئیس بخش امنیت داخلی نمیتوانست درست صحبت کند و رئیس اداره نیز گیج شده بود. از دیدن اینها متعجب شده بودم، چون بهنظر نمیآمد که زیاد الکل نوشیده باشند. سپس فهمیدم این تو بودی که افکار درست میفرستادی! اگر رئیس اداره ۶۱۰ به آن اشاره نمیکرد، نمیفهمیدم!»
گفتم: «بله! استادم همراه من بودند و در تمام مدت، افکار درستم را تقویت میکردند. زمانیکه ارواح اهریمنی ح.ک.چ و ارواح پوسیدهای که آنها را کنترل میکردند، از بین رفتند، آنها توانستند خود واقعیشان باشند. استاد نیکخواه بودند و برای نجاتشان، آنها را از انجام اعمال شیطانی بازداشتند و تو را نیز همینطور. اگر من را میبردند، کارمای عظیمی برای خودت ایجاد میکردی!»
از آن زمان، نگرش همسرم نسبت به فالون گونگ تغییر کرده است. حالا اجازه میدهد تا با وی درباره فالون گونگ و آزار و شکنجه صحبت کنم. گروهمان هنوز در منزل ما فا را مطالعه میکند. برای صحبت درباره فالون گونگ و آزار و شکنجه به مردم، به تهیه مطالب ادامه میدهم. همتمرینکنندگان لیست اسامی افرادی که میخواهند از ح.ک.چ خارج شوند را همچنان به من میدهند تا آنها را برای وبسایت اپک تایمز بفرستم. تمام تمرینکنندگانمان به آنچه باید انجام دهند، ادامه میدهند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه فرستادن افکار درست