(Minghui.org) در سال ۱۹۹۶، زمانی که ۱۳ ساله بودم، تمرین فالون دافا را همراه خانوادهام آغاز کردم. تزکیه مرا از کودکی ضعیف و اغلب بیمار به مردی سالم و قوی تغییر داد.
پدرم براثر حادثهای در محل کارش معلول شد. پس از تمرین دافا، دوباره سلامت و توانایی کامل خود را بازیافت و بنابراین در منطقه محلی بهخوبی معروف شد. پس از شروع آزار و شکنجه، مسئولین به والدینم دستور دادند تا در تلویزیون به جهانیان دروغ بگویند مبنیبر اینکه دافا او را شفا نداد و در تمام این مدت معلول باقی مانده است. آنها تهدید کردند که اگر والدینم طبق دستور آنها عمل نکنند، پلیس پدرم را به حدی مورد ضرب و شتم قرار میدهد که واقعاً معلول شود و سپس او را در تلویزیون نشان میدهند.
ما سه نفر تصمیم گرفتیم با چمدانی پر از کتابهای دافا و دو دوچرخه از شهر بگریزیم. ازدست دادن همه چیز گاهی به معنی بهدست آوردن همه چیز است. زمانی که نقلمکان کردیم، تحت مراقبت و نظم و ترتیب استاد، اجاره آپارتمان و زندگی ما درکل بهتر شد. من هم درست پس از فارغالتحصیلی به شغلی ایدهآل در شرکتی دست یافتم که هماکنون مدت ۱۱ سال است که در همان شرکت کار کردهام. در ادامه به چند ماجرای مربوط به تزکیهام اشاره میکنم که در محل کارم اتفاق افتادند.
درباره پیمانکاران
ازآنجاکه منبع درآمد بیرونی شرکت بسیاری از پروژههای پیمانکاران هستند، عرضه و تقاضای رشوه در جامعه و در محل کار من بسیار رایج است. ازآنجاکه درخصوص پول، ثروت و تقوا از آموزههای دافا پیروی میکنم، همیشه از گرفتن رشوه که پیمانکاران مناقصه پیشنهاد میدادند امتناع میکردم. به آنها میگفتم که رشوه را کاملاً از ذهن خود حذف کنند بهطوری مناقصه رقابتیتر شود. آنها از من تشکر میکردند و میگفتند که ایکاش همه همین کار را انجام میدادند.
دور ماندن از مشروبات الکلی طی رابطههای کاری
ازآنجاکه در محل کار با همه صادق و مهربان بودم، مرا به کار در بخش بازاریابی ارتقا دادند. سعی کردم موقعیتهایی را ایجاد کنم که در آن مجبور باشم با همکاران و همتایانی مراوده داشته باشم که در شرکتهای دیگری همکاری میکنند. در ابتدا، برای جلوگیری از نوشیدن الکل هر نوع عذر و بهانهای را میآوردم، مانند «باید پس از این رانندگی کنم» یا «به الکل حساسیت دارم.»
یکبار، قرار بود در شهری که از نظر فرهنگی نوشیدن مشروبات در آن بسیار رایج بود، زمان ناهار در شرکتی باشم. نگران بودم و از استاد تقاضای کمک کردم. به هنگام ناهار، رئیس شرکت بهطور ناگهانی اعلام کرد که جلسهای مهم در عصر برگزار میشود و هیچ مشروبی در این زمان نباید استفاده شود. از شنیدن آن بسیار خوشحال شدم و از استاد تشکر کردم.
بااینحال، میدانستم که نباید همیشه و هر لحظه از استاد کمک بخواهم. استاد قبلاً به ما گفتند افرادی که قراردادهای مربوط به کسب و کارشان را اداره میکنند یا با مشتریان سر و کار دارند، چگونه باید با مسئله نوشیدن الکل برخورد کنند. آموزشهای استاد فا هستند. اگر از فا پیروی کنم، بهطور طبیعی به این حالت دست مییابم: «هیچکسی شما را مجبور به نوشیدن الکل نمیکند.» (جوآن فالون) اکنون، طی قراردادهای کاری، همکارانم از قبل به مشتریان میگویند که من الکل نمینوشم. آنها نیز نوشابههای غیرالکلی برایم سفارش میدهند. دیگر لازم نیست که درباره این موضوع نگران باشم.
شهره در ترویج و ارتقا محصولات
نمیدانم که چگونه و از چه زمانی به فردی در شرکت معروف و مشهور شدم که در ارائه و ترویج محصولات به مشتریان بسیار خوب عمل میکنم. همکاران از بخشهای استانی مختلف همیشه از من میخواستند برای کمک به آنها در ترویج محصولاتشان به نزدشان بروم. در ابتدا، فکر میکردم وقتم را در تزکیه هدر میدهم. اما بعداً از طریق مطالعه فا، متوجه شدم آن نظم و ترتیب استاد بود تا با مردم بیشتری درباره دافا صحبت کنم و آن همکاران همه در انتظار من بودند تا آنها را درباره دافا و آزار و اذیت آگاه کنم. بنابراین، هرگز دوباره گله و شکایت نکردم و با خوشحالی از این سفرها استقبال کردم.
چند روز پیش، یکی از همکاران که با او درباره دافا صحبت کرده بودم، متوجه شد که من یک تمرینکننده هستم. به من گفت: «دیگر تعجب نمیکنم که میتوانی محصولات ما را به خوبی ترویج دهی! این موضوع به تزکیه و تمرین حقیقت، نیکخواهی، بردباری مربوط میشود. زمانی که با مشتریان صحبت میکنی، جدی، صادق و قابل اطمینان هستی، که باعث میشود مشتریان ما بیشتر پذیرای ما باشند.» ناگهان متوجه شدم که سالها تزکیه در دافا مرا بهتدریج تغییر داده و در فا ذوب کرده است. فا در زندگی روزانه و کارم متجلی شده است.
با همکاران همانند خوهران و برادران خود رفتار کردن
به عنوان یک تمرینکننده، در طلب منافع شخصی و شهرت نیستم. درعوض، سعی میکنم باملاحظه بوده و مراقب سلیقههای همکاران باشم. یکبار، این فرصت را داشتم با همکارانی از یک سازمان وابسته به شرکتمان صحبت کنم. آنها درباره مشکلاتی که با مدیریت میانی داشتند شکایت میکردند که برای جلوگیری از ایجاد مشکل برای خودشان مسائل را به سطوح بالاتر در شرکت گزارش نمیدهند. بنابراین، نامه کوتاهی به ریاست شرکت نوشتم و بدون اینکه فکر کنم که چه پیامدهایی برایم دارد، وضعیت را توضیح دادم. طی یکی از جلسات شرکت بزرگ، از من خواسته شد نظرم را در انظار عمومی اعلان کنم. در کمال تعجب، تمامی مدیران میانی به اتفاق آرا موافقت کردند. ازاینرو، مشکل در اسرع وقت حل و فصل شد.
در کار روزانهام، باید در تمام اوقات با زنان کار میکردم. بسیاری از آنها جوان، جذاب و گشادهرو بودند. بهطور عمیقی از آموزهها درخصوص روابط بین زن و مرد آگاه هستم. نمیخواهم مرتکب اشتباهی شوم و راهی برای نیروهای کهن بگذارم تا از آن بهرهبرداری کنند.
هر زمان که باید با همکاران زن در هتل دیدار میکردم، درب اتاقم در هتل را باز میگذاشتم. گاهی اوقات، همکاران زن باید برای گرفتن برخی اقلام به خانه میرفتند و مرا به خانههای خود دعوت میکردند. اگر متوجه میشدم که کسی دیگری در خانه نبود، مؤدبانه دعوت را رد میکردم و بیرون منتظر میماندم.
همچنین تجربه زندگیام را با همکاران به اشتراک میگذاشتم و با آنها مانند برادران و خواهرانم رفتار میکردم. آنها احساس راحتی میکردند که درباره مشکلات زندگی خود با من صحبت کنند. طی این فرصتهای پیشآمده، برای آنها داستانهایی را تعریف میکردم که از رادیو مینگهویی شنیده بودم. بهدست آوردن اعتماد آنها به این طریق پایه محکمی شد که بر اساس آن توانستم با آنها درباره دافا صحبت کنم.
آخرین مطلب را درباره نوشتن مقالات تبادل تجربه به اشتراک میگذارم. هنگامی که برای نوشتن آن مصمم شدم، ذهنم به طورناگهانی گشاده شد. آگاه شدم که بسیاری از چیزهایی که تجربه کردم، بهدقت از سوی استاد برنامهریزی شدند، درکی که از یاد برده بودم. نوشتن تجربههای تزکیه ما نه تنها به وبسایت مینگهویی کمک میکند، بلکه فرصتی گرانبها نیز هست تا مسیرهای گذشته را بازنگری کنیم و برای پیشرفتی جدیتر در تزکیه افکار درست قویتری را در خود پرورش دهیم. همتمرینکنندگان نباید بهخاطر اجتناب از مسئولیت به عذر و بهانههای مختلف متوسل شوند. نوشتن مقالات تبادل تجربه برای خودمان است نه هیچکسی دیگر.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه