(Minghui.org) خانم ژان در منزل من کار می‌کند. او آدمی شلوغ و برونگرا است و معمولاً بسیار پرحرف است. اما در سال جدید ۲۰۱۴ پس از اینکه به منزلم آمد، ظاهراً رنگ پریده و ضعیف شده بود. او گفت که دچار زونای بسیار دردناکی شده و دورتا دور کمرش را درگیر کرده است.

او با پزشکانِ دو بیمارستان مشورت کرده بود و آنها گفته بودند که باید به مدت یک ماه تحت درمان باشد. او تحت پوشش هیچ بیمه درمانی نبود، از این ‌رو نگران هزینه درمانش بود. او که ۶۰ ساله بود، نگرانی‌اش از این بود که وضعیتش بدتر شود و خطر مرگ او را تهدید کند.

به او گفتم: «ممکن است راهی برای کمک به تو داشته باشم.»

دربارۀ فالون دافا و آزار و اذیت حزب کمونیست چین صحبت کردم. به او گفتم که هرروز از صمیم قلبش این عبارات را تکرار کند: «فالون دافا خوب است» و «حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است.» او از من خواست به‌دلیل بیسوادی‌اش، آن عبارات را بر روی یک تکه کاغذ بنویسیم تا شوهرش بتواند به او در خواندن آنها کمک کند. او همچنین پذیرفت که از حزب خارج شود.

یک هفته بعد او بازگشت و درحالی که به نشانۀ ادای احترام و سپاس، کف دستانش را در مقابل قفسه سینه به هم می‌فشرد، گفت: «متشکرم! من بهبود یافتم.» به او گفتم به جای تشکر از من، باید از استاد لی، بنیانگذار فالون دافا تشکر کنی.

به‌محض این که به خانه رسیده بود آن تکه کاغذی را که به او داده بودم، روی دیوار سنجاق کرد و همسرش به او آموخت که چگونه آن را بخواند. او هر کلمه را حفظ  و مرتب از بر تکرار می‌کرد. در عرض دو روز، زونا و درد ناشی از آن ناپدید شد.

دو ماه بعد که او تحت معاینه جسمانی قرار گرفت، زونا به طور کامل از بین رفته بود.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/4/10/156231.html