(Minghui.org) تمرین فالون گونگ (که فالون دافا نیز نامیده میشود) را در سال ۱۹۹۷ شروع کردم و یک مکان تمرین گروهی در خانهام بهراه انداختم. این مکان بهمدت نزدیک ۲۰ سال بهطور مستمر برقرار بوده است و تنها در ۱۵ روزی که در یک مرکز شستشوی مغزی نگهداری میشدم، بسته شد.
پیش از شروع آزار و شکنجه در روستایم بیش از ۵۰ نفر فالون گونگ را تمرین میکردند و حدود ۱۰ تمرینکننده در مطالعه فا در خانۀ من شرکت میکردند.
روستائیان باید در مزرعه کار کنند و مشغول کارهای خانه هستند. بنابراین حفظ یک برنامه منظم تمرین و مطالعه فا مشکل است. با این وجود بسیاری از تمرینکنندگان اظهار داشتند که بدون یک مکان مطالعه گروهی نخواهند توانست در تمرین کردن فالون گونگ ثبات قدم داشته باشند.
وقتی آزار و شکنجه فالون گونگ در سال ۱۹۹۹ شروع شد، اداره پلیس محلی، اداره ۶۱۰ و فرمانداری ۴ بار خانهام را غارت کردند و ۵ دستگاه ضبطصوت را مصادره کردند.
در ابتدا شوهرم هراسان شد و به فکر بستن این مکان افتاد، اما من هرگز موافقت نکردم. علیرغم فشار وارده، همتمرینکنندگان به شرکت در مطالعه گروهی ادامه دادند.
حتی امروز، همه روستائیان و فرمانداری میدانند که در خانهام گروهی از تمرینکنندگان کتابهای فالون گونگ را میخوانند و تمرینها را انجام میدهند.
تجربۀ قدرت فوقالعاده فالون گونگ
در سال ۱۹۹۷ شروع به تمرین فالون گونگ کردم و طی مدت کوتاهی تمام بیماریهای مزمن جسمیام درمان شدند.
در آن زمان عملاً بیسواد بودم، زیرا تنها زمان بسیار کمی به مدرسه رفته بودم و فقط چند حرف چینی یاد گرفته بودم. عروسم از شوهرم خواست که به من خواندن را بیاموزد. شوهرم گفت: «اگر تعداد بیشتری از حروف چینی را بلد بود، میتوانستم به او آموزش دهم. اما او بهاندازه کافی نمیداند که بتوانم به او خواندن را آموزش دهم.»
این موضوع مرا متوقف نکرد. در ابتدا وقتی همتمرینکنندگان جوآن فالون را میخواندند، گوش میکردم. پس از گذشت مدتی، وقتی میخواندند به حروف در کتاب نگاه میکردم. پس از حدود شش ماه، توانستم آنچه آنها میخوانند را دنبال کنم. با گذشت دو سال توانستم به همان شیوایی همتمرینکنندگانم بخوانم. پس از گذشت دو سال دیگر، توانستم تمام کتابهای فالون گونگ را بخوانم.
وقتی جوآن فالون را میخواندم، ذهنم خالی بود و عقاید و تصورات بد ناپدید میشدند. میتوانستم احساس کنم که استاد کنار من نشستهاند. وقتی حرف جدیدی میدیدم، صدایی در ذهنم ظاهر میشد که به من میگفت چگونه آن را تلفظ کنم و تمرینکنندگان همیشه تأیید میکردند که تلفظم درست است.
از سال ۲۰۱۱ اغلب میتوانستم دختران آسمانی را با چشم آسمانیام ببینم، بهویژه در شب یا وقتی شینشینگم بهبود مییافت.
پس از اینکه دوستان و خویشاوندانم ازجمله پنج خواهر و برادرم شاهد چگونگی تغییر در من بودند، آنها نیز شروع به تمرین فالون گونگ کردند.
هیچچیز نمیتواند مرا متوقف کند
بهعنوان یک زن مسن که در منطقهای روستایی زندگی میکند، هرگز به کامپیوتر یا سایر تجهیزات الکترونیکی نیاز نداشتم. اما وقتی آزار و شکنجه شروع شد، آن باید تغییر میکرد.
در ابتدا فقط فلایر و مطالب چاپی را آماده و توزیع میکردم. دوری راه یا سنگینی بار مانع صحبت کردنم با مردم نمیشد تا به آنها بگویم فالون گونگ خوب است و آزار و شکنجه اشتباه است.
وقتی جادهها بهعلت باران یا برف شدید لغزنده بودند، سهچرخهام را به بالای تپه هل میدادم یا اینکه پای پیاده به روستاها میرفتم. با اینکه در آن زمان بیش از ۶۰ سال داشتم، احساس خستگی نمیکردم.
آزار و شکنجه در چند سال اولش لگامگسیخته بود و محیط شیطانی بود. اما هیچ ترسی نداشتم و هرگز هنگام حمل مطالب روشنگری حقیقت فالون گونگ، از سوی مقامات مورد تهدید و ارعاب قرار نگرفتم.
مکان تولید مطالب
همتمرینکنندگان به من آموزش دادند که از دستگاه کپی استفاده کنم، سیدی کپی کنم و مطالب اطلاعرسانی فالون گونگ را تولید کنم. استاد به من خرد عطا کردند، بنابراین زیاد به کمک کسی نیاز نداشتم. همچنین درست کردن تقویم، بنرهای چاپی ابریشمی و چاپ کتابهای فالون گونگ را یاد گرفتم.
در سال ۲۰۰۵، کمی پس از اینکه مقامات یک مکان اصلی تولید مطالب را در محل دیگری منحل کردند، خانه من تبدیل به مکان تولید مطالب شد. بسیاری از تمرینکنندگان بازداشت شدند و به اردوگاه کار اجباری محکوم شدند.
تمرینکنندگان سایر شهرها به ما کمک کردند تا یک مکان چاپ جدید راهاندازی کنیم. اما تمرینکنندگان متوجه شدند که مأموران پلیس لباسشخصی آنها را تعقیب میکنند و تصمیم گرفتند که تجهیزات چاپ را به خانه من منتقل کنند.
مکان چاپ در خانه من سالهای بسیار تنها عرضهکنندۀ مطالب به منطقۀ ما و شهرهای نزدیک بود.
۲۰۰۰ جلد کتاب نه شرح و تفسیر دربارۀ حزب کمونیست را چاپ کردیم و برای تحویل آنها مجبور به استفاده از یک وانت شدیم.
با اینکه تعداد زیادی مکان کوچک تولید مطالب در منطقۀ ما تأسیس شده است، اما مکان من کماکان مطالب فالون گونگ را تولید میکند.
هنگامیکه مطالب روشنگری حقیقت را درست میکردیم، شوهرم بهطور ناگهانی فوت کرد. این شوکی وارد کرد. همتمرینکنندگان به من گفتند که مرگ شوهرم صرفاً آزار و شکنجۀ او نبوده است. نیروهای کهن میخواستند مکان چاپ و مکان مطالعۀ گروهی را ازبین ببرند.
این فکر به ذهنم آمد که اگر مکان مطالعۀ گروهی فا و مکان چاپ را رها کنم، نیروهای کهن برنده شدهاند. استاد ارادهام را تقویت کردند و با کمک همتمرینکنندگان بر احساساتم غلبه کرده و سفرم را در فرآیند اصلاح فا ادامه دادم.
اعتباربخشی به فا با رفتار خوب
از آنجا که یک تمرینکنندۀ دافا هستم، درک میکنم که باید همواره و هرجا که میرویم مواظب رفتار و کلاممان باشیم. رفتار ما روش خوبی برای اعتباربخشی به فا است.
تمرینکردن فالون دافا سلامتیام را به من بازگرداند و دیگر نیازی به پرداخت هزینههای پزشکی ندارم. حتی پس از اینکه شوهرم فوت کرد، توانستم استقلال مالیام را حفظ کنم. سبزیجات پرورش میدهم و آنها را در بازار میفروشم. فرزندانم کاملاً از تمرین فالون دافای من حمایت میکنند.
برای پرورش سبزیجاتم از هیچ ماده شیمیائی یا کود استفاده نمیکنم، بنابراین آنها حقیقتاً اورگانیک هستند. آنها را زیر قیمت بازار میفروشم و اغلب به مشتریانم کمی اضافهتر از مقداری که میخرند تحویل میدهم.
مشتریان در بازار میدانند که سبزیجات من بهداشتی هستند و اینکه من فردی صادق هستم. مردم با من مهربان هستند. یک روز خانم مسنی برایم کمی غذا خرید و به من گفت که پیش از رفتن به خانه آنها را بخورم. او نگران بود که در مسیر به خانه گرسنه شوم. خانم دیگری گفت که من میتوانم ۱۰۰ سال زندگی کنم زیرا خیلی خوشبرخورد هستم.
در بازار خانم مسنی کنارم گل میفروشد. یکی از تمرینکنندگان به او سیدیهای روشنگری حقیقت داد، اما او هرگز هیچ کدام از آنها را تماشا نکرد. آن تمرینکننده از من خواست تا درباره فالون گونگ با او صحبت کنم.
خیلی وقت پیش همدیگر را دیده بودیم. وقتی به او گفتم که فالون گونگ را تمرین میکنم، گفت: «حالا مشخص شد. از وقتی شما را دیدم، میتوانم بهتر بخورم، خوب بخوابم و بهراحتی نفس بکشم.» او تصمیم گرفت فالون گونگ را یاد بگیرد و من تمرینها را به او یاد دادم. پسرش یک نسخه از جوآن فالون را به او داد.
یک روز در مغازهای در روستایم وقتی مشغول خرید تخممرغ بودم، بهطور تصادفی یک تخممرغ را شکستم و به صاحب مغازه گفتم که آن را میخرم. صاحب مغازه گفت: «شما خانم مسن بسیار صادقی هستید! دیروز زنی دو تخممرغ شکست و هیچ چیز نگفت.» یکی از مشتریان به او گفت که من بهعنوان فرد خوبی در روستا مشهور هستم.
به هرجا که میروم، چه بازار باشد، مغازهای در روستا یا مکانهای دیگر، به مردم میگویم که فالون گونگ را تمرین میکنم و اینکه تمرینکنندگان مردم خوبی هستند.
سپاسگزاری
من قبلاً یک زن روستایی مسن بیسواد با بیماریهای بسیاری بودم. تمرین فالون دافا به من کمک کرد که بیماریهایم درمان شوند، خواندن، درست کردن سیدیها، چاپ فلایر و کتاب و کارهای بسیاری که هرگز نمیتوانستم تصور کنم را به من یاد داد.
از مراقبت مهربانانه و تعالیم استاد سپاسگزارم که مرا تبدیل به یک تمرینکننده دافای دورۀ اصلاح فا کردند و به من فرصتی دادند که عهدهای ماقبلتاریخی خود را بهانجام برسانم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه