(Minghui.org) یک موجود بشری طی دوره زندگی‌اش وابستگی‌های بسیاری را روی هم انباشته می‌کند که یک نمونه از آن حسادت ورزیدن است. برطبق آنچه درک کرده‌ام، تمرین‌کنندگان فالون دافا می‌بایست در مسیر تزکیه‌شان، از این وابستگی‌ها رهایی یابند.

آرامش عمیق بعد از رها کردن حسادت

برای مدت چند سال، وابستگی‌های قدرتمندی به حسادت، شهرت و منفعت را در خود داشتم، اما واقعاً خبر نداشتم که این وابستگی‌ها چقدر عمیقند.

حتی اگرچه به موقعیت شغلی‌ام اهمیت می‌دادم و می‌خواستم عملکرد بهتری نسبت به سایرین داشته باشم، اما همیشه در مقایسه با همکارانم موقعیت‌های ارتقاء و پیشرفت‌ را از دست می‌دادم. چند مرتبه موقعیت شغلی‌ام را عوض کردم، اما هرگز یک موقعیت شغلی خوبی به‌دست نیاوردم و همیشه احساس می‌کردم فضایی برای رشدم وجود ندارد.

کار فعلی‌ام را به‌مدت دو سال حفظ کردم. بعد از اینکه دو نفر از همکارانم از محل کارم رفتند، مسئولیت‌های بیشتری به من داده شد و به‌طور مرتب باید برای اضافه‌کاری می‌ماندم. رئیسم برای اینکه مانع شود تا در جستجوی شغل دیگری باشم، مرا به سِمَت سرپرستی ارتقاء داد.

اما بعد از دو ماه که نامه ترفیع رسمی‌ام را دریافت کردم، متوجه شدم که فقط به‌اندازه نیم سطح ارتقاء یافته‌ام و هنوز یک سرپرست کامل نیستم. فکر کردم فریب خورده‌ام، بنابراین به‌طور مرتب شکایت می‌کردم.

دو نفر زیر دست من کار می‌کنند و هرکدام تیم فروش متفاوتی را پشتیبانی می‌کنند. یکی از آنها بسیار قابل و توانا است. رئیس اغلب به او مزایا و پاداش‌های ویژه‌ای می‌دهد. طی ارزیابی عملکرد در پایان سال، رئیس بارها و بارها تأکید کرد که او چقدر خوب کار می‌کند، اما هرگز به سخت‌کوشی من اشاره نکرد.

به‌دلیل اینکه درتزکیه‌ام خیلی کوشا یا محکم و استوار نبودم، برایش خیلی خوشحال نشدم. هر چند به‌ظاهر آرام به‌نظر می‌رسیدم، ولی در درون آشفته و خروشان بودم و احساس می‌کردم که این ناعادلانه است! نمی‌توانستم درک کنم که چرا هیچ کسی اشاره‌ای به همه این سخت‌کوشی‌های من نمی‌کند.

همچنین نسبت به همکارانی که به سفرهای آموزشیِ خارج از کشور می‌رفتند، آنهایی که در پروژه‌های بزرگ شرکت می‌کردند و حتی آنهایی که فرصت‌هایی برای مطالعه زبان انگلیسی داشتند، حسادت می‌ورزیدم. این وابستگی‌ها حدود چهار سال مرا عذاب دادند.

استاد بیان کردند:

«موضوع حسادت بسیار جدی است زیرا به‌طور مستقیم بر این مسئله که آیا بتوانید عمل تزکیه‌تان را کامل کنید تأثیر می‌گذارد. اگر حسادت از بین نرود، تمام افکاری که تزکیه کرده‌اید شکننده می‌شوند. این قانون وجود دارد: اگر در مسیر تزکیه، حسادت از بین نرود، فرد نمی‌تواند به ثمره حقیقی نائل شود، مطلقاً نمی‌تواند به ثمره حقیقی نائل شود.» (جوآن فالون)

در نهایت متوجه شدم که چقدر حسادتم شدید است و مصمم شدم آن را ازبین ببرم.

رئیس مرا برای ارزیابی عملکرد در پایان سال گذشته فراخواند. قبل از اینکه صحبت کنیم، فکر کردم: «این بار می‌بایست وابستگی‌هایم را کنار بگذارم و مانند یک تمرین‌کننده فالون دافا عمل کنم.» او گفت که بالاترین سطح ارزیابی را به یکی از کارکنانم داده است، من بسیار آرام بودم و موافقتم را اعلام کردم و گفتم که وی کارهای فوق‌العاده‌ای انجام داده است. سپس او از کارِ من تقدیر کرد و دومین سطح ارزیابی را به من داد.

آرام باقی ماندم و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. از استاد بسیار تشکر کردم که به من کمک کردند این وابستگی را که برای مدتی طولانی مرا آزار داده بود، ازبین ببرم. حالت آرامش عمیقی که با ازبین بردن یک وابستگی قدرتمند حاصل می‌شود را تجربه کردم.

همکارانم برای اولین بار به حقایق دافا گوش دادند

بخش ما هر سال، نشست فروش سالانه‌ای را برگزار می‌کند که سه تا چهار روز به‌طول می‌انجامد. کارمندانی که برای گروه ما در سراسر کشور کار می‌کنند، در این جلسه حضور دارند. امسال مصمم بودم حقایق دافا را در این جلسه روشن کنم، اما وقتی به زمان انجام آن رسید، احساس ‌کردم که توسط چیزی مهار شده‌ام. زمانی که جلسه تقریباً به‌پایان نزدیک می‌شد، مضطرب و پریشان شدم و فرصتی رخ نداد تا حقایق را روشن کنم، بنابراین از استاد درخواست کمک کردم.

رئیسمان بسیار علاقه‌مند به طب چینی است و می‌خواست زبان همه افراد در جلسه را ببیند. عجیب به‌نظر می‌رسید، اما اصرار داشت این کار را انجام دهد. او بعد از نگاه کردن به زبانم غافلگیر شد و گفت که از وضعیت سلامتی‌ بسیار خوبی برخوردارم.

بلافاصله از این فرصت استفاده کردم و به همگی گفتم که من و خانواده‌ام چقدر از مزایای تمرین فالون دافا بهره‌مند شده‌ایم و از آنها خواستم که به‌یاد داشته باشند: «فالون دافا خوب است؛ حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است.»

درباره خانم مسنی صحبت کردم که ناگهان به‌شدت مریض شده بود و اینکه به او گفته بودم این دو جمله را تکرار کند و او بلافاصله بهبود یافته بود. همچنین با آنها درباره حقه خودسوزی میدان تیان‌آن‌من صحبت کردم و اینکه چطور حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) به‌طوروحشیانه‌ای فالون ‌دافا را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد. می‌توانم بگویم این اولین باری بود که این افراد به حقایق دافا گوش می‌دادند.

به‌شدت دنبال کردن الزامات یک تزکیه‌کننده

استاد بیان کردند:

«شما تزکیه‌‌‏کننده هستید، که [قرار است] رفتارش پاک و درست باشد. افراد خیلی زیادی هستند که صرفاً با مشاهده اعمالتان، فکر می‌‌‏کنند که فوق‌‌‏العاده هستید. اگر رفتارمان در زندگی روزمره را مورد توجه قرار ندهیم، افراد عادی اعمالمان را خواهند دید و از آن‌‌‏جایی‌‌‏که نمی‌‌‏توانند شما را در سطحی عمیق، مثلاً از طریق مطالعه‌‌‏ی فا بشناسند، صرفاً به اینکه چگونه رفتار می‌‌‏کنید نگاه می‌‌‏کنند. و امکانش هست که یک جمله یا یک عمل شما، آنها را غیرقابل نجات سازد یا برداشت بدی از دافا را ایجاد کند. لازم است به این چیزها بیندیشیم.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۲ در بوستون»)

اغلب به‌خودم یادآوری می‌کنم که مراقب سخنان و اعمالم باشم و کارها را بر طبق معیار یک تزکیه‌کننده انجام دهم. اگر هرچیزی در محل کار سبب آزارم شود، برای یافتن یک وابستگی به درونم نگاه می‌کنم.

اگر بیش‌ازحد سرم شلوغ باشد و زمانی برای مطالعه فا و انجام تمرین‌ها نداشته باشم، محیطم خراب می‌شود. سپس اگر افکار درست داشته باشم و مطالعه و تمرین را ازسر بگیرم، محیطم بلافاصله تغییر می‌کند. زمانی که نظر متفاوتی داشته باشم، دیگر بحث نمی‌کنم. زمانی که همه افراد نگرش بدی دارند، دیگر شکایت نمی‌کنم. در طول زمان ناهار، فا را مطالعه می‌کنم و مقالات تزکیه دافا را می‌خوانم.

ازآنجایی‌که منزلم در فاصله بسیار دوری از شرکتم قرار دارد، عادت داشتم که از دومین سرویس رفت‌وآمد صبحگاهی استفاده کنم و یک ساعت دیر به محل کار می‌رسیدم. فکر می‌کردم که چنین چیزی برای یک کارمند ارشد درست است. سپس متوجه شدم این کار اشتباهی است و بنابراین اولین سرویس رفت‌وآمد را انتخاب کردم. از زمان اضافی‌ام برای صحبت با همکارانم درباره آزار و شکنجه استفاده می‌کردم.

شرکتم اغلب به کارمندان هدیه‌های کوچکی می‌دهد و من مسئول توزیع آنها هستم. گاهی اوقات کارمندان می‌خواهند برای جبران چیزی را به من برگردانند. در گذشته نمی‌پذیرفتم، اما اگر اصرار می‌کردند، درنهایت آنها را می‌پذیرفتم. اما این اشتباه بود و دیگر هیچ هدیه‌ای را نمی‌پذیرم. همچنین سعی می‌کنم آنچه را در گذشته پذیرفته‌ام، به آنها برگردانم.

سابق بر این کارهایِ مطابق میلم یا کارهایی را که احساس می‌کردم مهم هستند، انتخاب می‌کردم، اما دیگر اینگونه عمل نمی‌کنم. زمانی که ذهنیت خودخواهانه‌ام را کنار می‌گذارم و با سختی‌ها با ذهنی آرام مواجه می‌شوم، می‌فهمم که این در واقع «درست مثل آن مسافر خسته و فرسوده، سایه درختان بید، غنچه گل‌ها، محلی که سرم را روی آن بگذارم!» (جوآن فالون) است.

سود و زیان شخصی در واقع چیزهای بی‌اهمیتی هستند. آنچه بسیار مهم‌تر است، روشنگری حقایق برای نجات مردم است. متوجه شدم که همه همکارانم با من رابطه تقدیری دارند و می‌بایست از هر فرصتی استفاده کنم تا حقایق را برایشان روشن کنم و فرصتی به آنها بدهم تا آینده‌ای خوب را برای خودشان و خانواده‌شان برگزینند.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/3/13/155901.html