(Minghui.org) با اینکهمدت زیادی نیست که فالون دافا را تمرین می‌کنم، اما می‌خواهم دو صحنه از رؤیایی را که دربارۀ فاجعه‌ای بزرگ دیدم،‌ در اینجا مطرح کنم.

در آن زمان، فکر می‌کردم که آن فقط یک خواب است، به همین دلیل در مورد آن چیزی ننوشتم. اما حالا می‌دانم که چون به من اجازه داده شد که چنین منظرۀ واضحی را ببینم، سپس نباید آن را تصادفی در نظر گرفت و می‌دانستم که باید دربارۀ آن بنویسم. امیدوارم که تمرین‌کنندگان، به‌خصوص کسانی که کوشا نیستند، برای روشنگری حقیقت و نجات موجودات ذی‌شعور عجله کنند.

در صحنه اول، من در منزلم ایستاده بودم و از طبقه دوم به سمت جنوب نگاه می‌کردم. در فاصله‌ای نه چندان دور صحنه تکان دهنده‌ای بود. شبیه به پایان آخرین برنامه نمایش شن‌یون بود: رعد و برق، تاریکی، ابرهای درهم و کدر؛ ساختمان‌ها و خانه‌ها در حال سقوط؛ و امواج خروشان را دیدم.

در صحنه دوم، سیلی بزرگ خانه‌های بسیاری را از بین برد. آب کثیف با ارتفاع زیاد و پر از سنگ و قطعه‌های چوب بود. زمین تقریباً مانند اقیانوس شده بود و آن آشفتگی عظیمی بود. من در وضعیت لوتوس در راهروی طبقه دوم نشسته بودم. کف دستانم را باهم در مقابل قفسه سینه‌ام گذاشته بودم و مکرراً تکرار می‌کردم: «فالون دافا خوب است؛ حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است.»

اینکه شخصی قادر شود فالون دافا راتمرین کند، نوعی فرصت است که یکبار در طول عمر پیش می‌آید. در زمان کوتاه باقیمانده امیدوارم که مقاله‌ام بتواند خودم و هم‌تمرین‌کنندگانم هر دو را به انجام درست سه کار، انجام وعده تاریخی‌مان و بازگشت به خانه با استاد، تشویق کند.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/5/4/156526.html