(Minghui.org) ادامه قسمت ۷
در سال ۲۰۰۶، روزنامۀ اپک تایمز ماجرای تکاندهندهای را منتشر کرد که درخصوص بیشک یکی از خوفناکترین فجایعی است که یک دولت نهتنها در عصر مدرن بلکه در طول سراسر تاریخ ثبت شده، مرتکب شده است. همانطور که در گزارش تحقیقاتی برداشت خونین اعضای بدن نوشتۀ وکیل برجستۀ حقوق بشر دیوید ماتاس و دیوید کیلگور نمایندۀ سابق پارلمان کانادا در منطقۀ آسیا-اقیانوسیه مستند شده است، شواهد بسیار قوی مبنی بر نقش هراسانگیز حکومت کمونیستی چین در قتلعام برنامهریزیشدۀ تمرینکنندگان فالون گونگ، برداشت اعضای بدن آنها در زمانی که در قید حیات بودند و کسب سود بسیار زیاد از انجام این کار موجود است.
در پاسخ به اعتراضات بینالمللی، حکومت چین تلاش کرده است که یکی از بخشهای اصلی شواهد جزئی را توجیه کند و آن افزایش نجومی تعداد پیوندهای عضو در سالهای اخیر و زمانهای انتظار بسیار کوتاه برای پیوند عضو در فرهنگی است که نسبت به اهدای عضو بهطور شناختهشدهای بیمیل است. حکومت چین این موضوع را اینچنین توجیه میکند که اعضای بدن برداشته شده را از جنایتکاران اعدامی پس از مرگشان بهدست آورده است. درحالیکه حکومت چین با مدرک انکارناپذیری مواجه است، تلاش کرده تا با اعتراف به جنایتی کوچکتر، از مجازات برای قساوتی هولناک فرار کند.
در این گزارش به ذکر دلایلی خواهیم پرداخت که بهطور مستقیم این ادعا را تکذیب میکند و گواه بر اتهامات جدیای است که علیه حکومت چین وارد شده است.
---
فصل ۸. تغییر تدریجی در برداشت اعضای بدن از افراد زنده
۱. موارد مجزا
طی سالها فرآیند برداشت اعضای بدن از تمرینکنندگان فالون گونگ در قید حیات تکامل یافت. اولین موارد اتهام برداشت اعضای بدن درخصوص تمرینکنندگانی روی داد که در اردوگاههای کار اجباری براثر شکنجه کشته شدند. از سال ۲۰۰۰ گزارشهایی از موارد مرگ مرتبط با برداشت اعضای بدن منتشر شد. این میتواند توضیح دهد که چرا تعداد عملهای پیوند عضو در سرزمین اصلی چین در سال ۲۰۰۰ شروع به افزایش یافت.
در ۲۲ دسامبر ۲۰۰۰، وبسایت مینگهویی خبر زیر را از چین منتشر کرد: «بنا به گزارش از افراد داخلی، برخی از مأموران پلیس در سرزمین اصلی چین با پزشکان توطئهچینی میکنند و بهدنبال فروش اعضای بدن تمرینکنندگان فالون گونگ و کسب مبالغ هنگفتی پول هستند.» «یکی از این منابع خاطر نشان کرد که بیمارستان مشخصی در شهر شیجیاژوانگ که در زمینۀ طب چینی تخصص دارد، یک سهمیۀ ششتایی دریافت کرده است.»(۵۱) این شاید اولین گزارش از برداشت اعضای بدن تمرینکنندگان فالون گونگ توسط ح.ک.چ باشد.
در ۱۶ فوریۀ ۲۰۰۱، رِن پنگوو، ۳۳ ساله که تکنسین نیروگاه حرارتی سوم شهر هاربین در استان هیلونگجیانگ است، بهخاطر توزیع مطالب اطلاعرسانیای بازداشت شد که رویداد خودسوزی صحنهسازیشدۀ میدان تیانآنمن را برملا میکرد. او را در بازداشتگاه شمارۀ ۲ در شهرستان هولان حبس کردند. پیش از طلوع خورشید در ۲۱ فوریه او را تا سرحد مرگ شکنجه کردند و بهقتل رساندند. مقامات پلیس بدون دریافت مجوز از خانوادهاش، تمام اعضای بدن رِن پنگوو را برداشتند و سپس باعجله جسدش را سوزاندند.(۵۲)
هائو رونجوآن، تمرینکنندهای از منطقۀ باییون در شهر گوآنگژو، در اواخر فوریۀ ۲۰۰۲ بازداشت شد. او پس از تحمل شکنجۀ شدید در بازداشتگاه باییون در ۱۸ مارس ۲۰۰۲ درگذشت. پلیس بدون اینکه اعضای خانوادهاش کلاً از کشتهشدن او خبردار شوند، جسدش را کالبدشکافی کرد. وقتی به خانوادهاش خبر دادند که برای شناسایی جسد بروند، جسد غیرقابلشناسایی اعلام شده بود.(۵۳)
سان روییجیان، ۲۹ ساله که تمرینکنندهای از شهر نینگده در استان فوجیان بود، در نوامبر سال ۲۰۰۰ هنگامیکه برای دادخواست فالون گونگ به پکن میرفت بازداشت شد. در ۱ دسامبر ۲۰۰۰، به خانوادهاش خبر دادند که سان روییجیان درحالی که با اسکورت امنیتی عمومی منتقل میشده است، بهعلت «بیرون پریدن از ماشینِ درحال حرکت» فوت کرده است. وقتی همسرش جسد سان را دید، آن را کالبدشکافی کرده بودند و چشمان سان درحالتی غیرطبیعی بیرون زده بود.(۵۴)
فو کشو، تمرینکنندهای ۵۳ ساله و معلم بازنشسته از مدرسۀ ابتدایی شمارۀ ۱ شهرستان کایانگ، استان گوییژو، و برادرزادهاش، شو گنلی ۳۴ ساله، در نوامبر ۲۰۰۵ در منطقۀ کوهستانی جینگگانگ مفقود شدند. در اواخر آوریل ۲۰۰۶، جسد آنها در منطقۀ ووژی پیک از کوهستان جینگگانگ کشف شد. سر آنها را تراشیده بودند و ابرو بر صورتشان نبود. کرۀ چشمهایشان ناپیدا بود. سینه و معدۀ شو را شکاف داده بودند و باز بود. خانوادههایشان باور داشتند که احتمالاً اعضای بدن آنها را برداشتهاند و جسدهایشان را دور انداختهاند.(۵۵)
بهگفتۀ شخصی که در مؤسسۀ ترک اعتیاد منطقۀ باییون حبس بود، چند معتاد مواد مخدر یک تمرینکنندۀ فالون دافا را مورد ضربوشتم قرار دادند که توسط پزشک آن مؤسسه دیده شد. آن پزشک گفت: «به کلیههایش ضربه نزنید، آنها مفید هستند!» این شخص چند بار شنید که وقتی معتادان درحال ترکاعتیاد بودند، پزشکان به آنها میگفتند: «اگر کمی مواد مخدر میخواهید، بروید آن تمرینکنندگان فالون دافا را کتک بزنید، اما مواظب باشید که به چشم و شکمشان ضربه نزنید.»(۵۶)
۲. برداشت اعضای بدن از افراد زنده در مقیاس وسیع
روند تبدیل موارد برداشت عضو از یک شخص، به برداشت اعضای بدن زنده در مقیاس بزرگ با شرایط زیر میسر گردید:
شرط ۱: ظهور «اردوگاههای کار متمرکز»
در بخشهای قبلی توضیح دادیم که بسیاری از تمرینکنندگانی که از آشکار کردن نام یا نشانی خود امتناع ورزیدند، در مکانهای نامشخصی حبس شدند. این مکانهای متمرکز، تحت کنترل ارتش شرایط فیزیکی لازم برای برداشت اعضای بدن زنده در مقیاس بزرگ را فراهم کردند.
شرط ۲: اجرای سیاست «شهرتشان را لکهدار کنید، ازنظر مالی آنها را ورشکسته کنید و از نظر فیزیکی نابودشان کنید»
آزار و شکنجۀ فالون گونگ توسط جیانگ زمین آغاز شد که در کمپینش تمام سازمانهای دولت را بسیج کرد. ادارۀ ۶۱۰ در تلاش برای نابود کردن فالون گونگ، سیاست «شهرتشان را لکهدار کنید، ازنظر مالی آنها را ورشکسته کنید و از نظر فیزیکی نابودشان کنید» را اتخاذ کرد.
بهگفتۀ لی بایگن، رئیس پیشین بخش مدیریت اکتشاف و طراحی بخش کمیسیون برنامهریزی شهری و طراحی شهرداری پکن که درحالحاضر در ایالات متحده زندگی میکند، ازآنجاکه علیرغم چندین ماه سرکوب، تعداد بیشتر و بیشتری از تمرینکنندگان فالون گونگ به آمدن به پکن برای دادخواهی ادامه داده بودند، در ۳۰ نوامبر ۱۹۹۹ سه مأمور ارشد در ادارۀ ۶۱۰، تعداد ۳۰۰۰ نفر از مسئولین دولت را دعوت کردند و در سالن بزرگ خلق کنفرانسی برگزار کردند تا آزار و شکنجۀ فالون گونگ را مورد بحث قرار دهند. در خلال این کنفرانس، لی لانچینگ، رئیس ادارۀ مرکزی ۶۱۰ شفاهاً سیاست جدید جیانگ زمین مبنی بر اینکه «شهرتشان را لکهدار کنید، ازنظر مالی آنها را ورشکسته کنید و از نظر فیزیکی نابودشان کنید» را بازگو کرد.
این سیاست هرگز بهصورت یک سند کتبی منتشر نشد. دنیای خارج از طریق تمرینکنندگانی که در مراکز شستشوی مغزی، اردوگاههای کار اجباری یا زندانها حبس بودند، از این سیاست مطلع شدند. بسیاری از این تمرینکنندگان، در مقالاتی که در وبسایت مینگهویی منتشر شد، بیان کردند که در زمان حبس شنیده بودند که مأموران پلیس یا ادارۀ ۶۱۰ این سیاست را متذکر شدند.
شق دیگری از این سیاست «ضربوشتم آنها تا حد مرگ، خودکشی بهحساب میآید» است که یکی از روشهای رایج دیگری است که برخی از مأموران پلیس در تعامل با تمرینکنندگانی بهکار میبرند که از رها کردن باورشان امتناع میورزند. گرچه تعداد موارد مرگ تمرینکنندگانی که براثر آزار و شکنجه کشته شدند، درحال رشد است (تا سال ۲۰۰۹، مرگ دستکم ۳۳۰۰ تمرینکننده تأیید شده است)، مأموران پلیسی که مسئول این مرگها بودند هرگز از سوی حکومت ح.ک.چ مجازات نشدند. برعکس آنها بهعنوان افسران نمونۀ سلسله عملیات ضد فالون گونگ با ارتقای مقام و انگیزشهای مالی پاداش داده شدند.
شرط ۳: منافع مالی بسیار زیاد از عملهای پیوند عضو
همانطور که پیشتر مورد بحث قرار دادیم، قیمتهای گزاف عملهای پیوند عضو را بسیار سودآور میسازد و این موضوع بهویژه در کشوری که رسماً ملحد است، نیروی انگیزشی قدرتمندی است.
شرط ۴: تبلیغات افتراآمیز مانند رویداد صحنهسازیشدۀ خودسوزی در میدان تیانآنمن باعث تشدید تنفر شده و برداشت اعضای بدن زنده را امکانپذیر میسازد
حکومت ح.ک.چ از ابتدای آزار و شکنجه بهمنظور افترا زدن به فالون گونگ، دروغهای بیشماری را درست کرده است. یک نمونۀ بارز، خودسوزی میدان تیانآنمن است که توسط حکومت ح.ک.چ در تلاش برای افزایش تنفر سراسری نسبت به فالون گونگ صحنهسازی شد. برداشت اعضای بدن از افراد زنده، بخشی از نسلکشی فیزیکی تمرینکنندگان فالون گونگ است که با این تنفر و همچنین وسوسۀ کسب منفعت مالی بهپیش رانده شد.
در خلال پنجاهوسومین جلسۀ کمیسیون فرعی ترویج و حمایت از حقوق بشر، سازمان بینالمللی توسعۀ آموزشی کشف کرده بود که خودسوزی که دولت چین به آن استناد کرد و بهعنوان «دلیل» اینکه فالون گونگ یک «فرقۀ شیطانی» است ارائه شد، درواقع صحنهسازی شده بود.(۵۷-۵۹)
تبلیغات شدید و فریبآمیز ح.ک.چ حقیقتاً تنفر را در میان عموم افراد در چین برانگیخت و مسیر را برای آن افرادی هموار کرد که چند سال بعد در برداشت اعضای بدن زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ شرکت کردند. این افراد درغیراینصورت ممکن بود از روی نگرانیهای اخلاقی این کار را انجام ندهند.
آزار و شکنجه توسط ح.ک.چ و انگیزشهای شدید مالی بود که برداشت اعضای بدن از یک فرد را به برداشت اعضای بدن از افراد زنده و در مقیاسی بزرگ تبدیل کرد. بهگفتۀ منابع داخلی، برداشت اعضای بدن زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ در اواخر سال ۲۰۰۱ شروع به نمود کرد.
نمودار زیر این تحول را بهتصویر میکشد:
تحول در برداشت اعضای بدن از تمرینکنندگان فالون گونگ
پس از اینکه این قساوت در اردوگاه کار اجباری به جامعۀ بینالمللی افشاء شد، حکومت چین در سال ۲۰۱۳ سیستم بدنام اردوگاه کار را تعطیل کرد. اما تعداد زیادی از تمرینکنندگان کماکان در زندانها و مراکز شستشوی مغزی در چین حبس هستند. گزارشهای منتشر شدۀ بسیاری در وبسایت مینگهویی آشکار میکنند که اعضای خانوادۀ کسانی که براثر شکنجه کشته شدند، نتوانستند جسد عزیزانشان را که توسط پلیس بهزور سوزانده شده بود، ببینند. ما دلایل کافی برای باور این موضوع داریم که برداشت اعضای بدن از تمرینکنندگانی که براثر شکنجه کشته میشوند، کماکان ادامه دارد و این کار تا زمانیکه آزار و شکنجه متوقف نشود و تمام تمرینکنندگان محبوس آزاد نشوند، ادامه خواهد داشت.
۳. تغییر از وضعیت «استفاده از اعضای بدن محکومین بهمرگ» به «برداشت اعضای بدن زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ»
عکسالعمل اولیۀ بسیاری از مردم پس از شنیدن دربارۀ برداشت اعضای بدن زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ این بود: «چطور این میتواند امکانپذیر باشد؟ چطور پزشکان میتوانند چنین کاری بکنند؟»
اگر چین مانند بسیاری از کشورهای غربی دارای یک سیستم اهدای عضو بود، و اگر عمل برداشت اعضای بدن از زندانیان محکوم بهمرگ هرگز وجود نمیداشت، آنگاه اتهام برداشت اعضای بدن زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ ممکن بود حقیقتاً بهنظر بعید بیاید. اما، برداشت اعضای بدن از زندانیان محکوم بهمرگ دهها سال است که در جریان بوده است. زمانیکه اعضای بدن برخی از زندانیان محکوم بهمرگ اعدامشده را برمیداشتند، برخی از آنها هنوز کاملاً نمرده بودند. موارد آنها به برداشت اعضای بدن زنده نزدیک بود. با این موضوع بهعنوان پیشزمینه و پس از اینکه حکومت ح.ک.چ تمرینکنندگان فالون گونگ را بهعنوان «دشمنان دولت» قلمداد کرد (وضعیتی بدتر از زندانیان محکوم بهمرگ)، حرکت از «استفاده از اعضای محکومین بهمرگ» به «برداشت اعضای بدن زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ»، چیزی جز یک گام گوچک نبوده است.
شهادت خانم اَنی که شوهر سابقش در برداشت اعضای بدن زنده شرکت داشته است
در کتاب برداشت خونین، قتلعام فالون گونگ بهخاطر اعضای بدنشان، دیوید کیلگور، یکی از نویسندگان، با خانم اَنی (نام مستعار) مصاحبه کرد که او همسر سابق یک جراح چینی بوده که قرنیهها را از تمرینکنندگان فالون گونگ برمیداشته است.
بهگفتۀ اَنی، شوهر سابقش در اواخر سال ۲۰۰۱ شروع به برداشت قرنیه از تمرینکنندگان فالون گونگ کرد. بیمارستان او تنها مسئول برداشت این اعضاء بود و مسئول پیوند آنها نبود. او یک جراح اعصاب بود، اما از او خواسته شده بود که قرنیه بردارد. پیش از اینکه تمرینکنندگان فالون گونگ را به اتاق عمل منتقل کنند، به آنها دارویی تزریق میکردند که باعث ایست قلبی میشد. او در ابتدا نمیدانست که این افراد زنده تمرینکنندگان فالون گونگ هستند. در ابتدا از ترس این که اطلاعات ممکن است بهبیرون درز کند، اعضای بدن مختلف را پزشکان مختلف در اتاقهای مختلف برمیداشتند. بعد از هر عمل جراحی به او مبلغ هنگفتی پول میدادند و چند برابر حقوق عادیاش به او پاداش نقدی میدادند. بعداً از آنجاکه پزشکان به دریافت پول ادامه دادند، آنها دیگر از پیامدهای آن ترسی نداشتند. آنها با هم شروع به برداشت اعضای بدن کردند. او در خلال یک عمل جراحی که با پزشکان دیگر همکاری میکرد، متوجه شد که اجساد متعلق به تمرینکنندگان فالون گونگ است. اَنی در سال ۲۰۰۳ از این اطلاعات باخبر شد. کمی بعد در آن سال آنها طلاق گرفته و از هم جدا شدند.
ما میتوانیم ببینیم که عمل رایج برداشت اعضای بدن زندانیان محکوم بهمرگ نقش کلیدی در برداشت اعضای بدن زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ داشته است. با سیاست «ضربوشتم آنها تا سرحد مرگ بهعنوان خودکشی بهحساب میآید»، بهعلاوۀ تبلیغات فریبآمیز و افتراآمیز علیه فالون گونگ، پزشکان نسبت به «اهداءکنندگان» بیعاطفه شده و آنها را بهعنوان زندانیان محکوم بهمرگ قلمداد میکردند.
نمودار جریانی برداشت اعضای بدن زنده
براساس اطلاعاتی که از سوی خانم اَنی ارائه شد، دیاگرام زیر نمودار جریانی برداشت اعضای بدن زنده را بهتصویر میکشد.
نمودار جریانی برداشت اعضای بدن زنده
همانطور که در این نمودار ملاحظه میشود، گروههای مختلف در مراحل مختلف درگیر هستند. پزشکانی که اعضای بدن را برمیدارند، ممکن است همان افرادی باشند که عملهای پیوند عضو را انجام میدهند یا ممکن است متفاوت از آنها باشند. درنتیجه، احتمالاً همۀ پزشکان از تصویر کلی اطلاع ندارند. اگر از آنها پرسیده شود که اعضاء از کجا میآیند، پزشکان مختلف بهدلیل درگیر بودنشان در مراحل مختلف این فرآیند، ممکن است پاسخهای متفاوتی بدهند. مهمتر اینکه چون منبع اعضاء توسط ارتش کنترل میشود، برای دنیای خارج بسیار مشکل است که از تمام این فرآیند آگاهی داشته باشد.
استفاده از «زندانیان محکوم بهمرگ» بهعنوان بهانهای برای شانه خالی کردن از مسئولیت
از آنچه ما فهمیدهایم، ذهنیت عمومی بیشتر جراحان پیوند عضو در چین این است که آنها تمایل ندارند درخصوص هویت حقیقی و پیشزمینۀ اهداءکنندگان سؤال کنند. هرچه آنها بیشتر جراحی میکنند، بیشتر پول کسب میکنند، بهتر شناخته میشوند، مقالات تحقیقاتی بیشتری میتوانند منتشر کنند، سریعتر ارتقاء مییابند و کمتر میخواهند درخصوص منبع اعضاء اطلاع داشته باشند. مادامیکه بتوانند بهخودشان بقبولانند که اعضاء حقیقتاً از زندانیان محکوم بهمرگ تأمین میشوند، هیچ احساس گناهی نخواهند داشت. آنها از این روند در جراحیهایشان پیروی میکنند و زیاد توجه نمیکنند که آیا اهداءکنندگان حقیقتاً زندانیان محکوم بهمرگ هستند یا تمرینکنندگان فالون گونگ.
هر کدام از گروههای این فرآیند برای شانه خالی کردن از مسئولیت، این باور را انتخاب میکنند که این اعضاء از زندانیان محکوم بهمرگ تأمین میشوند:
* درنتیجۀ شستشوی مغزی ح.ک.چ، پلیس نظامی با تمرینکنندگان فالون گونگ بهعنوان بیماران روانی یا زندانیان محکوم بهمرگ رفتار کرده است.
* پزشکانی که برداشت اعضای بدن را انجام دادند، این باور را انتخاب کردند که اهداءکنندهای که روی تخت عمل دراز کشیده است، یک زندانی محکوم بهمرگ است، حتی اگر اهداءکننده هنوز زنده باشد؛ چراکه آنها عادت داشتند که اعضای بدن را از زندانیان محکوم بهمرگ اعدامشدهای درآورند که نیمهجان بودند.
* پزشکانی که در برداشت اعضای بدن شرکت نداشتند اما عملهای پیوند عضو را انجام دادند احتمالاً بیشتر بر این باور بودند که اعضایی که دریافت میکنند از زندانیان محکوم بهمرگ است تا اینکه از تمرینکنندگان فالون گونگ باشد.
در مورد همسر سابق خانم اَنی، او در ابتدا باور داشت که اهداءکنندگان زندانیان محکوم بهمرگ هستند. زمانیکه او فهمید که آنها تمرینکنندگان فالون گونگ هستند، بیشتر بیتفاوت شده بود و توسط میل به کسب پول بیشتر هدایت میشد. ازآنجاکه برداشت اعضای بدن از زندانیان محکوم بهمرگ یک عمل رایج شده است، شرکتکنندگان در برداشت اعضای زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ گرایش به این داشتند که آنها را زندانیان محکوم بهمرگ قلمداد کنند.
با اینوجود، آن تمرینکنندگان زندۀ فالون گونگی که اعضای بدنشان برداشته شده است، «زندانیان محکوم بهمرگ» گذشته نیستند. برداشت اعضای بدن زنده معادل جنایتی وحشیانه است. هنگامیکه حقیقت برملا شد، این شرکتکنندگان از روی ترس تصمیم گرفتند که سکوت اختیار کنند و این عمل به جنایاتشان افزوده است.
اعتیاد پزشکان به عملهای جراحی پیوند عضو
در ۲۶ ژانویۀ ۲۰۰۵، روزنامۀ جیهفانگ ماجرایی با عنوان «نه-ساعت معجزه» را منتشر کرد که دربارۀ شیا چیانگ، رئیس مرکز پیوند عضو در بیمارستان رنجی شانگهای است و «معتاد به عملهای جراحی پیوند کبد» است. در یک موقعیت شیا ۱۴۰ کیلومتر رانندگی کرد تا یک بیمار ۷۲ ساله را برای عمل پیوند کبد به بیمارستان ببرد. آن بیمار از چند بیماری خطرناک مانند سیروز، سرطان کبد، سنگ در هر دو کلیه و نارسایی کلیه رنج میبرد و دو ماه در بیمارستان بستری شده بود. بیمار نیاز به پیوند کبد-کلیه داشت. شیا میخواست رکورد پیوند کبد-کلیه در آسیا را بشکند که مسنترین دریافتکننده ۶۵ ساله بود. شیا به خبرنگار گفت: «من بسیار مشتاق به انجام عملهای پیوند کبد هستم. من به آن عملها معتاد هستم. باید هر روز بیماران را ببینم درغیراینصورت احساس آرام و قرار ندارم. باید دستکم در هر هفته، دو تا پنج جراحی پیوند کبد انجام دهم و از ناموفق بودن آنها ترسی ندارم. از آنها درس میگیرم و روز بعد ادامه میدهم.»(۶۰)
بسیار متعهد بودن برای یک پزشک خوب است و درپی موفقیت بودن هیچ اشکالی ندارد. اما وقتی پزشکی به عمل پیوند عضو معتاد است و باید چند عمل در هفته انجام دهد تا رضایت داشته باشد، تمام آنچه برایش مهم است این است که چگونه به منابع اعضای بیپایان دسترسی داشته باشد. دراینصورت، چه تعداد از آنها برایشان مهم است که آیا اهداءکنندگان، زندانیان محکوم بهمرگ بودهاند یا تمرینکنندگان فالون گونگ؟
«زندگیای که ارزش زندگی ندارد» - درسی تاریخی از هولوکاست
بسیاری از مورخین باور دارند که هولوکاست نتیجۀ طبیعی ترویج پاکسازی نژادی هیتلر در حزب نازی بود. در سال ۱۹۲۰، کارل بیندینگ و آلفرد هوچه ایدۀ جدیدی با نام «زندگیای که ارزش زندگی را ندارد» را در کتابشان با نام، روا دانستن نابودی زندگیای که ارزش زندگی را ندارد، معرفی کردند. در آلمان نازی آنها باعنوان «منحرف» یا یک «منبع کودتای اجتماعی» قلمداد شدند و مناطق اشغالی اروپا با این عنوان طبقهبندی شدند که شامل این گروهها است: افراد روانی، افراد با معلولیت، دگراندیشان سیاسی، جنایتکاران، یهودیان و «غیرسفیدها» یا افرادی که از نژاد قفقازی نیستند.(۶۱)
بهگفتۀ روانشناس رابرت جی لیفتون، نویسندۀ کشتار پزشکی و روانشناسی نسلکشی، این سیاستگذاری از چندین تکرار و اصلاح گذر کرد، «از پنج گام قابلشناسایی که نازیها با آن اصل "زندگیای که ارزش زندگی را ندارد" را اجرا کردند، عقیم کردن اجباری اولین آنها بود. سپس کشتار کودکان "آسیبدیده" در بیمارستانها، و بعد کشتار بزرگسالان "آسیبدیده" که بیشتر از بیمارستانهای روانی جمعآوری شدند در مراکزی بود که بهطور ویژه مجهز به گاز مونوکسید کربن بودند. این پروژه (در همان کشتارگاهها) به زندانیان "آسیبدیدۀ" اردوگاههای کار و اردوگاههای براندازی و نهایتاً قتلعام گسترده در خود اردوگاههای براندازی گسترش یافت.»(۶۲)
درحالیکه این تغییر از «احترام به همۀ موجودات» به «قتلعام یهودیان» گام بسیار بزرگی است، تغییر از «نابودی زندگیای که ارزش زندگی را ندارد» به «قتلعام یهودیان» تنها یک گام اضافی کوچک بود.
بهطور مشابه اگر هرگز برداشت اعضای بدن از زندانیان محکوم بهمرگ وجود نداشت، تغییر آن تا «برداشت اعضای زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ» گام بسیار بزرگی بود. اما از «برداشت اعضای بدن از محکومین بهمرگ» تا «برداشت اعضای زنده از تمرینکنندگان فالون گونگ» تنها یک گام اضافی کوچک بود.
نمودار زیر محیط و شرایطی را نمایش میدهد که تحت آن برداشت اعضای بدن زنده میتوانست وجود داشته باشد.
منبع جدید اعضاء: از زندانیان محکوم بهمرگ تا تمرینکنندگان فالون گونگ
ادامه دارد...
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.