(Minghui.org)

به‌عهده گرفتن مسئولیت توزیع‌کردن مطالب و هماهنگ‌ کردن محلی

فردی هستم که سایرین مرا شخص ساده‌ای درنظر می‌گرفتند، اما کیفیت روشن‌بینی ضعیفی داشتم. برای مثال وقتی در زندگی‌ام با رنج‌ها و سختی‌ها مواجه می‌شدم، یک یا دو روز زمان می‌برد تا خودم را با فا هم‌سو کنم و مسئولیت آن شرایط را بر‌عهده بگیرم. اما در روند تولید و توزیع مطالب روشنگری حقیقت، به پیشرفت‌های عظیمی دست یافتم.

از سال ۲۰۰۵ خودم را متعهد کرده‌ام تا برای فراهم آوردن مطالب روشنگری حقیقت و هفته‌نامه مینگهویی برای تمرین‌کنندگان محلی تلاش کنم. همچنین بعد از اینکه هماهنگ‌کننده دافای محلی‌مان به منطقه دیگری نقل‌مکان کرد، پیشنهاد کردم تا مسئولیت هماهنگ‌کنندگی در ناحیه‌مان را بر‌عهده بگیرم.

زندگی پرمشغله مرا تبدیل به یک زن مسن بدخلق کرد

طی چند سال اول متوجه شدم که اگر قبل از تولید مطالب ذهنم را آرام کرده و فا را مطالعه کنم، معمولاً کارها به‌سرعت انجام می‌شوند و می‌توانم آنها را به‌طور موفقیت‌آمیزی توزیع کنم.

اما با گذشت زمان، به‌خصوص در فصل پرکار کشاورزی، شروع به شکایت کردن کردم. در‌حالی‌که خاک بر چهره‌ام نشسته بود، مجبور بودم تمام طول روز راه بروم. دوره به‌شدت سختی بود، چراکه خانواده‌ام نیز از من انتظار داشتند سهم بیشتری از بار سنگین کارهای کشاورزی و کارهای خانه را برعهده بگیرم.

از برخی تمرین‌کنندگان ناراحت بودم، چراکه خودشان می‌توانستند برای گرفتن مطالب، به منزلم بیایند و بدین ترتیب به من کمک کنند، اما این کار را نمی‌کردند. درعین‌حال از برخی تمرین‌کنندگان دیگر نیز رنجش به دل داشتم، زیرا نمی‌توانستند از پیش اطلاع دهند که در منزل نیستند. درنتیجه مسافتی حدود ۶ کیلومتر را بیهوده به منزلشان می‌رفتم و برمی‌گشتم. بیشتر اینکه وقتی شوهرم هیچ کاری را طوری انجام نمی‌داد تا رضایت مرا جلب کند، شروع به شکایت می‌کردم.

زمانی که شفقت وجود ندارد، این شکاف اغلب با شکایات پر می‌شود

یک شب به افکارم نظمی دادم و بر مطالعه فا تمرکز کردم. بعد از خواندن این آموزش استاد شوکه شدم:

«همه می‌دانند که خوردن گوشت فقط یک نوع از وابستگی است، فقط یک تمنا است. گیاه‌خوار بودن فقط این وابستگی را برطرف می‌کند. فرد هنوز هم باید حسادت، رقابت‌جویی، شوق و اشتیاق بیش‌ازحد، خودنمایی و بسیاری از وابستگی‌های دیگر را رها کند، تعداد بسیار زیادی از وابستگی‌های بشری وجود دارند. فقط به‌وسیله ازدست دادن وابستگی‌ها و تمایلات است که شخص می‌تواند راه تزکیه‌اش را به کمال برساند.» («سخنرانی هفتم» در جوآن فالون)

به‌ درون نگاه کردم و متوجه شدم همه وابستگی‌هایی که در بالا به آنها اشاره کردم را در خود دارم. متوجه شدم وقتی به‌اندازه کافی شقفت و نیک‌خواهی ندارم، این شکاف اغلب با شکایات پرمی‌شود. به خودم گفتم که باید روی مطالعه فا سخت‌تر کار کنم و از هر وسیله‌ای برای رها کردن عقاید و تصورات بشری استفاده کنم، عقاید و تصوراتی که در حال مسدود کردن مسیرم هستند.

وقتی تفکرم توسط فا شکل گرفت، وابستگی‌هایم ضعیف‌تر شدند

یک روز به منزل تمرین‌کننده‌ای رفتم تا هفته‌نامه مینگهویی را تحویلش دهم. متأسفانه او به‌طور اتفاقی بیرون بود. در آن لحظه بود که رنجشم فوران کرد: «دوباره سفرم بیهوده شد! این فقط اتلاف وقت و زمانم است.» با خودم غرغر کردم.

اما در راه بازگشت به خانه متوجه شدم این وابستگی‌ام به رنجش بود که سبب شد از دست آن تمرین‌کننده عصبانی شوم. از خودم پرسیدم: «آیا این فرصت خوبی نیست تا ذهنیت شکایت و رنجش را رها کنم؟»

خودم را آرام کرده و فکر کردم: «این تمرین‌کننده خبر نداشت که من قرار است به منزلش بروم، پس چطور توانستم او را سرزنش کنم؟ می‌دانستم که او نیز زندگی پرمشغله و تعهدات خانوادگی سنگینی دارد.»

آن شب هنگام خواندن این آموزه استاد تحت تأثیر قرار گرفتم: «...تمام روند تزکیه، روند دائمی رها کردن وابستگی‌های بشری است.» («سخنرانی یک» در جوآن فالون)

متوجه شدم که به‌منظور حفظ افکار درست، مطالعه فا بسیار مهم است. بسیار خوشحال بودم که می‌دیدم با شکل گرفتن هر فکرم توسط فا، تک‌تک وابستگی‌های بشری‌ام ضعیف‌تر می‌شوند.

تزکیه خودم به‌شیوه‌ای حقیقی                                                                                                          

بهار گذشته، به دیدن همان تمرین‌کننده‌ای رفتم که وقتی دفعه گذشته برای تحویل مطالب به ملاقاتش رفته بودم، به‌طور اتفاقی در منزل نبود. همانطور که به خانه‌اش نزدیک می‌شدم، دیدم که درب خانه‌اش قفل است.

اما این بار بجای رنجش به دل گرفتن، آرام باقی ماندم و لبخند زدم. باور داشتم که سفرم بیهوده نبوده، چراکه در مسیرم به سوی منزل وی، ازطریق تماس تلفنی با مردم، حقایق آزار و شکنجه فالون دافا را برایشان روشن کرده بودم.

در طول زمستان دو سال پیش در شمال چین، برف سنگین و مداومی شروع به باریدن کرد و جاده بسیار لغزنده بود. همانطور که به منزل تمرین‌کننده‌ای می‌رفتم تا مطالب را تحویلش دهم، به‌شدت به زمین خورم که باعث درد در کمر و پایم شد. به‌آرامی بلند شدم، اما باور محکم و استواری داشتم که آسیب نمی‌بینم، زیرا هیچ‌ چیزی نباید با تلاش‌های روشنگری حقیقت یک مرید دافا مداخله کند.

نمی‌دانستم چطور امکان دارد اینطور به‌شدت زمین بخورم؟ به‌یاد آوردم که قبل از ترک منزل، با خودم گفتم نباید به جاده لغزنده اجازه دهم مرا به زمین بیندازد. بلافاصله متوجه شدم عناصر شیطانی بودند که از عقاید و تصورات بشری‌ام و شکاف‌ها در شین‌شینگم سؤاستفاده کردند!

تصمیم گرفتم شعر استاد را ازبر بخوانم تا به من کمک کند حین تماس‌های تلفنی برای روشنگری حقیقت ثابت‌قدم باقی بمانم:         

«روشن‌بینان بزرگ از هیچ سختی‌ای نمی‌هراسند
 اراده‌شان مانند الماس است
رها از وابستگی به زندگی یا مرگ
با اعتماد و ذهنی فراخ مسیر اصلاح فا را می‌پیمایند» («افکار درست و اعمال درست» از هنگ یین ۲)

در نهایت موفق شدم به منزل آن تمرین‌کننده برسم. سپس همراه او به ملاقات تمرین‌کننده دیگری در همان محل رفتیم. ما فا را با هم مطالعه کرده و تجاربمان را با یکدیگر به‌اشتراک گذاشتیم.

قبل از خداحافظی، آن دو تمرین‌کننده صمیمانه به من گفتند: «اکنون درک می‌کنیم زمان آن است که همگی خودمان را به شیوه‌ای حقیقی تزکیه کنیم و سه کاری که یک مرید دافا قرار است انجام دهد را انجام دهیم. در غیر اینصورت شایسته نجات نیک‌خواهانه استاد نخواهیم بود.»

بیش از ۱۰ سال است که سخنرانی‌های استاد، مطالب آنلاین، برچسب‌ها و هفته‌نامه مینگهویی را در منزل تمرین‌کنندگان تحویلشان می‌دهم. همچنان به انجام خوب کارها و ترغیب گروه محلی‌مان برای همگام بودن با روند اصلاح فا، ادامه خواهم داد.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/5/10/156639.html