(Minghui.org) عروسم و مادرش ابزاری برای بهبود وضعیت تزکیه من بودند.
مادر عروسم به دخترش گفته بود که او بیش از حد خسته شده و دیگر نمیتواند از نوهاش مراقبت کند. از اینرو، عروسم از من خواست که در طول روز من مراقبت از فرزندش را بهعهده بگیرم و من نیز موافقت کردم.
هرگز مطالباتشان پایانی نداشت
برای عروس و نوهام، غذا و لباس میخریدم. در آن زمان بسیاری از هزینههایشان از قبیل دارو، آب، برق و گاز را من پرداخت میکردم، عروسم از من خواست نوهام را بیمه کنم که برای یک سال ۱۰ هزار یوان هزینه برایم دربرداشت.
گرچه من تا این حد به آنها کمک میکردم، اما بازهم عروسم و مادرش از من ناراضی بودند.
یک سال گذشته بود و تقاضاهایشان پایانی نداشت، در عین حال، آن دو هنوز هم راضی نبودند. گاهی اوقات، آنها با من با لحنی تند و خارج از نزاکت صحبت میکردند. پسرم هم رویکرد بدی را علیه من و پدرش در پیش گرفته بود.
عروسم تنها دختر خانواده هست. قبل از ازدواج، مادرش قول داد که ۱۰۰ هزار یوآن جهیزیه میدهد. اما بعد از ازدواج، آن را به ۵۰ هزار یوآن کاهش داد و در پایان یک پنی هم نداد.
در روز عروسی، مادرش دفترچه حساب پساندازی را در کمربند دخترش قرار داد. عروسم بسیار خوشحال شد و پول در حساب پسانداز را به پسرم نشان داد. وقتی دقیق به آن نگاه کرد تنها ۱۰ یوان در دفترچه حساب پول بود و او شروع به گریه کرد.
مادرش نزدیک به یک میلیون یوآن در حساب پس اندازش پول داشت و درآمد ماهانهاش حدود ۸۰۰۰ یوان بیشتر از ما بود. این دو، مادر و دختر اغلب با یکدیگر مجادله میکردند.
نوهام نمیتواند حرف بزند. اگر شلوارش را خیس کند، مادر عروسم اگر در حالت خوبی باشد حرفهای تندی به او میزند و زمانی که عصبانی است او را کتک میزند.
نمیتوانستم بفهمم که چرا تمام این اتفاقات ناخوشایند رخ میداد. احساس میکردم مظلوم واقع شدهام و قلب و جسمم خسته شده بود.
وضعیت تزکیه
یک بار همتمرینکنندهای از من دربارۀ وضعیت تزکیهام پرسید. من بسیار غافلگیر شدم و بعد شروع کردم با آرامش به فکر کردن.
متوجه شدم که در طول سال گذشته، در تمرین تزکیهام شل شده و آنقدر خسته بودم که در هر فرصتی چرت میزدم. من زمان زیادی را صرف مطالعه فا نمیکردم و نمیتوانستم هنگام مطالعه فا تمرکز کنم.
اغلب این فکر به ذهنم خطور میکرد که وقتی نوهام به مهد کودک برود، من زمان بیشتری برای مطالعه فا خواهم داشت. هنگام فرستادن افکار درست حواسم پرت میشد. چگونه میتوانستم سه کار را بهخوبی انجام دهم؟ هر روز به فکر نوهام بودم و اینکه چگونه میتوانم پسرم، عروسم و مادرش را خوشحال کنم. من مثل یک فرد عادی عمل میکردم. من اعضای خانوادهام را در موقعیتی مهمتر ازدافا قرار داده بودم.
استاد بیان کردند:
«برای چه با این مشکلات مواجه میشوید؟ تمام آنها از بدهیهای کارمایی خودتان ناشی میشوند. تا حالا قسمتهای بیشماری از آنها را برای شما از بین بردهایم، و فقط مقدار کمی باقی مانده است، که به سختیهایی در سطوح مختلف تقسیم میشوند تا بتوانید شینشینگتان را رشد دهید. سختیها، قرار داده میشوند تا ذهنتان را آبدیده کنند و وابستگیهای مختلفتان را از بین ببرند. آنها سختیهای خودتان هستند، و ما برای رشد شینشینگ شما از آنها استفاده میکنیم. باید قادر باشید که بر همۀ آنها غلبه کنید. تا وقتی شینشینگ خود را رشد دهید، قادر خواهید بود بر آنها غلبه کنید- مگر اینکه نخواهید بر آنها غلبه کنید. اگر بخواهید بر آنها غلبه کنید، میتوانید.» (جوآن فالون)
فا را در اولویت قرار دادم
همه چیزهایی که در اطرافمان وجود دارد، برای تزکیه ما است. یک محیط خوب یا بد خانواده مستقیماً به وضعیت تزکیه ما مرتبط است. بهعنوان یک تمرینکننده واقعی فالون دافا، من باید دافا را اول قرار دهم.
از آن پس، زودتر از خواب بیدار میشدم و کمتر میخوابیدم. در هنگام انجام کارهای خانه به تبادل تجربه همتمرینکنندگان گوش میدادم. هر شب در مطالعه گروهی فا شرکت میکردم.
در مطالعه گروهی فا، اغلب وابستگیهایم را پیدا می کردم. همیشه دربارۀ خودم بهعنوان یک تمرینکننده دافا فکر میکنم و هنگام فرستادن افکار درست میگویم: «تمام عوامل شیطانی در میدان بعدی و بدنم پاک شود و تمام مداخلههای نیروهای کهن از بین برود.»
من با یک خیز از وضعیت مردم عادی بیرون آمدم و وضعیت تزکیهام دوباره بازگشت. بهخصوص وابستگی احساس مظلوم واقع شدن را رها کردم و بعد رویکرد عروسم و مادرش نیز نسبت به من تغییر کرد.
عروسم کارش را تغییر داد و دیگر برای نگهداری از فرزندش نصف روز فرصت دارد. مادرش از حضور هرشب من در مطالعه گروهی فا حمایت میکند. در روز تولدم و روز مادر، عروسم به من هدیه داد. پسرم هم کمکم شروع کرد به مراقبت از ما و خلاصه، همه چیز بهتر شده است.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود