(Minghui.org) در اواخر سال گذشته، پزشک تشخیص داد که همسرم در مرحله پایانی سرطان پانکراس است و میگفت فقط سه ماه زنده خواهد ماند. او را تشویق کردم که فالون دافا را امتحان کند. موافقت کرد و حالا رو به بهبود است.
من بیش از ۱۷ سال فالون دافا را تمرین کردهام، اما هرگز کوشا نبودهام. علائم سرطان ناگهانی همسرم، انگیزهای برای ایجاد تغییر در خودم نیز شد. هنگامیکه به او کمک میکردم تا بر کارمای بیماریاش غلبه کند، اغلب از قدرت دافا و نیکخواهی استاد لی در شگفت بودم.
بدگویی همسرم از دافا
در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۵ شکایتی علیه دیکتاتور سابق چین جیانگ زمین، بهخاطر شروع آزار و شکنجه فالون دافا تنظیم کردم. بعداً در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۵ مأموران پلیس مرا در محل کارم بازداشت کردند.
مدت ده روز در بازداشتگاهی محبوس بودم. این اولین بار بود که بازداشت میشدم و هرگز چنین ضربه بزرگی را تجربه نکرده بودم. این موضوع همسرم را بسیار تحتتأثیر قرار داد. پس از اینکه آزاد شدم، همسرم سعی میکرد به شیوههای مختلف، مرا وادار کند که باورم را رها کنم. حتی تهدید کرد که مرا طلاق میدهد.
گرچه ما جدا نشدیم، اما همسرم رفتاری غیراخلاقی علیه دافا انجام میداد. او به معلم و دافا تهمت میزد و از شیطان حمایت میکرد.
عقوبت کارمایی برای اعمال شیطانی علیه دافا
درست پس از اینکه همسرم این اعمال شیطانی را مرتکب شد، مشکلات ناراحتکننده بیماری را تجربه کرد. او را تا مطب پزشک همراهی کردم. پزشک تشخیص داد که در مرحله پایانی سرطان پانکراس است.
موقعیت تومور و اندازه آن، انجام عمل جراحی را غیرممکن میکرد. همچنین تومور تمام کبد را فراگرفته بود. پزشکان به ما گفتند که سه ماه بیشتر زنده نمیماند. او فقط ۴۶ سال داشت.
گفتم: «فقط فالون دافا را با من تمرینکن. تنها دافا میتواند تو را نجات دهد.»
او چیزی نگفت. آنگاه از او خواستم که این دو عبارت را از صمیم قلب تکرار کند: «فالون دافا خوب است. حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است.» او نیز این عبارات را تکرار کرد و اظهارنامهای نوشت مبنی بر پشیمانی از تهمتهایی که به دافا و معلم زده بود.
پس از آن، بهعلت انسداد مجرای صفراوی در بیمارستان تومور استانی، تحت عمل جراحی قرار گرفت. حدود دو هفته در بیمارستان بستری بود. پزشکان دیگر نتوانستند کمک بیشتری به او بکنند، بنابراین قبل از سال نوی چینی ۲۰۱۶ به خانه بازگشت.
کار بد به کار خوب تبدیل شد
ابتدا تمرینهای فالون دافا را به او یاد دادم و آنگاه ماجراهای بهبود شگفتانگیز افرادی را که در وبسایت مینگهویی و کانال تلویزیونی انتیدی منتشر شده بودند ــ «داستانهای زندگی» ــ را با او به اشتراک گذاشتم.
در ابتدا، ناراحت شد، زیرا مطمئن نبود که آیا میتواند مانند گذشته از مزایای دافا بهرهمند شود. به او اطمینان دادم و تشویقش کردم.
گفتم: «خیلی مایه تأسف است که از سرطان رنج میبری. اما، اگر تمرین فالون دافا را شروع کنی و بیماریات بهبود یابد، آنگاه کار بد تبدیل به کار خوب خواهد شد.»
او با اعتماد بهنفس بیشتری به این موضوع نگاه میکرد و دیدش مثبت شده بود. همچنین متوجه اهمیت مطالعه فا و انجام تمرینهای دافا نیز شده بود.
تماشای سخنرانیهای فای معلم و مراحل آموزش تمرینها به او، به پیشرفت شینشینگ خودم نیز کمک کرد.
تجارب شگفتانگیز
برای مبتدیها کاملاً سخت است که بتوانند تمرین پنجم را انجام دهند ــ نشستن در مدیتیشن، با پاهای ضربدری.
یک بار وقتی همسرم در مدیتیشن نشسته بود، احساس درد شدیدی میکرد. حاضر نبود آن را نیمهکاره رها کند و به خودش فای معلم را یادآوری میکرد:
«وقتی تحمل کردن آن سخت است، میتوانی آن را تحمل کنی. وقتی انجام آن سخت است، میتوانی آن را انجام دهی.» (جوآن فالون)
مواقعی پیش میآمد که درد مشقتباری را احساس میکرد. اما، چون فای استاد را تکرار میکرد، درد ناگهان آرام میشد و پاهایش میتوانست دوباره بهراحتی حرکت کند.
وقتی تمرین سوم را انجام میداد، مشاهده کرد که تعداد زیادی لکههای سیاه از بدنش خارج میشوند. پس از اینکه تمرینها را بهپایان رساند، آنها نیز ناپدید شدند. به من گفت که چه چیزهایی را دیده است و گفت: «من کارمای بسیاری داشتم.»
اغلب میتوانست آهنگ فالون دافا را بشنود، خصوصاً هنگامیکه آزمونهای کارما را میگذراند. این موضوع او را تشویق میکرد که آزمونها را یکی پس از دیگری با موفقیت بگذراند.
سابقاً همسرم از بیماریهای سنگ کلیه، کبد و کیسه صفرا رنج میبرد. دوباره دچار درد بسیار شدیدی شده بود و نمیتوانست ادرار کند. وقتی این موضوع را با من درمیان گذاشت، گفتم اینها علائم کارمای بیماری هستند، بهزودی خواهد توانست دوباره ادرار کند.
از زمانیکه تمرین دافا را شروع کرد، سه بار دچار تب شدیدی شد. دارویی مصرف نکرد یا به ملاقات پزشکی نرفت.
شش ساعت تحمل دردی مشقتبار
در محل کار، درد شدیدی در قلبش احساس میکرد. او خود را در اتاق کارش حبس کرده بود، ظهر با من تماس گرفت و خواست که بهدنبالش بروم. به من گفت که اگر همکارانش متوجه میشدند که تا این حد درد میکشد، او را به بیمارستان میبردند.
پس از اینکه به خانه رسیدیم، قلبش هنوز درد میکرد. میدانستم که این موضوع برای من نیز یک آزمون است. فای معلم در ذهنم ظاهر شد:
«وقتی دوستان یا خانواده شما دچار رنجی میشوند، آیا تحت تأثیر قرار میگیرید؟ چگونه آنها را مورد بررسی قرار میدهید؟ به همین دلیل یک تزکیهکننده بودن بسیار سخت است!» (جوآن فالون)
من احساساتم را رها کرده بودم و دیگر برای او نگران نبودم. میدانستم که معلم از او مراقبت میکنند، اما افکار درست فرستادم.
همسرم بهخواب رفت و هنگامیکه بیدار شد گفت: «این تقریباً فراتر از حد تحملم بود و از حال رفتم. این درد طاقتفرسا شش ساعت طول کشید و ناگهان ناپدید شد.»
او بارها آزمون کارمای بیماری را تجربه کرد. تقریباً از زمانی که به او گفته بودند حداکثر سه ماه بیشتر زنده نیست، چهار ماه گذشته بود و هنوز زنده و خوب بود.
تشخیص وابستگیهای خودم
درحالیکه همسرم حالش بهتر میشد، با خودم خیالبافی میکردم که میتوانم از بهبود او برای کمک به پزشکان، دوستان و بستگان برای درک دافا کمک کنم و اینکه آنها حتی ممکن است به این تمرین تزکیه نیز ملحق شوند.
آنگاه، ناگهان دریافتم که سعی میکنم مسیر تزکیه خودم و همسرم را نظم و ترتیب دهم. آیا تلاش میکردم برنامهریزی استاد را بهگونهای تغییر دهم که زمان ازبین رفتن کارمای بیماری همسرم مطابق خواست من باشد و مطابق میل خود از آن استفاده کنم؟ هر چیزی را که محاسبه میکردم، بهخاطر خودم بود، درحالی که نجات مردم تنها یک بهانه بود. آنچه که واقعاً برایم اهمیت داشت این بود که چگونه به خودم اعتبار بخشم!
فقط هنگامیکه در حال نوشتن این مقاله بودم، مشکلات و وابستگیهای بشریام را تشخیص دادم و بهطور واضحتر درک کردم. آن بسیار خطرناک و ترسناک است. وابستگیِ شوق و اشتیاق بیش از حد و خودنمایی درآمیخته شده با طلب کردن است. اینها وابستگیهایی به خودخواهی هستند و به این معنا است که به خودم اعتبار میبخشم.
دیگر مسیرم را محاسبه و برنامهریزی نمیکنم. اطمینان دارم که استاد بهترین نظم و ترتیب را برای من و همسرم دادهاند. فقط لازم است کاری را انجام دهیم که یک مرید دافا باید انجام دهد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه مزایای سلامتی