(Minghui.org) امروزه مردم چین فقط بر پول تمرکز میکنند و این موضوع روشنگری حقیقت درباره فالون دافا را مشکل میکند. مایلم دو ماجرا را بهاشتراک بگذارم که نمایانگر این موضوع هستند.
امنیت مردم برای تمرینکنندگان مهم است
در یک صبح خیلی گرم با خانمی میانسال آشنا شدم که از مزرعهای که در آن کار میکرد به خانه بازمیگشت. وقتی یک فلایر به همراه اطلاعاتی درباره فالون دافا به او پیشنهاد کردم، آنها را نپذیرفت و گفت که آن بیارزش است.
عکسالعمل او نشان داد که طی سالها گوش کردن به دروغهای رسانههای تحت کنترل رژیم چین، تصورات غلطی در ذهنش شکل گرفته است.
به او گفتم: «یعنی بهنظر شما من کار نمیکنم و فقط در اطراف پرسه میزنم و با مردم حرف میزنم؟» به نشانه تأیید سرش را تکان داد.
به او گفتم: «من هم در منزل، فرزندان و پدر و مادر پیری دارم که باید از آنها نگهداری کنم. قبل از اینکه به روستای شما بیایم باید در مزرعۀ خانوادگیمان سخت کار کنم. ترک خانه و کارم برایم آسان نیست و هر لحظه که کار نمیکنم از درآمدم کم میشود.»
سپس به او گفتم که اطلاعاتی که رسانههای تحت کنترل رژیم کمونیستی مانند تلویزیون، رادیو و روزنامهها منتشر میکنند، مطالبی ساختگی و جعلی هستند که توسط جیانگ زمین، دیکتاتور سابق چین، و عواملش درست میشوند. آنها برای تهمت زدن به فالون دافا عمداً دروغ گفتند. گفتم: «بسیاری از مردم دروغهای آنها را باور میکنند و نسبت به این روش تزکیه خصمانه رفتار میکنند. تمرینکنندگان تنها با قصد و نیت خوب و برای مقابله با این اطلاعات غلط و درحالیکه خطر بازداشت شدن را پذیرفتهاند، اطلاعاتی دربارۀ آزار و شکنجه پخش میکنند تا همه از حقیقت آگاه شوند.»
برای اینکه مطمئن شوم که قصد و نیت من را درک کرده است به او گفتم که تمرینکنندگان میخواهند همه آینده خوبی در پیش داشته باشند. آنها نمیخواهند وقتی حزب قدرت را از دست میدهد و بهخاطر جنایاتی که مرتکب شده محکوم میشود، مردم در آن دخیل باشند.
به صحبت ادامه دادم: «استاد من، آقای لی هُنگجی، به ما گفتهاند که نیاز دیگران را در اولویت قرار دهیم. بههمین دلیل ما به همۀ روستاها سر میزنیم و حقایق را درباره آزار و شکنحه به آنها میگوییم. این روزها بسیاری از مردم حتی به خانوادههایشان نیز اهمیتی نمیدهند، چه رسد به غریبهها. اما باوجود این آزار و شکنجه، تمرینکنندگان نگران آینده و امنیت شما هستند. آیا این چیز خوبی نیست؟ نمیدانم دوباره چهوقت میتوانم به روستای شما بیایم. فرصتهای زیادی برای آگاهی از حقایق فالون دافا وجود ندارد.»
تعدادی خانم مسن دیگر که در سایه نشسته بودند این مکالمه را شنیدند و گفتند که حرفهایم بسیار منطقی است و اینکه خانمی که با او صحبت میکردم باید فلایر را بپذیرد. بالاخره آن خانم لبخندی زد و آن را گرفت.
آرزوی آیندهای روشن برای مردم
در روز گرم تابستانی دیگری در روستایی قدم میزدم و لباسهایم از عرق خیس شده بود. هنوز یک فلایر برایم باقیمانده بود که خانم جوانی را دیدم که بیرون خانهاش نشسته بود.
از من پرسید آنجا چهکار میکنم و من گفتم که فلایر فالون دافا پخش میکنم. فریاد زد: «فالون دافا؟ برو گم شو! آنرا نمیخواهم.»
گفتم: «امروز خیلی گرم است. اما بااینحال در این گرما برای پخش کردن فلایر بیرون آمدهام. هیچچیزی از شما نمیخواهم، حتی یک لیوان آب. این کار را انجام میدهم برای اینکه استادم به ما گفتهاند که دیگران را در اولویت قرار دهیم. متعهد بودن به ح.ک.چ فقط آینده بدی برایتان میآورد. این دلیل آن است که ما تمرینکنندگان این مطالب را پخش میکنیم، تا مردم از حقایق آگاه شوند. فقط میخواهم شما و خانوادهتان امنیت داشته باشید و آینده خوبی داشته باشید.»
دقیقاً وقتی آنجا را ترک میکردم، با صدای شفاف و آرامی گفت: «لطفاً یک فلایر به من بده.»
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت