(Minghui.org) من فالون دافا را تمرین میکنم و اوقات فراغت زیادی ندارم. بنابراین از طریق تلفن همراه حقایق دافا را برای مردم روشن میکنم.
غلبه بر ترس از اینکه با سایرین صحبت کنم
در ابتدا برایم سخت بود که با غریبهها صحبت کنم، چراکه فردی خجالتی هستم. این ترس همچنین مانع میشد درباره موضوعاتی فکر کنم که میتوانستند توجه شنوندگان را به خود جلب کنند. برای روشنگری حقایق ازطریق تلفن، صحبتهایم را فقط از روی متن میخواندم. باید ترس را رها میکردم و در تلفن کردن بدین منظور، مقداری تجربه کسب میکردم.
یک بار مردی که تلفنم را پاسخ داد، صحبتم را قطع کرد و گفت: «از روی متن نخوان. من گوش نمیدهم.»
سپس ترس از صحبت با سایرین بر من غلبه کرد و بهقدری خجالتزده شده بودم که بهمدت دو روز دیگر با کسی تماس نگرفتم. نرمافزای خاصی را روی تلفن همراهم نصب کردم که بهطور خودکار با شمارههای مختلف تماس میگرفت و متنی را میخواند و من نیز بیهدف قدم میزدم.
مطالعه فا افکار درستم را تقویت کرده و به من کمک کرد تا بر عدم تمایلم برای صحبت با مردم غلبه کنم. متنم برای تماس تلفنی را بازنویسی کردم، بهطوری که کمتر رسمی بهنظر میرسید. آرامتر شده بودم و مجدداً روشنگری حقیقت ازطریق تماسهای تلفنی را شروع کردم.
انجام این کار بهتنهایی سخت بود. بنابراین به این فکر کردم که آیا تمرینکنندگان محلی میتوانند به این پروژه تلفن همراه بپیوندند یا نه. ما میتوانستیم تجربیاتمان را در این زمینه، با هم در میان بگذاریم و سریعتر رشد کنیم. کمتر از دو هفته بعد از اینکه این فکر به ذهنم رسید، چند تمرینکننده به مادرم گفتند که تمایل دارند با استفاده از تلفن همراه حقایق فالون دافا را برای مردم روشن کنند.
ازبین بردن حسادت و سایر وابستگیها
هنگام آموزش مهارتهای تماس تلفنی به سایر تمرینکنندگان، چند وابستگی قدرتمند را در خودم یافتم: حسادت، اعتباربخشی به خود و حفظ وجهه و آبرو. این موارد باعث میشدند که هنگام آموزش مهارتهای تماس تلفنی، عصبی باشم.
چند تمرینکننده دیگر هم برای تدریس آمدند، از جمله کسی که قبلاً او را ندیده بودم. بهقدری عصبی بودم که دستانم عرق میکردند.
وقتی فهمیدم که وابستگیام به حفظ ظاهر، مرا اذیت میکند، آرام شدم و در ذهنم از استاد خواستم که مرا قوی کنند. باید بر این وابستگی غلبه میکردم.
تلفن همراهم را برداشتم و با اولین شماره تماس گرفتم. بعد از فقط چند کلمه صحبت، گرمایی را احساس کردم و آن مادهای که مرا عقب نگه میداشت، مانند یک کوه یخ ذوب شد. میدانستم که استاد آن مواد بد را از بدنم بیرون کشیدند.
با دو شماره تلفن دیگر تماس گرفتم و به تمرینکننده دیگری نشان دادم که چطور نرمافزار تلفن همراه را اجرا کرده و چطور با مردم درباره فالون دافا و آزار و شکنجه صحبت کند.
آقای ژو بهقدری سریع یادگرفت که در طول اولین تماسهایش، سه نفر از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) خارج شدند. از این موضوع ناراحت شدم و لبخندم مصنوعی بود؛ من حسود بودم. با وجود پنج سال تمرین در فالون دافا، حسادتم هنوز قدرتمند بود. بنابراین افکار درست فرستادم تا آن را ازبین ببرم.
استاد بیان کردند:
يک شخص پليد از حسادت زاده ميشود.
با خودخواهي و خشم، دربارهي بيعدالتيهايي که برايش پيش ميآيد گله و شکايت ميکند.
يک شخص خيرخواه هميشه قلبي از شفقت و نيکخواهی دارد.
بدون هيچ نارضايتي و نفرت، سختيها را با شادماني و مسرت تحمل ميکند.
يک شخص روشنبين هيچ وابستگي ندارد.
در سکوت، مردم دنيا را که توسط خيال باطل گمراه شدهاند نظاره ميکند.
(«قلمروها» از نکات اصی برای پیشرفت بیشتر)
تمرینکننده دیگری گفت که آقای ژو با شش نفر تماس گرفته است و آنها همگی از ح.ک.چ خارج شدهاند. این بار حقیقتاً خوشحال شدم. متوجه شدم که حسادتم ازبین رفته است.
تلاشهای روشنگری حقیقتم بهبار نشست و در عرض یک هفته به 32 نفر کمک کردم تا از ح.ک.چ خارج شوند. در طول استراحت 25 دقیقهای برای ناهار، هشت نفر را متقاعد کردم که از حزب خارج شوند. هربار میتوانستم احساس کنم که استاد به من نیرو میبخشند.
مقالاتی در وبسایت مینگهویی خوانده بودم درباره تمرینکنندگانی که به چنین حالتی رسیده بودند، اما هرگز فکر نمیکردم که من نیز بتوانم به آن دست یابم.
تجربه قدرت دافا
چیزهای فوق طبیعی بسیاری در طول تزکیهام اتفاق افتادهاند. برای مثال، یک بار که باران میبارید، فکر کردم که به خانه برگردم، اما بعد از برداشتن دو قدم، ایستادم و از استاد خواستم باران را متوقف کنند و آن بلافاصله متوقف شد.
میدانستم که پیش از تماسهای تلفنیام برای روشنگری حقیقت، باید فا را مطالعه کنم. اگر فا را به خوبی مطالعه نمیکردم، عقاید و تصورات بشری بیشتری داشتم، وقتی مردم با من بدرفتاری میکردند، نمیتوانستم آرامشم را حفظ کنم و وابستگی به شوقواشتیاق بیشازحد، خودنمایی و رقابتجویی بر من غلبه میکرد.
هرگونه عقیده و تصور بشری که داشتم، بر تماسهای تلفنیام تأثیر میگذاشت، زیرا آنچه میگفتم، هیچ قدرتی نداشت و نمیتوانست شیطان را ازبین ببرد. اگر در وضعیت درستی بودم، مردم بادقت به صحبتهایم گوش میدادند و اگر در وضعیت درستی نبودم، برعکسش اتفاق میافتاد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.