(Minghui.org) در ژانویه 1999، بسیار خوش‌شانس بودم که کتابی با عنوان جوآن فالون را پیدا کردم. این کتاب برکات فوق‌العاده‌ای نصیبم کرد. بعد از دو بار خواندن آن، تمام داروها را دور انداختم و از بیماری رها شدم.

در ضمن مطالعه فا و تزکیه، به‌تدریج متوجه شده‌ام که معنای زندگی‌ام منتظر بودن برای نجات توسط دافا، کمک به استاد در اصلاح فا و به‌انجام رساندن وظیفه‌ام در نجات مردم بوده است.

خدمتکار هستم و از این راه امرار معاش می‌کنم. بدون توجه به اینکه برای کدام خانواده‌ کار می‌کنم، همان اول متوجه می‌شوم که کل خانواده به فالون دافا بی‌احترامی می‌کنند و حتی نسبت به آن خصومت دارند، زیرا آنها حقایق واقعی درباره آن را نمی‌دانند. بااین‌حال، ظرف چند روز، آنها از طریق یک تمرین‌کننده دافا شاهد زیبایی و پاکی فالون دافا می‌شوند.

یکی از کارفرماهایم می‌گفت: «این روزها، افراد خیلی کمی به اندازه تو خوب هستند و براستی پیدا کردن آن آسان نیست!» دیگری می‌گفت: «به نظرم، افرادی که به تمرینات دیگر اعتقاد دارند به‌خوبی تو نیستند که به فالون دافا معتقدی. اگر همه به فالون دافا اعتقاد داشتند، جامعه بهتر می‌شد.» به آنها می‌گفتم: «بله، اگر جیانگ زمین فالون دافا را تحت آزار و شکنجه قرار نمی‌داد، افراد بیشتری آن را تمرین می‌کردند و مسلماً افراد خوب بیشتری وجود می‌داشتند.»

معلم بازنشسته متوجه می‌شود که تمرین‌کنندگان دارای خصوصیات اخلاقی خوب و سالم هستند

خانم کائو، 80 ساله، معلم بازنشسته است. او به من گفت: «تا قبل از اینکه تو به خانه‌ام بیایی، هیچ چیزی درباره فالون دافا نمی‌دانستم. اکنون کاملاً از آن آگاهم. پیدا کردن شخص خوبی مثل تو بسیار مشکل است.تا زمانی که زنده هستم می‌توانی برایم کار کنی. ازآنجا که فهمیدم تو شخص خوبی هستی، هر روز این عبارات را تکرار می‌کنم: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.»

خانم کائو دارای پنج دختر و یک پسر است. همه آنها به بودا اعتقاد دارند و فکر می‌کنند از خانه‌شان محافظت می‌کند، اما هیچ یک از آنها وضعیت سلامتی خوبی ندارند. خانم کائو به فرزندانش گفت: «به خدمتکارم نگاه کنید که به فالون دافا اعتقاد دارد. او نه تنها خصوصیات اخلاقی خوبی دارد، بلکه از وضعیت سلامتی بسیار خوبی هم برخوردار است.»

خانم کائو به دوستان و بستگانش نیز می‌گفت: «اگر به دنبال خدمتکار هستید، بهتر است فردی را پیدا کنید که فالون دافا را تمرین ‌کند. آنگاه آرامش فکری و خیالی راحت خواهید داشت.»

خانم کائو هر روز به سخنرانی‌های ضبط شده معلم و موسیقی‌های ساخته شده توسط تمرین‌کنندگان فالون دافا گوش می‌دهد. زندگی‌اش از شادی پر شده است!

کارمند بازنشسته پی می‌برد که تمرین‌کنندگان فالون گونگ بهترین کارکنان هستند

خانم چیو، 87 ساله، کارمند بازنشسته است و بیش از 60 سال عضو حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) بوده است. در طول انقلاب فرهنگی، تحت آزار و شکنجه قرار گرفت. نسبت به فالون گونگ خصومت داشت زیرا حقیقت را نمی‌دانست.

صبح روز سومی که در منزلش کار می‌کردم، اولین سخنرانی معلم را برایش پخش کردم. وقتی عبارت فالون گونگ را که ذکر شد، شنید، با خشم گفت: «آن را خاموش کن. نمی‌خواهم به آن گوش دهم!»

روز چهارم فکر کردم باید به خانم چیو کمک کنم تا فالون دافا را درک کند و بتواند نجات یابد. ازاینرو شروع به پخش سخنرانی دوم کردم، زیرا آن مدت بیشتری طول می‌کشید تا دوباره عبارت فالون دافا ذکر شود. با افکار درستی که برای نجاتش داشتم، با علاقه شروع به گوش دادن کرد.

هر روز سخنرانی‌های استاد را برایش پخش می‌کردم. هر چه بیشتر گوش می‌داد، خوشحال‌تر به‌نظر می‌رسید. درکش از فالون دافا مثبت بود.

خانم چیو بیش از یک بار به من گفت: «آقای لی هنگجی یک استاد چی‌گونگ معمولی نیستند. آنچه می‌گویند بسیار منطقی است!» با گذشت زمان، به روشنگری حقایق درباره فالون دافا به او ادامه دادم. خانم چیو بیشتر و بیشتر برایم احترام قائل می‌شد.

یک روز، به پسرها و دخترهایش گفت: «این خدمتکار یک تمرین‌کننده فالون دافا و خیلی بهتر از افرادی است که قبلاً استخدام می‌کردم!» سه پسرش اظهار کردند: «شما یک چنین خدمتکار خوبی پیدا کرده‌اید و ما بسیار خوشحال هستیم!» آنگاه خانم چیو فرزندانش را متقاعد کرد که از ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوند، گفت: «ح.ک.چ تعداد بسیار زیادی از افراد خوب را تا سرحد مرگ تحت آزار و شکنجه قرار داده است، آن باید به‌زودی نابود شود.»

«به‌خاطر وجود خدمتکارم می‌دانم که فالون دافا خوب است

خانم دو 78 ساله است، او عادت بدی داشت که خدمتکارانش را کتک می‌زد و آنها را اخراج می‌کرد. تمام خدمتکارانش فقط 3 یا 5 روز برایش کار می‌کردند، طولانی‌ترین زمان 7 روز بود. حتی فرزندانش به‌خاطر اینکه او خدمتکارانش را کتک می‌زد، ناراحت بودند و گله می‌کردند.

بعد از 10 روز کار برای خانم دو، پسر بزرگش به من گفت: «مادرم بسیار غیرمنطقی است که اغلب به خدمتکاران ناسزا می‌گوید و آنها را کتک می‌زند. امیدوارم بتوانی او را ببخشی.» لبخند زدم: «مهم نیست. با مادرت خیلی خوب رفتار می‌کنم زیرا به حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری اعتقاد دارم.»

درواقع، خانم دو معمولاً به من احترام می‌گذاشت. هنگامی که غیرمنطقی بود، با خنده‌ای حرفش را نادیده می‌گرفتم و سعی می‌کردم با او بحث نکنم. به این طریق، او طبیعتاً خشمگین نمی‌شد. همسایه‌اش با تعجب به من نگاه کرد و گفت: «از وقتی تو آمده‌ای، این خانم مسن هرگز عصبانی نشده است.» به همسایه گفتم: «زیرا من یک تمرین‌کننده فالون دافا هستم و به حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری اعتقاد دارم، خویشتن‌داری را تمرین و از مشاجره با او خودداری می‌کنم. همواره در تلاشم بامهربانی با او رفتار کنم. این دلیل آن است که چرا با هم کنار می‌آییم.»

البته، خانم دو از من خیلی راضی بود، به همسایه‌هایش می‌گفت: «این مستخدمم یک تمرین‌کننده فالون دافا است که خصوصیات اخلاقی و وضعیت سلامتی خوبی دارد و سخت کار می‌کند.» عروس و همسایه‌اش به من گفتند: «این خانم مسن وقتی 50 ساله شد شروع به استخدام خدمتکار کرد. هرگز نشنیده‌ایم که از مستخدمی تعریف کند، اما او با اطمینان از تو صحبت می‌کند!» لبخند زدم و گفتم: «دلیلش این است که من حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری را تزکیه می‌کنم. او به شما می‌گوید که فالون دافا خوب است!»

در طول تقریباً 3 ماه که برای خانم دو کار کرده بودم، پسر بزرگش، نزد مادرش به من گفت: «این خانم مسن دیگر خشمگین نمی‌شود، او را تغییر داده‌اید. چگونه چنین اتفاقی روی داد؟» سه روز بعد، آن خانم مسن از من خواست که از آنجا بیرون بروم. به‌یاد ضرب‌المثل قدیمی افتادم: «وقتی خوشی به نهایت می‌رسد، غم و اندوه برمی‌گردد.»

از پسر و عروسش پرسیدم: «آیا فکر می‌کنید رابطه تقدیری بین من و مادرتان به پایان رسیده و زمان آن است که از اینجا بروم؟» عروسش پاسخ داد: «این زن عادت بدی دارد که کارگرانش را بیرون می‌کند. ازآنجا که تو یک تمرین‌کننده فالون دافا هستی، لطفاً به‌خاطر ما ادامه بده. اگر زیاد به تو سخت‌گیری کند، لطفاً برای استراحت به منزلم بیا. وقتی زمانش رسید، می‌توانی برایش آشپزی کنی.» به این طریق، این مشکلات را به‌عنوان فرصت‌های خوبی درنظر گرفتم تا اخلاقیاتم را تعدیل کنم و خودم را رشد هم. بدون هیچ رنجشی، به‌آرامی به کارم ادامه ‌دادم.

یک روز، دختر دومِ خانم دو و عروسش گفتند که من خیلی خوب هستم. پس از شنیدن تعریف و تمجیدشان، احساس کردم که آن درست نیست و گفتم: «لطفاً به‌خاطر داشته باشید که آن خوبی از من نیست، بلکه فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است! ازآنجا که من فالون دافا را تمرین می‌کنم، حالت ذهنی خوبی دارم.»

از آن به بعد، عروسِ خانم دو به دوستان و بستگانش می‌گوید،: «فقط از وقتی که این خدمتکار آمد، متوجه شدیم که فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. فالون دافا قانون بزرگ تزکیه بودا است.» درحال‌حاضر او جوآن فالون را می‌خواند و خانم دو سالم شده است زیرا به نوارهای سخنرانی معلم گوش می‌دهد.

نتیجه‌گیری

تمرین تزکیه روند ازبین بردن کارما و پاک کردن وابستگی‌ها است. در طی رنج و سختی، تحت آزمون‌های ذهنی و سختی‌های جسمی، تحمل می‌تواند بسیار سخت باشد، اما مادامی که خودم را به‌عنوان یک تمرین‌کننده درنظر می‌گیرم، احساسات مربوط به رنج کشیدن در من به‌طور طبیعی ناپدید می‌شوند. درعوض، احساس راحتی خواهم کرد و شگفتی تمرین‌کننده اصلاح فا را که فقط دوستانی دارد و دشمنی ندارد را به‌راستی تجربه می‌کنم.